Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 32 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
(get) carried away
<idiom>
U
ازکوره دررفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carried
U
بردن
carried
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried
U
نشانه وقوع وام
carried
U
وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carried
U
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
U
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carried
U
محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carried
U
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carried
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carried
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried away
U
رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
carried
U
انداختن یک یا دو میله بولینگ
carried
U
حمل غیرمجاز توپ
carried
U
بدوش گرفتن
carried
U
حمل کردن
carried
U
حمل ونقل کردن
carried
U
رقم نقلی
carried
U
روپوش پرچم
carried
U
تیر رسی داشتن
carried
U
تیررسی حالت دوش فنگ
carried
U
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried
U
رانینگ
carried
U
جبران ضعف یار
carried
U
انتقال دادن
All the formalities were carried out.
U
تمام تشریفات انجام شد
To be beside oneself. To be carried away.
U
از خود بیخود شدن
At last she carried out her design .
U
بالاخره کارخودش را کرد
He carried his life in his hand .
U
جانش را درکف نهاده بود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com