Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
worst-
U
بدترین
worst-
U
بدتر ازهمه .
worst-
U
امتیاز اوردن
worst-
U
شکست دادن وخیم شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
get the worst of
<idiom>
U
رنج بردن ،مغلوب شدن
if worst comes to worst
<idiom>
U
بدی پشت بدی
to be over the worst
<idiom>
U
از خطر جستن
to be over the worst
<idiom>
U
از گرفتاری فارغ شدن
to be over the worst
<idiom>
U
پشت سرگذاشتن بحران
worst-ever
U
بدترینشرایطممکناززمانخلقچیزی
let him do his worst
U
هرچه ازدستش برمیاید بکند
worst
U
بدترین
worst
U
بدتر ازهمه .
worst
U
امتیاز اوردن
worst
U
شکست دادن وخیم شدن
i got the worst of it
U
بدترازهمه نصیب من شد
he is at his worst
U
بدترازهروقت است
worst-case
U
بدترین وضع یا احتمال
worst-case
U
بدبینانهترین
be your own worst enemy
<idiom>
U
از ماست که بر ماست
[کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
worst-case scenario
U
بدترین حالت
worst case scenario
U
بدترین حالت
worst-case scenario
U
بدترین شکل قضیه
a felon of the worst description
U
بدترین جور گناهکار
worst case scenario
U
بدترین شکل قضیه
cattle
[rooms]
of the worst description
U
دام
[اتاق]
در بدترین وضعیت
The worst wheel of the cart creaks most.
<proverb>
U
بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
worst amoung permitted things
U
ابغض الحلال
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people.
U
کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com