English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
word of honour U قول شرف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His word is his bond. HE is a man of his word. U حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
honour U قبول کردن
honour U احترام کردن به
honour U برات
honour U انجام تعهد
honour U یاحوالهای را قبول کردن
honour U عزت دادن به
honour U ایفای تعهد کردن
roll of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
guest of honour U مهمانافتخاری
pledge one's honour U قول شرف دادن
debt of honour U وام شرافتی
point of honour U قضیه شرف
guard of honour U پاسدار تشریفاتی
battle honour U نشان افتخار
the pinnacle of honour U اوج عزت
point of honour U موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
rolls of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
lap of honour U دورافتخاردوندهیااتومبیلران
rolls of honour U لیست افتخار
title of honour U کنایه
title of honour U لقب
honour your contracts U اوفوا بالعقود
maid of honour U ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
to pledge one's honour U قول شرف دادن
roll of honour U لیست افتخار
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
honour a contract U قرارداد را محترم شمردن
guard of honour U گارداحترام
To pawn ones life ( honour) . U زندگی ( شرافت ) خود را درگروی کاری گذاشتن
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> U یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
say a word U حرف زدن
to say a word U سخن گفتن
the last word U ک لام اخر
to say a word U حرف زدن
take my word for it U قول مراسندبدانید
that is not the word for it U لغتش این نیست
the last word U سخن اخر
i came across a word بکلمه ای برخوردم
in a word U خلاصه
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
in one word U خلاصه
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
keep to one's word U سر قول خود بودن
last word U حرف اخر
last word U اتمام حجت
last word U بیان یا رفتار قاطع
not a word of it was right U یک کلمه انهم درست بود
say a word U سخن گفتن
the last word U سخن قطعی
the last word U حرف اخر
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
keep one's word <idiom> U سرقول خود بودن
say the word <idiom> U علامت دادن
in a word <idiom> U به طور خلاصه
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
word U اطلاع
word for word <adv.> U مو به مو
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
word for word <adv.> U نکته به نکته
All you have to do is to say the word. U کافی است لب تر کنی
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
word for word U کلمه به کلمه
to keep to one's word U سرقول خودایستادن
to keep to one's word U درپیمان خوداستواربودن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
last word <idiom> U نظر نهایی
to word up U کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
upon my word U به شرافتم قسم
word for word U تحت اللفظی
word for word U طابق النعل بالنعل
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
May I have a word with you? U ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
word U کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U بالغات بیان کردن
word U لغات رابکار بردن
word U فرمان
word U عهد
word U قول
word U واژه
word U طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word U مشابه 10721
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
at his word U بفرمان او
at his word U بحرف او
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word U روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word U لغت
word U واژه سخن
word U پیغام خبر
word U حرف
word U کلمه
word U عبارت
word U گفتار
word U لفظ
word star U یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
to weigh one's word U سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
word processors U کلمه پرداز
word square U جدول کلمات متقاطع
word processor U کلمه پرداز
to send word U خبردادن
to send word U پیغام دادن
four-letter word U واژهیچهار حرفی
buzz word U لغت بابروز
buzz word U رمز واژه
word time U زمان کلمه
word wrap U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word wrap U حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
four-letter word U واژهی قبیح
word square U acrostic
word salad U سالاد کلمات
word of command U فرمان نظامی
word mark U علامت کلمه
word mark U نشان کلمه
word length U درازای کلمه
word deafness U واژه کری
word hoard U لغت نامه
word frequency U بسامد واژگانی
word perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word-perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
to impawn one's word U قول دادن
word of command U فرمان انتصاب
word count U واژه شماری
word salad U اشفته گویی
word length U طول کلمه
word process U ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word picture U بیان یا شرح روشن
word addressable U نشانی پذیری کلمه
word and deed U گفتاروکردار قول وفعل
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word book U کتاب لغت
word order U ترتیب واژه ها
word fluency U سیالی واژگانی
swear-word U فحش
word book U قاموس
word book U کتاب لغت
word book U واژه نامه
word choice U بیان
word choice U کلمه بندی
word book U فرهنگ لغات
word book U لغت نامه
word book U دیکشنری
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
word-blind U کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
word choice U جمله بندی
A mans word is one . <proverb> U یرف مرد یکى است .
This is an elusive word . U این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
He didnt say a word. U یک کلام هم حرف نزد
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
written word U کلماتنوشتاری
word class U ردهایازلغاتمثلاسم صفت فعل و...
word correction U اصلاحکلمه
swear-word U کفر
Word of honor . U قول شرف
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
What is the meaning of this word ? U معنی این لغت چیست ؟
Do not say a word until you know it is exactly rig. <proverb> U تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
A word is enough to the wise . <proverb> U براى عاقل یک یرف بس است .
word play U جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
mum's the word <idiom> U دهان قرص
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
give someone one's word <idiom> U قول دادن یا بیمه کردن
get a word in edgewise <idiom> U وارد شدن درمکالمه
In what sense are you using this word ? U این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
swear-word U ناسزا
score out that word U ان واژه را خط بزنید
as good as one's word U خوش قول
by word of mounth U زبانی
cross word U جدول لغز
say a good word for U دفاع کردن
say a good word for U تعریف کردن
reserved word U کلمه محفوظ
cross word U جدول معمائی
repetition of a word U باز گوئی یاتکرارسخن
send word U پیغام دادن
send word for him U پیغام برای او بفرستید
that word is obsolescent U میشود
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
alphabetic word U کلمه الفبایی
stimulus word U واژه محرک
status word U کلمه وضعیت نما
speak a word U چیزی بگویید حرفی بزنید
speak a word U سخنی بگویید
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
in word and deed U درگفتارو عمل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com