English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
with each passing year U با گذشت هر سال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A firend last year and an aquaintance this year!. <proverb> U پارسال دوست امسال آشنا.
year to year fluctuation U نوسانات سالیانه
All the year round. Yes in year out . U سالی دوازده ماه ( هر سال )
tenant from year to year U مستاجر یک ساله
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
passing U پاس دادن
passing U رد شده
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
passing U گذرنده
passing U زود گذر
passing U فانی
passing U بالغ بر
passing away U وفات
passing U در گذشت
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
passing bell U ناقوس مرگ
controlled passing U عبور کنترل شده
controlled passing U عبور ومرور کنترل شده
light passing U گذر نور
It was just a passing fancy. U یک فکر وخیال زود گذری بود
light passing U عبور نور
passing prohibited U عبورممنوع
passing through the eclipse U کسوف
passing through the eclipse U گذرازمیانهخسوف
passing bell U زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
passing game U حمله با استفاده از پاس به جلو
passing lane U فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
swift passing U زودگذر
token passing U گذراندن نشانه
passing the ownership U مالکیت مافی الذمه
passing shot U ضربه دور از دسترس
passing place U محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
passing place U گذاره
passing parameters U پارامترهای عبور پارامترهای گذر
token passing U روش کنترل دستیابی به شبکه محلی با استفاده از بستههای Token. ایستگاههای کاری پیش از دریافت Token نمیتوانند داده ارسال کنند
passing parameter U پارامتر عبوری
passing on the oath U رد قسم
passing on the oath to the other party U رد قسم به طرف مقابل
passing away of oneself in god U فناء فی الله
The untively death ( passing away ) … U درگذشت نا بهنگام ...
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] . U خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
last year U سال گذشته
the f.of the year U برگ ریزان
last year U پارسال
year by year U سال بسال
year by year U همه ساله
year in year out U همیشه
next year U سال بعد
next year U سال دیگر
off year U سال کم محصول
off year U سال کم فعالیت
off year U سال کسادی
in the year one U در زمان بسیار پیش
in the year U در سال 3491
year U سال نجومی
year U سنه
within a year U در عرض یک سال
d. year U سال میلادی مسیحی
New Year U سال جدید
New Year U سال نو
each year U هرسال
f.year old U پنج ساله
in the a. year of U درسال فرخنده فال
in the a. year of U درسال خجسته
year in year out U سال دوازده ماه
year U سال
from (since) the year one [American E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
New Year's Eve U شب سال نو
year-end U سالپایانی
year-end U پایان سال
New Year's Eve U شب ژانویه
year-end U وابسته به پایان سال
theater of the year U تئاتر سال
water year U سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
wet year U سال پر اب
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
work year U سال کاری
intercalary year U سال کبیسه
year and day U یک سال و یک روز
year and day U مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
year book U سالنامه
By the end of the year U تا آخر سال
year-end سال پایان
She shot up last year . U پارسال یکدفعه قد کشید
In the year 2000… U درسال 2000...
year-long U یک سال
year-long U به مدت یک سال
year-long U یک ساله
year-round U در تمام مدت سال
year-round همه ی سال
During (in)the current year. U درسال جاری
year-round <idiom> U همه ساله
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
year of age U سال عمر
quarter [year] U دوره سه ماهه
quarter [year] U سه ماه
the year in question U سالی که مورد بحث است
tax year مالیات سالانه
vintage year U سال پرنعمت
New Year's Day روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
academic year U سال دانشگاهی
academic year U سال تحصیلی
all the year round U در تمامی یا سرتاسر سال
calendar year U سال تقویمی
calender year U سال تقویمی
calender year U سال کامل تقویم یک سال
callendar year U سال
callendar year U سال جاری
civil year U سال عرفی
dear year U سال گرانی
dry year U خشک سال
fiscal year U دوره مالی
leap year U سال کبیسه
light year U سال نوری
light-year U سال نوری
financial year U سال مالی
fiscal year U سال مالی
fiscal year U سال مالی سال جاری
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
vintage year U سال وفور محصول انگور
natural year U سال طبیعی
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
rainy year آبسال
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
sidreal year U سال نجومی
sluggish year U سال رکود
sluggish year U سال کسادی
solar year U سال خورشیدی
solar year U سال شمسی
sothic year U سال خورشیدی مصری
the year past U سال گذشته
tropical year U سال استوایی
tropical year U سال اعتدالی
school year U سال تحصیلی
lunar year U سال قمری
leave year U سال خدمتی
last year's produce U محصول پارسال
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
i wish you a happy new year U سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
i wish you a happy new year U سال نو را به شما شادباش یاتبریک میگویم
he was born in the year U درسال 00000زائیده یامتولدشد
early in the year U دراوایل سال
dry year U خشکسال
leave year U سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
from (since) the year dot [British E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
At the beginning of the month (year). U سرش ؟ بسنگ خورد
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
apparent solar year U سال شمسی
The consumption of suger has gone up this year . U مصرف شکرامسال با لارفته است
platonic cycle or year مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
At the beginning of the month (year). U سر ماه ( سال )
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
to say so long to the end of the year U با سال پیش خداحافظی کردن
apparent solar year U سال فاهری شمسی
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
As part of my training, I spent a year abroad. U درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
They live abroad for the greater part of the year. U آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant U پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com