Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wing skin
U
پوسته بال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
with a whole skin
U
پی گزند سالم
skin
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
U
جلد
next to the skin
U
روی تن
next to the skin
U
زیر همه جامه ها
skin
U
چرم
skin
U
پوست
get under one's skin
<idiom>
U
آزاردادن
skin
U
لخت کردن
skin
U
پوسته
skin
U
پوسته ریخته گی
skin
U
پوست پوستی
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
skin the cat
U
اسکن د کت
skin paint
U
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
skin graft
U
پوست به بدن پیوند زدن پیوندپوست
corrugated skin
U
پوسته موجدار
kid skin
U
تیماج
skin the cat
U
حالت گربهای
he was a skin and bones
U
همه پوست واستخوان بود
skin with mortar
U
اندود کردن با ملات
goose skin
U
ترکیدگی پوست ازسرمایابیم
soft skin
U
پوسته نرم
smoothing the skin
U
کاشیکاری
skin with mortar
U
رومالی کردن با ملات
skin churn
U
خیک
calf skin
U
تیماج
kid skin
U
پوست بزغاله
skin and bone
U
پوست واستخوان
skin dive
U
زیر ابی رفتن
onion skin
U
یکجور کاغذ نازک
oxide skin
U
قشر نازک اکسید
oxide skin
U
پوسته اکسید
skin and bone
U
لاغر
scarf skin
U
پوشش یاغلاف بیرونی
scarf skin
U
فوق الجلد
scarf skin
U
جلدرویی
scarf skin
U
بشره
skin dive
U
غوص کردن
skin effect
U
اثر سطحی
skin effect
U
اثر پوست
kid skin
U
شورو
skin game
U
فریبکاری
water skin
U
مشک
skin game
U
تقلب درقمار
skin game
U
قمار از روی تقلب
skin friction
U
مقاومت پوسته
skin eruption
U
بثورات
lion skin
U
دلیری بخود بسته
skin eruption
U
دانه
skin eruption
U
جوش
scarf skin
U
پوست برونی
leather skin
U
پوستچرمی
skin surface
U
سطحپوست
warty skin
U
پوستزگیلدار
banana skin
U
اشتباهتصادفیو سهوی
Everyone was thinknig of his own skin.
U
هر کس به فکر جان خود بود
by the skin of one's teeth
<idiom>
U
باسود بسیار اندک
jump out of one's skin
<idiom>
U
skin alive
<idiom>
U
سرزنش کردن،کتک زدن
skin and bones
<idiom>
U
خیلی لاغر
skin-deep
<idiom>
U
سطحی
(no) skin off one's nose
<idiom>
U
دلبستگی به چیزی ،دلواپسی
(by the) skin of one's teeth
<idiom>
U
فقط وفقط
sheep skin
U
پوست گوسفند
by the skin of one's teeth
<idiom>
U
بزور
[با زحمت]
کاری را با موفقیت انجام دادن
onion skin
U
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
onion skin
U
پوست پیاز
skin-tight
U
چسبیده
skin-tight
U
تنگ
skin deep
U
فقط تا روی پوست رویی
skin-diving
U
غواصی
skin deep
U
فاهری
skin diving
U
غواصی
skin deep
U
سطحی
calf skin
U
پوست گوساله
skin-divers
U
غواص
skin-diver
U
غواص
skin diver
U
غواص
skin tight
<adj.>
U
بدن نما
the sun had parched his skin
U
افتاب پوست تنش را سوزانده بود
onion skin architecture
U
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
To eat an apple with the skin.
U
سیب را با پوست خوردن
onion skin language
U
زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
galvanic skin response
U
پاسخ برقی پوست
Oily skin (food).
U
پوست ( غذای ) چرب
magnetic skin effect
U
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
He escaped by the skin of his teeth.
U
بزحمت جانش رانجات داد
save one's neck/skin
<idiom>
U
نجات خوداز خطر ومشکل
galvanic skin response
U
جی اس ار
The skin ages intrinsically and extrinsically.
U
سن پوست از درون و بیرون رشد می کند.
right wing toward
U
میمنه
to take wing
U
پرواز کردن
on the wing
U
بالدار
to take under one's wing
U
حمایت کردن
to take wing
U
پابفرارگذاشتن
to take under one's wing
U
سرپرستی کردن
wing it
<idiom>
U
بدون آمادگی
wing and wing
U
حرکت با باز بودن کامل بادبانها
under one's wing
<idiom>
U
تحت مراقبت کسی
take (someone) under one's wing
<idiom>
U
زیرپروبال شخص راگرفتن
right wing toward
U
دست راست
right wing toward
U
پیشرو
right-wing
U
جناح راست
wing
U
پرواز پرش
wing
U
بالدار کردن پردارکردن
wing
U
پیمودن
wing
U
گروه هوایی
wing
U
تیپ هوایی جناح
wing
U
بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
wing
U
گوش زمین
wing
U
لنگه
right wing
U
جناح راست
off wing
U
محل بازیگر گوش
wing
U
دسته حزبی
wing
U
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
wing
U
پره
wing
U
بال
wing
U
بال مانند زائده حبابی
wing
U
جناح
wing
U
پره زائده پره دار
wing
U
طرف
on the wing
U
پرواز کننده
wing
U
شاخه شعبه
on the wing
U
سیار متحرک
wing
U
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
wing threequarter
U
هریک از دو مدافع کنار زمین
wing tanks
U
تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
wing screw
U
پیچ گوشه دار
wing tip
U
نوک کفش دارای قوس منحنی
wing tunnel
U
تونل باد
wing wall
U
دیواره جانبی
fixed wing
U
هواپیمای بال ثابت
wing strut
U
پایه بال
wing spread
U
فاصله بین دو سر بال
wing photograph
U
نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
fixed-wing
U
هواپیمای بال ثابت
wing shooting
U
شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
wing setting
U
نصب بال
fixed-wing
U
بال ثابت
wing position
U
وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
wing reactions
U
واکنشهای بال
wing root
U
ریشه بال
wing spar
U
عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
hind wing
U
بالعقبی
wing slat
U
نوکباله
bat's-wing
U
[نوعی از نقش پنجره خورشیدی]
left wing
U
شخص دست چپی
fixed wing
U
بال ثابت
wing vein
U
رگهبال
centrist wing
U
طرفدار جناح میانه رو
[سیاست]
chimney-wing
U
بغله های شومینه
cross-wing
U
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
wing rib
U
دندهبال
wing pallet
U
سطحپرهمانند
left-wing
U
مربوط به جناح چپ
left-wing
U
شخص دست چپی
straight wing
U
بالمستقیم
tapered wing
U
بالنوکتیز
left wing
U
مربوط به جناح چپ
wing attack
U
حملهگوشه
wing defence
U
دفاعگوشه
wing membrane
U
اجزایبال
wing section
U
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
wing nut
U
مهره گوشه دار
right wing to ward
U
پیشرو
isoclinic wing
U
بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
inside wing
U
بال داخلی
highed wing
U
بال لولاشده
high wing
U
بال بالا
hard wing
U
بال صلب
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
double wing
U
بازی هافبک در گوش
delta wing
U
بال مثلث
delta wing
U
بال دلتا
center wing
U
بال میانی
cantilever wing
U
بال یک هواپیمای یک باله که بدون پایه یا وایرهای خارجی به بدنه هواپیمامتصل شده
low wing
U
بال پایین
mid wing
U
بال وسط
rotary wing
U
بال گردان
rotary wing
U
هواپیمای بال گردان
right wing of army
U
پهلوی راست میمنه
right wing of army
U
جناح یمین
right wing forward
U
پیشرو دست راست
rhombus wing
U
بالی با سطح مقطع متقارن
sea wing
U
نرم تن دو کپه دریایی
simple wing
U
طرح تهاجمی با خط نامتعادل
queen's wing
U
جناح وزیر شطرنج
parasol wing
U
بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
right wing to ward
U
دست راست
upper wing
U
بال بالایی در هواپیمای دوباله
king's wing
U
جناح شاه شطرنج
wing drop
U
افت ناگهانی برا روی یک بال
wing footed
U
دارای پای پردار
wing footed
U
تند
wing footed
U
سریع
wing forward
U
فوروارد گوش
wing forward
U
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
wing halfback
U
هافبکهای کناری
wing heavy
U
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com