English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wide U زیاد
wide U عمومی
wide U پرت کاملا باز
wide U پهناور
wide U فراخ وسیع
wide U گشاد
wide U عریض
wide U پهن
wide U نامحدود وسیع
far and wide <idiom> U هرکجا
wide U توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
far and wide U دورودراز
wide apart U زیاد از هم جدا
wide U تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
wide U خط کناری والیبال
far and wide U درهمه جا
wide mouthed U دهن گشاد
wide-eyed U حیرت زده
wide of the subject U از موضوع پرت خارج ازموضوع
wide open U حمله
wide-ranging U متنوع - گوناگون
is of a wide distribution U درخیلی جاهاپیدا میشود بسیارفراوان است
world wide U مشهور جهان متداول درهمه جا
wide strip U نوار پهن
wide-angle U عدسی گسترش
wide-eyed U متعجب
a wide array of ... U آرایه وسیعی از ...
wide-eyed U دارای چشم باز
wide eyed U حیرت زده
wide eyed U متعجب
wide eyed U دارای چشم گشاد
wide eyed U دارای چشم باز
wide-angle U عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide-angle U واید انگل
wide-angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
wide angle U عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide angle U واید انگل
wide angle U عدسی گسترش
wide angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
wide-eyed U دارای چشم گشاد
of a wide scope U وسیع
wide-awake U مراقب
wide-awake U سرحال
wide-awake U مسبوق
wide-awake U هشیار اگاه
wide-awake U هوشیار
wide-awake U کاملا بیدار
wide awake U سرحال
wide awake U مراقب
it is of a wide distribution U در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
wide awake U مسبوق
wide awake U هشیار اگاه
wide awake U هوشیار
wide awake U کاملا بیدار
wide flange U نیمرخ بال پهن
wide-awake U آگاهانه
wide-angle lens U لنززاویهعریض
to give wide berth to U کناره گیری کردن از
to give wide berth to U دوری کردن از
wide strip mill U دستگاه نورد نوار پهن
wide flanged beam U تیراهن لبه پهن
wide flange beam U تیر بال پهن
wide area network U شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
She stared at him with wide eyes. U با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
To walk with ones feet wide apart. U گشاد گشاد راه رفتن
wide area network U شبکه گسترده
wide area network U شبکه راه دور
wide area network U شبکه بلند پوشش
wide arm handstand U بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
give a wide birth to <idiom> U دورنگهداشتن از
The field is wide open . It is up to you to take up the challenge . U بیا این گوی واین میدان
wide area telephone service U سرویس تلفنی گسترده
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
mark-up U سود توزیع کننده
mark up U سود توزیع کننده کالا
mark up U افزایش قیمت
mark down U تنزل قیمت
mark up U نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark down U پایین اوردن قیمت
mark down U کاهش قیمتها
mark down U کاهش قیمت
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
beside the mark U پرت
beside the mark U خارج ازموضوع
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
mark off U خط کشیدن
below the mark U پایین تر از میزان مقر ر
to mark out one's course U طرحی برای رویه خود ریختن
to mark off U جدا کردن
mark U گواهی
mark U نمره گذاری کردن علامت
mark U علامت گذاری
mark U علامت گذاری کردن
mark U علامت نشانه هدف
mark U اثر
mark U پایه
mark U علامت
mark U نشانه کردن حریف
mark U 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark U بل گی_ری خوب
mark U مرز
mark U مدرک
mark U ارزه
mark U نمره
mark U نشانه
mark U نشان علامت
mark U داغ
mark U هدف
mark U پایه نقطه
mark U درجه
mark U حد
mark U علامت گذاشتن
mark U توجه کردن
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark U ایه
mark U نشان
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark U علامت گذاری روی چیزی
mark U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark U مارک
mark U نشان کردن نشان
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
ripple mark U شیارسطح چوب
pock mark U ابله
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
to make one's mark U اسم و رسم به هم زدن
plimsol mark U علایم بارگیری
plimsol mark U مارک بارگیری
exclamation mark علامت تعجب
to hit a mark U نشانی را زدن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
plate mark U طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plate mark U انگ
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
tape mark U نشان نوار
stonemason's mark U نشان سنگ کار
repeat mark U خال
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
plimsoll mark U خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
bale mark U مشخصات عدل
sea mark U خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
shoulder mark U نشان سردوشی
shoulder mark U درجه سردوشی افسران
press mark U علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
shoulder mark U نشان سردوشی علایم سردوشی
space mark U علامت فاصله گذاری
stonemason's mark U علامت سنگتراش
shoulder mark U درجه روی دوش
tide mark U داغ مد
mark time <idiom> U با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
we missed our mark U تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
You mark my words . U ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
Trade mark. U علامت تجارتی
You mark my words. U این خط واینهم نشان
To overstep the mark. To go too far. U از حد معمول گذراندن
The would left a mark. U جای زخم باقی ماند
centre mark U نقطهمرکزی
special mark U علامتمخصوص
lateral mark U علامتکناری
guide mark U نشانهراهنما
word mark U نشان کلمه
word mark U علامت کلمه
Deutsche Mark U واحدپول
upto the mark U داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
to impress a mark on something U چیزیرانشان کردن
to make one's mark U برجسته شدن
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
trade mark U علامت تجارتی
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
to mark down an article U بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark good U بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark good U نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark time U در جا زدن
to miss a mark U نشانی را نزدن
to miss a mark U خطا کردن
trade mark U علامت تجاری
trade mark U علامت بازرگانی
black mark U سابقهی بد
plate mark U نشان عیار
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
ear mark U داغ گوش
drag mark U محل فشار
dead mark U انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
crop mark U در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
check mark U علامت کنترل
check mark U علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
center mark U مرکز سوراخ
calibration mark U علامت کالیبراسیون
block mark U نشان کنده
ear mark U نشان
ear mark U نشان کردن
end mark U نشان انتها
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com