English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 24 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
whip U تازیانه
whip U شلاق
whip U حرکت تند وسریع و با ضربت
whip U شلاق زدن تازیانه زدن
whip U شلاق زدن
whip U بازوی بار
whip U تاکل کوچک
whip U پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whip U شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
whip U ضربه زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
whip in U با شلاق مانع شراکندگی تازیها شدن
to whip in U از پراکندگی باز داشتن
to whip in U باهم نگاهداشتن
whip up <idiom> U به راحتی وسریع به انجام رساندن
whip up <idiom> U فعال کردن
crack the whip <idiom> U باعث سخت کارکردن شخصی شدن
whip-round U تهیههدیهدستجمعیبرایفردی
whip stall U شیرجه قائم سوت کشیدن شیرجه کردن هواپیما
whip stall U حرکت عمودی
single whip U قرقره قلاب تک قرقرهای
pistol whip U با تپانچه بر بدن کسی زدن
cargo whip U طناب بوم اسکله
Give him a taste of the whip . U بگذار مزه شلاق را یک کمی بچشد
A blood horse needs only one stroke of the whip . <proverb> U اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com