Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wheel brace
U
آچار چرخ خودرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wheel measurement
[ wheel measuring]
U
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
brace
U
قیچی
brace
U
مته خرطومی
brace
U
مته شتر گلو
brace
U
دوابرو
brace
U
آکولاد
brace
U
شمعک
brace
U
پشت بند
brace
U
درمقابل فشارمقاومت کردن
brace
U
محکم کردن
brace
U
جفت کردن
brace
U
بستن
brace
U
تحریک احساسات
brace
U
تجدید واحیای روحیه
brace
U
بند شلوار
brace
U
خط ابرو
brace
U
بابست محکم کردن محکم بستن
brace
U
اتل ابرو
brace
U
اکولاد
brace
U
مهار
brace
U
بست
brace
U
بند
brace
U
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
brace
U
تیر تقویت عرضی
brace
U
حایل
cross brace
U
بادبند چپ و راست
knee brace
U
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
ratchet brace
U
مته جغجغهای
crank brace
U
مته شتر گلو
lid brace
U
میلهکلاهک
brace clip
U
سگکبندشلوار
shoulder brace
U
شانه بند
bit brace
U
بست سرمته
bell brace
U
دکمهسکوت
brace and counterbrace
U
تخته صلیبی
brace drill
U
مته شتر گلو
knee brace
U
مهار زانوئی
curved brace
U
حایل منحنی
cross-brace
U
بادبند چپ و راست
counter-brace
U
تیر تقویت عرضی
corner-brace
U
حایل کوتاه
arch-brace
U
بست منحنی
brace and bit
U
مته
brace and bit
U
فرنگی
cross brace
U
مهار عرضی
buttress brace
U
قید بادبندی
cross brace
U
گیره عرضی
knee-brace
U
مهار زانویی
brace rim wrench
U
اچار محکم کننده دوره
brace scale of motor ability
U
مقیاس توانش حرکتی بریس
wheel
U
چرخ نخ ریسی
wheel
U
چرخیدن
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
four wheel
U
چهارچرخه
He's a fifth wheel.
U
او
[مرد]
آدم زایدی است.
to be a fifth wheel
[to be in the way]
U
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
be a fifth wheel
<idiom>
U
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
wheel
U
دوک نخ ریسی
fifth wheel
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
third wheel
U
سومینچرخدنده
fifth wheel
U
چرخپنجم
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
wheel
U
چرخ سمباده
wheel
U
جاروب کردن با پا
wheel
U
چرخ طایر
wheel
U
گرداندن
wheel
U
رل ماشین
wheel
U
چرخش
wheel
U
دور
wheel
U
چرخ
wheel
U
ساسایی
wheel
U
گردش ناو
wheel
U
اتحادیه ورزشی
reversible wheel
U
چرخی که در دو جهت بگردد
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
wheel cylinder
U
سیلندرچرخدنده
press wheel
U
چرخفشار
pitch wheel
U
چرخکوککردن
modulation wheel
U
چرختعدیلصدا
rotating wheel
U
چرخهدوار
spoked wheel
U
چرخاسبوکد
wheel and deal
<idiom>
U
striker wheel
U
چرخهضارب
wheel trim
U
قالپاق
wheel tractor
U
فرمانتراکتور
wheel head
U
سرچرخدنده
wheel chock
U
مانعچرخ
tracing wheel
U
چرخهترسیم
main wheel
U
چرخاصلی
large wheel
U
چرخبزرگ
worm wheel
U
پیچ حلزونی
wheel wright
U
چرخ ساز
spinning wheel
U
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel spoke
U
پره چرخ
wheel spanner
U
چرخ کش
wheel shaft
U
میله چرخ
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel puller
U
چرخ کش
wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
wheel pressure
U
فشار چرخ
wheel mode
U
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
worm wheel
U
چرخ دنده حلزونی
catherine wheel
U
رجوع شود به pinwheel
hand-wheel
U
چرخدستی
front wheel
U
چرخجلو
fourth wheel
U
چهارمینچرخهای
escape wheel
U
دندهخلاص
drive wheel
U
چرخدنده
chain wheel B
U
زنجیریچرخهیب
chain wheel A
U
زنجیریچرخهیA
centre wheel
U
چرخهمیانی
abrasive wheel
U
چرخ سمباده
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
banding wheel
U
چرخهچرخنده
adjustment wheel
چرخ متحرک
wheel load
U
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
turning wheel
U
چرخهسفالگری
cogged wheel
U
چرخ دنده
wheel gloves
U
دستکش رانندگی
wheel barrow
U
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
cog wheel
U
چرخ دنده
four wheel drive
U
محرک چهار چرخ
four-wheel drive
U
محرک چهار چرخ
spinning wheel
U
چرخ نخ ریسی
brake wheel
U
چرخ دندانه دار
toothed wheel
U
چرخ دندانه دار
cogged wheel
U
چرخ دندانه دار
wheel barrow
U
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
spinning wheel
U
دوک نخ ریسی
dog-wheel
U
دماغه
wheel wrench
U
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
U
چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel
U
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
buckled wheel
U
چرخ خم شده
[تاب خورده]
forged wheel
U
چرخ آهنگری شده
steered wheel
U
چرخ هدایت شده
spinning wheel
U
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
dog-wheel
U
استوانه
spinning wheel
U
چرخ طیار
spare wheel
U
چرخ زاپاس
steering wheel
U
رل
cathedrian wheel
U
پنجره چرخی
steering wheel
U
چرخ فرمان
steering wheel
U
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel
U
غربالک
worm wheel
U
دنده کرمی شکل
cast wheel
U
چرخ ریختگی
potter wheel
U
صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
impluse wheel
U
چرخ فشار مستقیم
idler wheel
U
چرخ طیار
idler wheel
U
چرخ هرزگرد
idler wheel
U
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
idle wheel
U
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
hand wheel
U
چرخ دستی
gyro wheel
U
rotor gyro
grinding wheel
U
چرخ سنباده
grinding wheel
U
چرخ سنگ زنی
grinding wheel
U
چرخ سمباده
buff wheel
U
چرخ سنباده
break wheel
U
چرخ قطع
potter's wheel
U
چرخ کوزه گری
planet wheel
U
چرخ دنده چرخان بدورمحور
pin wheel
U
درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
pin wheel
U
چرخ و فلک کوچک
persian wheel
U
دولاب
persian wheel
U
چرخاب
chain wheel
U
چرخ زنجیر
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
mill wheel
U
چرخ یا پره اسیاب
magnet wheel
U
چرخ رتور
magnet wheel
U
چرخ گردنده
gear wheel
U
چرخ دنده
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
emery wheel
U
چرخ سمباده
driving wheel
U
چرخ گرداننده
driving wheel
U
چرخ محرک
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel
U
چرخ سمباده
crown wheel
U
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
capstan wheel
U
چرخ دوار
capstan wheel
U
چرخ لنگر فلایویل
control wheel
U
صفحه تنظیم کننده
control wheel
U
صفحه کنترل
color wheel
U
گردونه رنگ امیزی
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
free wheel
U
حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake
U
ترمز چهار چرخ
buffing wheel
U
چرخ سنباده
paddle wheel
U
چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
fly wheel
U
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
fly wheel
U
چرخ لنگر فلایول
fly wheel
U
چرخ لنگر
fly wheel
U
چرخ طیار
ferris wheel
U
چرخ فلک
cog wheel
U
چرخ دندانه دار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com