English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
open-ended employment contract [employment contract of unlimited duration] U قرارداد کار بدون مدت
on demand U بنا به تقاضا
demand U تقاضا برای انجام چیزی
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand U نیاز
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
on demand U عندالمطالبه
to be in demand U طالب داشتن
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
demand U احتیاج
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U خواستارشدن
demand U درخواست مطالبه
demand U تقاضا
demand U تقاضا کردن
demand U درخواست کردن
demand U خواست
demand U تقاضا کردن تقاضا
demand U نیاز
demand U طلب
demand U مطالبه کردن
demand U نیاز احتیاج
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U تقاضای خرید کالا
demand U مطالبه
demand U مطالبه تقاضا کردن
demand U درخواست
demand satisfaction U تحویل درخواستها
demand schedule U جدول تقاضا
demand paging U در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
demand paging U صفحه بندی تقاضا
demand pattern U الگوی تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
elastic demand U حساس
elastic demand U تقاضای کشش دار
elastic demand U تقاضای با کشش
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
derived demand U تقاضای مشتق شده
demand surface U میزان تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
demand side U طرف تقاضا
demand side U ستون تقاضا
effective demand U تقاضای موثر
demand shift U تغییر تقاضا
demand shift U انتقال تقاضا
elasticity of demand U کشش تقاضا
demand note U چک تمسک
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
demand factors U عوامل تقاضا
demand code U رمز درخواست
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
demand curve U منحنی تقاضا
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
demand deposit U سپرده دیداری
demand deposit U سپرده جاری
demand elasticity U کشش تقاضا
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
demand accommodation U تعدیل درخواستها
demand factors U عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
demand note U سفته
demand note U مطالبه نامه
demand meter U تقاضاسنج
demand management U مدیریت تقاضا
demand function U تابع تقاضا
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
demand forecast U پیش بینی تقاضا
demand for payment U تقاضای پرداخت
money demand U تقاضا برای پول
demand for money U تقاضا برای پول
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
demand factor U ضریب تقاضا
supply and demand U عرضه و تقاضا
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
quantity of demand U مقدار تقاضا
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
peak demand U بیشترین تقاضا
peak demand U حداکثر تقاضا
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
offer and demand U عرضه و تقاضا
national demand U تقاضای ملی
measurement of demand U تخمین تقاضا
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
information on demand U اطلاعات با تقاضا
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
excess demand U فزونی تقاضا
To demand ones right. To get ones due. U حق کسی را خواستن ( گرفتن )
total demand U تقاضای کل
to meet a demand U تقاضایی را براوردن
aggregate demand U تقاضای کل
maximum demand U بار حداکثر
maximum demand U بار پیک
inelastic demand U تقاضای بی کشش
financed demand U احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
final demand U تقاضای نهائی
factor demand U تقاضای عوامل
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
excess demand U درخواست مازاد
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand U تقاضای بیش از حد
energy demand U مطالبه انرژی
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
joint demand U تقاضای مشترک
maximum demand U پیک بار
maximum demand U تقاضای بیشینه
change in demand U تغییر تقاضا
market demand U تقاضای بازار
complementary demand U تقاضای مکمل
complementary demand U تقاضای تکمیلی
composite demand U تقاضای مرکب
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
law of demand U قانون تقاضا
to contract something from somebody U از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
in contract U طبق قرارداد
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
contract with U عقد کردن
contract U دچارشدن
contract U قرارداد بستن
contract U عقد
contract U تعهد
all in contract U قراداد کلی
by contract U بطور مقاطعه
contract U مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
contract U منقبض شدن
contract U قرارداد
contract U منقبض کردن
according to the contract no. ... U طبق قرارداد شماره ...
contract U :قرارداد
contract U مقاطعه
contract U کنترات پیمان .
contract U : پیمان بستن
contract U قرردادبستن
contract U مقاطعه کاری کردن
contract U کنترات کردن منقبض کردن
contract U منقبض شدن مخفف کردن
contract U همکشیدن
contract U پیمان
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
income elasticity of demand U تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
supply and demand law U قانون عرضه و تقاضا
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
speculative demand for money U تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
transaction demand for money U تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
income elasticity of demand U کشش
individual demand schedule U صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
arc elasticity of demand U کشش کمانی تقاضا
law of supply and demand U قانون عرضه و تقاضا
arc elasticity of demand U *
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
arc elasticity of demand U /
precautionary demand for money U تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
maximum power demand U مصرف حداکثر
price elasticity of demand U کشش قیمتی تقاضا
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
maximum demand meter U تقاضاسنج
maximum demand indicator U کنتور بار پیک
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
market demand schedule U صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
arc elasticity of demand U = Eنسبت فوق نسبت مقدار تقاضابه قیمت کالاست
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
cross elasticity of demand U کشش متقاطع تقاضا
demand oriented pricing U قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
demand oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
pressure demand regulator U رگولاتورتنظیمفشار
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
by popular [demand] request U درخواست توده پسند
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
cross elasticity of demand U *
cross elasticity of demand U = Eab
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
value cost contract U پیمان بستن با قیمتهای پایه
void contract U عقد باطل
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com