English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
water signs U علائمآبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
V-signs U علامت پیروزی
plus signs U که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
other signs U دیگرعلائم
plus signs U علامت جمع
plus signs U علامت بعلاوه
plus signs U علامت باضافه
plus signs U علامت چاپ شده یا نوشته شده
identification signs U علائم تشخیص
call signs U معرف
call signs U معرف رادیویی
minus signs U برای تفریق یا مقدار منفی
Road signs U علائم راهنمایی و رانندگی جاده
minus signs U علامت چاپ شده یا نوشته شده
minus signs U منفی
unlike signs U علامتهای متفاوت
minus signs U علامت منها
hazard signs U علایم امکان تولیدخطر
hazard signs U علایم خطر
hand signs U علامتهای با دست
signs of the zodiac U صورتهای منطقه البروج برجهای دوازده گانه
indication signs U علائم راهنمائی
regulatory signs U علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
air signs U اثراتهوا
hazard signs U علائم خطر
earth signs U علائمکرهخاکی
fire signs U علائمآتش
indication signs U علایم راهنمایی
informative signs U علایم اخباری
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
Follow signs for York. به تابلوهای شهر یورک توجه کنید.
major international road signs U عمدهترینعلائمجهانیجاده
major North American road signs U عمدهترینعلائمجادهایدرآمریکایشمالی
by water U از راه رودخانه
by water U از راه دریا
on the water U در کشتی
by water U با کشتی
mean water U میان اب
water course U حق الشرب
water way U مسیل
water down <idiom> U ضعیف شدن
of the first water U بهترین
She let the water out . U آب را ول کرد
water course U حق المجری
water way U راه ابی
water آب
water course U مجرای اب
water still U دستگاه تقطیر اب
above water <adj.> U شناور
to water something U آب دادن [گیاه]
to keep ones he above water O از زیر بدهی بیرون آمدن
water U اب دادن
water U اب
water U مایع
water U ابگونه
first water U بالاترین مقام
water U پیشاب
above water <adj.> U روی آب
to water U آب ریختن
to p something with water U اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
to water U آب دادن
first water U درجه اول
water way U ابراهه
f.water U عرق رازیانه
water gauge U اب پیم
water heater U ابگرم کن
water heater U فرف ابگرم کن
water jacket U ابدان
water hazard U مانع ابی در مسیر گوی گلف
water hardening U سختگردانی با اب
water gauge U اندازه اب نما
water pressure U فشار اب
water polo U بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water polo U واترپولو
water polo U واترپلو
water polo U بازی فوتبال ابی
water pollution U الودگی اب
water point U نقطه تقسیم اب
water glass U شیشه محلول
water glass U اب شیشه
water mill U اسیاب
water glass U لیوان اب
water glass U شیشه مایع
water guage U فشار سنج اب
water hammer U ضربت قوج
water hammer U ضربت قوچ
water gas U گاز اب
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water line U خط ابخور ناو
water pipe U لوله اب
water pepper U فلفل ابی
water pepper U زنجبیل سگ
water logging U ابسیری
water loss U ابکاهی
water lowering U زهکشی
water melon U هندوانه
water meter U کنتور اب
water meter U اب سنج
to soften a water U سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
water nymph U الهه دریایی
water nymph U حوری دریایی
water lily U نیلوفر ابی
water pipe U تنبوشه
water plate U بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water hole U چاله اب
water hyacinth U سنبل ابی
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
water hyacinth U وردالنیل
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket U صندوق اب
water jump U مانع ابی
water jump U چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water level U تراز اب
water level U سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level U سطح اب
water moccasin U مار سمی ابزی جنوب امریکا
water mill U اسیاب ابی
water front U جبهه رطوبتی
swimming with water U غرق اب
waste water U فاضلاب
swimming with water U پرازاب
water aspirator U خرطوم ابی
water bag U کیسه اب
water bailiff U میراب
water bailiffs U مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water balance U بیلان اب
water bearer U دلو
water bearer U ساکب الماء
water bearer U ریزنده اب ابریز
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed U تشک ابی
wade into the water U راه رفتن در اب
voidance water U زیر اب
voidance water U منجلاب
table water U سفره اب زیر زمینی
tap water U اب شیر
water paint U رنگ لعابی
the water was overknee U اب از زانو میگذشت
to drink water U اب خوردن
to drink water U اب اشامیدن
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
to sniff up water U اب رابه بینی کشیدن
to splash into water U به اب زدن
unavailable water U رطوبت غیر قابل استفاده
underground water U اب زیرزمینی
underground water U اب درون زمین
undermining by water U اب شستگی
undermining by water U اب رفتگی کف
up to the middle in water U تا کمر در اب
water bonded U اب بند شده
water boy U بچه سقا
water boy U سقا
water damage U خسارت اب دیدگی
water displacement U زهکشی کردن
water displacement U زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal U فاضلاب
water disposal U اگوکشی
water disposal U ساختن اگو
water dog U سگ ابی
water dog U شناگر ماهر
water dog U سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water driver U مقنی
water fast U رنگ نرو
water fast U غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast U پارچه شورنرو
water filter U صافی اب
water fowl U مرغ ابی
water cure U علاج بااب معالجه بااب
water cure U اب درمان
water cress U شاهی اتی
water canteen U قمقمه
water car U ارابه اب فروشان
water car U ارابه اب پاش
water carriage U حمل از راه اب
water carrier U دلو
water circulation U گردش اب
water coiour U ابرنگ
water colour U ابرنگ
water colour U رنگاب
water colour U نقاشی ابرنگی
water container U فرف اب
water content U درصد رطوبت
water cooling U خنک کنندگی اب
water cooling U خنک کردن بااب
water buffalo U گاو میش اهلی شده اسیایی
water fowl U پرنده ابی
water proof U دافع اب
water hose U شلنگآب
water under the bridge <idiom> U همه چیز عوض شده
in hot water <idiom> U در دردسر
THere is not even a ripple in the water . <proverb> U آب از آب تکان نمى خورد .
If it has not water for me it certainly has bread . <proverb> U آب براى من ندارد براى تو که دارد .
Water is light . <proverb> U آب روشنائى است .
How can you know the value of water -you who live . <proverb> U تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
drinking water U آب آشامیدنی
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
There is no hot water U آب گرم نیست.
some hot water U مقداری آب گرم
some cold water U مقداری آب سرد
mineral water U آب معدنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com