Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wait loop
U
پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wait up for
<idiom>
U
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
wait a second
U
یک خرده صبر کنید
wait a second
U
یک دقیقه
wait a second
U
تامل کنید
wait
U
پیشخدمتی کردن
wait
U
چشم براه بودن منتظر شدن
wait
U
انتظار کشیدن معطل شدن
wait
U
صبر کردن
wait on
U
پیشخدمتی کردن
wait on
U
خدمت رسیدن و خدمت کردن
wait upon
U
پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
wait a second
U
اندکی صبر کنید
Would you wait for me, please?
U
ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
to wait for any one
U
منتظر کسی شدن
it will p to wait
U
جورهمه مارا اوبایدبکشد
to wait
U
کردن دیدنی کردن
to wait
U
پیشخدمتی
Wait up!
U
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
wait a little
U
کمی صبر کنید
to wait
U
خدمت رسیدن
wait state
U
حالت انتظار
wait state
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
it will pay to wait
U
به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
he made me wait
U
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
wait a minute
U
اندکی صبر کنید
Can you wait until tommorrow?
U
می توانی تافردا صبر کنی ؟
to wait one's leisure
U
پی فرصت گشتن
to wait one's leisure
U
منتظرفرصت محال بودن
wait condition
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait a bit
U
اندکی
wait a bit
U
صبرکنید
wait state
U
وضعیت انتظار
wait time
U
خیر بین یک درخواست برای داده و ارسال داده از حافظه
wait table
<idiom>
U
سرو کردن غذا
wait a minute
U
یک دقیقه صبر کنید
lie in wait
<idiom>
U
جایی قیم شدن
Wait a minute .
U
یک دقیقه مهلت بده
Do you think it advisable to wait here
U
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
Wait a minute .
U
یکدقیقه صبر کن
I'll show you ! just you wait !
U
حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
Tell him, he needs to wait for a moment.
U
به او
[مرد]
بگوئید یک دقیقه صبر کند.
If you wI'll wait a moment.
U
اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن
zero wait state
U
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
zero wait state
U
وضعیت یک وسیله
wait time
U
زمان انتظار
don't wait the dinner for me
U
ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
to wait for a favorable opportunity
U
منتظر یک فرصت مطلوب بودن
zero wait state computer
U
کامپیوتر با وضعیت انتظاری صفر
wait on (someone) hand and foot
<idiom>
U
به هر نحوی پذیرایی کردن
time and tide wait for no man
<proverb>
U
کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
Time and tide wait for no man .
<proverb>
U
زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
loop
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
inner loop
U
حلقه درونی
loop
U
گریز
to keep somebody in the loop
<idiom>
U
کسی را در جریان گذاشتن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
inner loop
U
حلقهای درون حلقه دیگر
to be in the loop
<idiom>
U
آگاه بودن از
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
to keep somebody in the loop
<idiom>
U
کسی را در جریان نگه داشتن
[گذاشتن]
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
while loop
U
دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
to be in the loop
<idiom>
U
در جریان بودن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
inner loop
U
حلقه داخلی
do while loop
U
حلقه WHILE/DO
loop
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop
U
حلقه شدن
loop
U
حلقه زدن
loop
U
درو در انتهای خرک
loop
U
چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
ضربه بلند قوس دار
loop
U
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop
U
حلقه درون حلقه دیگر
loop
U
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
do while loop
U
لوپ WHILE/DO
loop
U
ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
U
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop
U
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
loop
U
ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
U
سوراخ
loop
U
دریچه
loop
U
مهاری
loop
U
گره زدن
for next loop
U
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
for/next loop
U
حلقه NEXT/FOR
loop
U
حلقه دارکردن
loop
U
خمیدگی
loop
U
پیچ چرخ
loop
U
گره
loop
U
پیچ خوردن حلقه زنی
loop
U
حلقه طناب
loop
U
کمند
loop
U
حلقه
closed loop
U
حلقه مسدود
armature loop
U
پیچک ارمیچر
loop-hole
U
سوراخ دیدبانی
loop-hole
U
روزنه
closed loop
U
حلقه بسته
armature loop
U
حلقه ارمیچر
prusik loop
U
گره پلکانی
loop pile
U
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
arrow-loop
U
شکاف تهویه
loop code
U
کد حلقوی
gun-loop
U
[دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
to stay in the loop
<idiom>
U
در جریان ماندن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
peg loop
U
میخحلقهطناب
loop stitches
U
کوکطنابی
heel loop
قوس پاشنه
hanger loop
U
جایآویز
elastic loop
U
حلقهارتجاعی
button loop
U
دکمهرکاب
belt loop
U
حلقهکمربند
to stay in the loop
<idiom>
U
آگاه ماندن در
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
counting loop
U
حلقه شمارش
loop control
U
کنترل حلقه زنی
loop sling
U
حلقه بند تفنگ
loop sling
U
مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop antenna
U
انتن حلقوی
loop sling
U
بند حلقهای
loop step
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
loop structure
U
ساختار حلقهای
loop test
U
ازمایش با حلقه وارلی
local loop
U
حلقه محلی
loop jump
U
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
feedback loop
U
حلقه باز خوردی
loop antenna
U
انتن حلقهای
loop line
U
دوراهی
loop counter
U
شمارنده حلقه
loop checking
U
مقابله حلقه
loop drive
U
ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
loop feeder
U
سیم تغذیه حلقوی
loop hole
U
روزنه
loop hole
U
گریز
loop initializaion
U
ارزش دهی اغازی در حلقه
loop body
U
بدنه حلقه
loop body
U
تنه حلقه
nested loop
U
حلقه اشیانهای
nested loop
U
حلقه تو درتو
expansion loop
U
خم انبساط
loop pass
U
پاس قوسی
induction loop
U
حلقه القائی
endless loop
U
حلقه بی پایان
drip loop
U
حلقه ریزش اب
drill loop
U
حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
uncontrolled loop
U
حلقه کنترل نشده
curtain loop
U
بازوبندپرده
current loop
U
حلقه جاری
inductive loop
U
حلقه ی القائی
subscriber's loop
U
حلقه متعلق به مشترک
infinite loop
U
حلقه نامحدود
nested loop
U
حلقه لانهای
ground loop
U
تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
open loop
U
مدار باز
open loop
U
حلقه باز
hysteresis loop
U
حلقه پسماند
hysteresis loop
U
منحنی هیسترزیس
overhead loop
U
گره حلقومی یا گره بالاتنه
infinite loop
U
حلقه نامتناهی
endless loop
U
حلقه بی انتها
closed loop gain
U
بهره تقویت درطبقه بسته
input coupling loop
U
حلقه پیوست ورودی
loop control structure
U
ساختار کنترل حلقه
loop control variable
U
متغییر کنترل کننده حلقه
tap loop jump
U
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
single loop armature
U
ارمیچر تک پیچکی
perfection loop knot
U
نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
open loop system
U
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
open loop gain
U
بهره تقویت در حلقه باز
distributor service loop
U
خطسرویسپخش
varley loop test
U
ازمایش با حلقه وارلی
sleeve strap loop
U
بستنوارسرآستین
magnetic hysteresis loop
U
حلقه هیسترزیس مغناطیسی
loop mill rolling
U
نوردکاری حلقوی
loop knot tie
U
گره حلقوی
warp-loop fringe
U
ریشه حلقوی
[در قالی همدان]
toe loop jump
U
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow .
U
بگذار بماند تا فردا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com