English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
visual identification U تشخیص بصری
visual identification U شناسایی بصری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
identification U شناسایی
identification U احراز هویت
identification U حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
identification U بخشی از کد اصلی برنامه COBOL که مشخصه ها و قالبهای داده و متغیر در برنامه مشخص اند
identification U تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
identification U تشخیص هویت
identification U تعیین هویت
identification U تطبیق تمیز
identification U همانندسازی
identification U شناختن شناسایی کردن
identification U تشخیص تشخیص دادن
identification U معرف
identification problem U مسئله تعیین هویت
identification of supplies U تشخیص هویت کالا
identification number U حرف مشخصه
identification code U کدشناسایی یکان
identification code U رمز معرف یکان
identification character U علامت مشخصه
identification card U کارت شناسایی
identification markings U علایم شناسایی
file identification U هویت پرونده
identification division U یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
identification problem U مسئله شناسائی
identification signs U علائم تشخیص
identification document U کارت شناسایی
identification document U شناسنامه
group identification U همانند سازی گروهی
problem identification U بازشناسی مشکل
problem identification U شناسایی مسئله
identification zone U منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
identification zone U منطقه تشخیص هدف
identification test U ازمون شناسایی
identification tag U پلاک شناسایی اتیکت اسم کارت معرفی نامه
identification tag U پلاک هویت
identification of friend from foe U دستگاه تشخیص
ammunition identification code U کد شناسایی مهمات
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
personal identification number U شماره شناسایی شخصی
contents identification board U تختهیشناساییمحتویات
technical identification band U نوارمشخصههایتکنیکی
visual U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual U درمعرض دید
visual U وابسته به دید
visual U با چشم
visual U دیدی
Visual C U محصول توسعه یافته ماکروسافت که امکان ایجاد برنامههای کاربردی ویندوز با رسم واسط های کاربر و اتصال کد زبان C را برقرار میکند
visual U بصری
visual U دیدنی
visual U روش برنامه نویسی کامپیوتر با کشیدن نشانه ها در یک فلوچارت که عملیات برنامه را شرح میدهد به جای نوشتن یک سری دستورات
visual U دیداری
Visual Basic U ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
visual axis U محور بینایی
visual aphasia U زبان پریشی دیداری
visual agnosia U ادراک پریشی دیداری
visual page U صفحه تصویری
visual adaptation U انطباق دیداری
visual type U سنخ دیداری
visual perception U ادراک دیداری
visual projection U فرافکنی دیداری
visual range U حیطه دید
visual scanner U پیماینده تصویری
visual signal U علایم بصری
visual acuity U تیزی بینایی
visual check U مقابله دیداری
visual aid U نقشه
visual aid U چیزهاییکهبااستفادهازحافظهتصویریبهیاآوریچیزهاکمککندمثلفیلم
visual aids U ابزارهای کمکی دیداری
visual aids U دیدافزار
visual aids U کمکهای بصری
visual yellow U زرد بینایی
visual span U فراخنای دیداری
visual display U نمایش بصری
visual control U کنترل دید
visual aid U اسلاید
visual communication U مخابره بصری
visual communication U ارتباط بصری
visual cliff U پرتگاه دیداری
visual check U مقابله بصری
visual signal U علامت بصری
visual organization U سازمان دیداری
visual elevation U افت بصری گلوله
visual angle U زاویه دید
visual purple U ارغوان بینایی
visual hallucination U توهم دیداری
visual arts U هنرهای بصری
audio visual U دید و شنودی
audio visual U سمعی وبصری
audio visual U اموزش سمعی وبصری
audio visual U سمعی بصری
audio-visual U دید و شنودی
audio-visual U سمعی وبصری
audio-visual U اموزش سمعی وبصری
visual field U میدان دید
audio-visual U سمعی بصری
visual elevation U فاصله مربوط به افت گلوله
visual fire U تیر مستقیم
visual arts U هنرهای دیدنی
visual obstruction U مانع دید
visual observation U دیدبانی بصری
visual observation U دیدبانی با چشم
visual interceptor U هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
visual interaction U کنش متقابل بصری
visual induction U القاء دیداری
visual illusion U خطای ادراکی دیداری
visual flight U پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
visual fixation U تثبیت دیداری
visual flight U پرواز بصری
visual focusing U تمرکز دیداری
visual flight U پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
visual omnidirectional range U سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
visual righting response U پاسخ تعادل دیداری
visual display terminal U ترمینال نمایش بصری
visual display unit U واحد نمایش دیداری
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U واحد نمایشگر بصری
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
bender visual motor gestalt test U ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test U ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com