English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 294 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
up to par/scratch/snuff/the mark <idiom> U متناسب با استاندارد طبیعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
high water mark U بالاترین داغ اب
high-water mark U بالاترین داغ اب
quotation mark U نشان نقل قول
quotation mark U علامت نقل قول
question mark U علامت سوال
question mark U پرسش نشان
question mark U " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
strawberry mark U لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
mark U ارزه
mark U نمره
mark U نشانه
mark U نشان علامت
mark U داغ
mark U هدف
mark U پایه نقطه
mark U درجه
mark U مرز
mark U حد
mark U علامت گذاشتن
mark U توجه کردن
mark U نمره گذاری کردن علامت
mark U علامت گذاری
mark U علامت گذاری کردن
mark U علامت نشانه هدف
mark U اثر
mark U پایه
mark U علامت
mark U نشانه کردن حریف
mark U 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark U بل گی_ری خوب
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U نشان کردن نشان
mark U مارک
mark U ایه
mark U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark U کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark U علامت گذاری روی چیزی
mark U نشان
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-downs U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-up U سود توزیع کننده
mark-ups U سود توزیع کننده
accent mark U یکی از علائم تکیه در موسیقی
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
below the mark U پایین تر از میزان مقر ر
bench mark U نشان
bench mark U انگپایه
bench mark U رپر
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark U شاخص مبداء
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark U نشانه مبنا
bench mark U نشانه
bench mark U علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
beside the mark U خارج ازموضوع
beside the mark U پرت
birth mark U ماه گرفتگی
block mark U نشان کنده
calibration mark U علامت کالیبراسیون
radar range mark U فاصله یاب راداری
center mark U مرکز سوراخ
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
check mark U علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
check mark U علامت کنترل
crop mark U در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
datum sweeping mark U علامت مبنای روبش
dead mark U انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
drag mark U محل فشار
ear mark U داغ گوش
ear mark U نشان
ear mark U نشان کردن
end mark U نشان انتها
end mark U نشان خاتمه
end mark U علامت بی پایان
end of file mark U نشان انتهای پرونده
end of tape mark U نشان انتهای نوار
field mark U نشان میدان
file mark U نشان پرونده
file mark U علامت فایل
finger mark U اثر انگشت
finger mark U با انگشت چرک کردن
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
flood level mark U داغ سیلاب
frequency mark U نشانه فرکانس
frequency mark U علامت فرکانس
group mark U نشان گروه
group mark U علامت گروه
hall mark U نشان عیارکه ازطرف
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
hash mark U خط نشان
hash mark U خط شروع مسابقه
Other Matches
You scratch my back and Ill scratch yours. <proverb> U خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
You scratch my back and Ill scratch yours. <proverb> U تو پشت مرا مى خارانى من نیز پشت تو را .
you scratch my back and I'll scratch yours <idiom> U بهم نان قرض دادن [اصطلاح]
you scratch my back and I'll scratch yours <idiom> U بهم کمک کردن
snuff U نوک فتیله
snuff U دم زنی
snuff U انفیه زنی
to snuff out U خاموش کردن
to snuff out U مردن
snuff U توبیخ
snuff U ملامت فوت
to snuff out U در نتیجه گل گیری خاموش کردن
snuff U انفیه زدن
snuff U عطسه کردن
snuff U خاموش شدن
snuff U بافوت خاموش کردن
snuff U نفس شهیق
snuff U انفیه
snuff U خاموش سازی یافوت پف
to snuff out U ناامید کردن
snuff box U انفیه دان
to snuff it [British E] U مردن [تحقیر آمیز ]
snuff box U قوطی انفیه
to scratch about U جستجو کردن
to scratch about U تقلا کردن
to scratch up U بسختی اندوختن
to scratch off U پاک کردن
to scratch off U تراشیدن
to scratch along U پلکیدن
from scratch <idiom> U از ابتدا
scratch U حذف کردن
scratch U خراش
scratch U علامت روی سطح دیسک
scratch U تراش چرکنویس
scratch U کناره گیری
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch U حذف بازیگر انجام خطا خطا
scratch U سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratch U پاک کردن
scratch U خراشیدن
scratch U خاراندن
scratch U خط زدن قلم زدن
scratch U فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
scratch U چرکنویس
scratch U خط زدن
To start from scratch . U از هیچ شروع کردن
To scratch each others back . U بهم نان قرض دادن
scratch the surface <idiom> U تازه شروع به کار کردن
scratch file U فایل موقتی
scratch filter U صافی پیکاپ
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
scratch file U فایل چرکنویس
scratch file U نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب
scratch pad U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch line U خط شروع مسابقه
scratch line U خط اغاز
scratch pads U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch file U ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
scratch where it itches U هر جایی را که میخاردبخارانید
scratch tape U نوار چرکنویس
scratch spin U چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
scratch sheet U برگه نامنویسی اسبها
scratch paper U کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
To start from scratch. U از اول شروع کردن ( از اول بسم الله )
scratch paper U کاغذ یادداشت
scratch line U خط فول
scratch hardness U درجه سختی خراش
scratch hardness tester U ازمایشگر سختی خراش
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
mark down U کاهش قیمتها
mark off U خط کشیدن
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
to mark off U جدا کردن
to mark out one's course U طرحی برای رویه خود ریختن
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark down U تنزل قیمت
mark down U پایین اوردن قیمت
mark down U کاهش قیمت
mark up U نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark up U افزایش قیمت
mark up U سود توزیع کننده کالا
mark U گواهی
mark U مدرک
ripple mark U شیارسطح چوب
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
to hit a mark U نشانی را زدن
tide mark U داغ مد
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
shoulder mark U نشان سردوشی
shoulder mark U درجه روی دوش
shoulder mark U نشان سردوشی علایم سردوشی
shoulder mark U درجه سردوشی افسران
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
space mark U علامت فاصله گذاری
stonemason's mark U علامت سنگتراش
stonemason's mark U نشان سنگ کار
tape mark U نشان نوار
sea mark U خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
to impress a mark on something U چیزیرانشان کردن
black mark U سابقهی بد
centre mark U نقطهمرکزی
Deutsche Mark U واحدپول
guide mark U نشانهراهنما
lateral mark U علامتکناری
special mark U علامتمخصوص
The would left a mark. U جای زخم باقی ماند
To overstep the mark. To go too far. U از حد معمول گذراندن
You mark my words. U این خط واینهم نشان
Trade mark. U علامت تجارتی
You mark my words . U ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
mark time <idiom> U با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
exclamation mark علامت تعجب
to make one's mark U اسم و رسم به هم زدن
bale mark U مشخصات عدل
word mark U علامت کلمه
word mark U نشان کلمه
to make one's mark U برجسته شدن
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
to mark down an article U بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark good U بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark good U نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark time U در جا زدن
to miss a mark U نشانی را نزدن
to miss a mark U خطا کردن
trade mark U علامت تجاری
trade mark U علامت بازرگانی
trade mark U علامت تجارتی
upto the mark U داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
we missed our mark U تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
repeat mark U خال
mark time U فرمان در جا
mother's mark U خال
mark time! U !
mark time! U در جا
mark time U در جا زدن در جا قدم رو
pencil mark U نشان مدادی
press mark U علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
pock mark U ابله
plimsoll mark U خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
plimsol mark U علایم بارگیری
plate mark U طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plate mark U انگ
plate mark U نشان عیار
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
plimsol mark U مارک بارگیری
mark sensing U نشان دریایی
mark out a ground U تحدید حدود زمین
mark of mouth U نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است
mark condition U شرط علامت
mark condition U وضعیت نشان
mark sense U نشان دریاب
interogation mark U نشان پرسش
index mark U علامت شاخص
hash mark U علامت چاپ که به عنوان نشانه کپی سخت یا نشانگر به کار می رود
hash mark U قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
mark sense U نشان گذار
mark sensing U نشان دریابی
mark sensing U نشان یابی
mark sensing U علامت زدن با مداد نرم
mark sensing U نشان گذاری
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
To mark the examination papers . U ورقه های امتحان رانمره دادن
We mark out the tennis court. U زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
optical mark reader U علامتخوان نوری
low water mark U نشان جزر کامل
low water mark U منتهای بدی اوضاع
tidal bench mark U انگپایه کشندی
tidal bench mark U شاخص جزر و مد
mark sense reader U نشان خوان
mark up price inflation U تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
optical mark reader U علامت نوری خوان
optical mark reader U نشان خوان نوری
optical mark reader U علامت خوان نوری
penalty kick mark U نقطه پنالتی
registered trade mark U علامت تجاری ثبت شده
West cardinal mark U علامتترتیبیغربی
South cardinal mark U علامتترتیبیجنوبی
safe water mark U علامتآببیخطر
isolated danger mark U علامتعایقدارخطر
As a mark of respect ( esteem) . U بعلامت احترام
East cardinal mark U علامتترتیبیشرطی
To leave ones mark in the pages of history . U درتاریخ از خود نام ونشانی با قی گذاشتن
Please accept this gift as a mark of my friendship. U لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
Mark my words . Remember what I told you . U یادت باشد چه گفتم
To kick ones heels. To mark time. U درجا زدن
He left no trace (mark,evidence). U اثری بجا نگذاشت
to put a [big] question mark over something U چیزی را نامشخص [نامعلوم ] کردن
events to mark the Day of German Unity U مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com