English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
two point threshold U استانه دو نقطهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
threshold U سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshold U استانه
threshold U سرحد
threshold U استانه چارچوب
threshold U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold U استانه در
threshold value U مقدار استانه
threshold U استانه مانند استانهای
threshold value U ارزش استانهای
spatial threshold U استانه فضایی
hearing threshold U استانه شنوایی
threshold wavelength U طول موج استانه
absolute threshold آستانه مطلق
reaction threshold U استانه واکنش
response threshold U استانه پاسخ
sill=threshold U استانه
terminal threshold U استانه پایانی
arousal threshold U استانه انگیختگی
threshold voltage U ولتاژ استانه
threshold voltage U اختلاف سطح استانهای
threshold logic U منطق استانهای
threshold gate U دریچه استانهای
threshold function U تابع استانهای
threshold frequency U بسامد استانه
threshold element U عنصر استانهای
differential threshold U استانه افتراقی
landing threshold U استانه فرود اب خاکی
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
threshold of luminescence U استانه لومینسانس
luminescence threshold U استانه لومینسانس
lower threshold U استانه پایین
nuisance threshold U استانه زیانبخشی
runway threshold markings U خطحدنهاییهواپیما
alarm threshold setting U دکمهسرحدتنظیم
threshold limit values U استانه مقدارهای حدی
alarm threshold display button U دکمهنمایشسرحدهشدار
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
point U محل
The point is that… U چیزی که هست
point U دماغه
point U نقطه نوک
point U نقطه گذاری کردن
point U محل یا موقعیت
point U نشان میدهد
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point U پوینت
point U نقط ه
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point out <idiom> U توضیح دادن
point U محل شروع چیزی
point U درصد
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
zero point U نقطه صفر
in point U مناسب
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four U اصل چهار
off the point U بطور بی ربط
off the point U بطور نامربوط
not to point U پرت بیجا
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
near point U نقطه نزدیک
on the point of going U در شرف رفتن
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
in point U بجا
in point U در خور
point to point U نقطه به نقطه
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
to the point U بجا
to the point U مربوط بموضوع
to come to a point U باریک شدن
to come to a point U بنوک رسیدن
not to point U بیرون از موضوع
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
three point U فن 3 امتیازی کشتی
far point U برد بینایی
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
not to the point U خارج از موضوع
point U حد
point U ماده اصل
point U خاطر نشان کردن
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
point U نقطه
point U نشان دادن
point U متوجه ساختن
point U نقطه گذاری کردن ممیز
point U نکته
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
point U اشاره کردن
to point to something U به چیزی اشاره کردن
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
point U نوک گذاشتن
point U نوکدار کردن
point U موضوع
point U جهت
point U درجه امتیاز بازی
point U نمره درس پوان
point U سر
point U نوک
the point is U اصل مطلب این است
point U هدف
point U مسیر
point U مرحله قله
point U پایان
point U تیزکردن
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
point U گوشه دارکردن
to point to something U به چیزی متوجه کردن
point U باریک کردن
point U مرکز راس حد
point U راس
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U به سمت متوجه کردن
point U هدف گیری کردن
point U نشانه روی کردن
point U رسد نوک
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point U امتیاز
point U اصل
point U مقصود
point U محل مرکز
point U جهت مرحله
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point of intersection U نقطه تلاقی
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
point of loading U نقطه بارگیری
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
point of regard U نقطه دید
point of presence U شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
point of intersection U نقطه تقاطع
point of impact U نقطه اصابت
point of contact U نقطه تماس
point of contraflexion U نقطه تغییر خمیدگی
point of fall U نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
point target U اماج نقطهای
point of honour U موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
point of honour U قضیه شرف
point of impact U محل اصابت گلوله
radix point U نقطه مبنا
point of inflection U نقطه عطف
point of inflexion U نقطه عطف
point of intersection U نقطه بهم رسید
point of fracture U نقطه شکست
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
point of sight U نقطه دید
preequivalence point U پیش از نقطه هم ارزی
point scale U مقیاس امتیازی
point size U اینچ
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
point spread U امتیاز قابل انتظار
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point system U شرط بندی براساس امتیاز
point target U هدف کوچک
pour point U نقطه سیلان
pour point U نقطه ریزش
point of the agenda U اصل مطلب فهرست برنامه
the salient point <idiom> U اصل مطلب
the point [of the matter] U اصل مطلب
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
principle point U مبداء اصلی
projection of a point U تصویر نقطه
point of support U نقطه اتکا
point operation U عمل نقطهای
radix point U ممیز
point of support U تکیه گاه
quiescent point U نقطه استراحت
point of symmetry U نقطه تقارن
symmetry point U نقطه تقارن
point of tow U نقطه یدک ناو یا قایق
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
point particle U ذره نقطهای
point plotting U رسم نقطه
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
projection of a point U خط مصور
point protector U سرمداد
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
pour point U نقطه جاری شدن
point contact U تماس نقطهای
point of weld U نقطه جوش
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
pin point U کشف کردن
pin point U پیدا کردن
pin point U تعیین محل کردن
pin point U تعیین دقیق نقاط
pin point U اتی
pin point U نقطهای
pivot point U نقطه مفصلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com