English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tree sort U مرتب کردن درختی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tree bench [bench encircling a tree trunk] U نیمکت [دور تنه ] درخت
sort U دسته بندی کردن
sort of U نسبتا
sort U فرمان SORT
sort U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort of <idiom> U تقریبا تا یک حدی
re sort U دوباره جور کردن
sort of U بمیزان متوسط
sort of U تقریبا
sort-out U مرتبکردن
sort of U بمقدار متوسط
nothing of the sort U هیچ همچو چیزی نیست
nothing of that sort U هیچ همچو چیزی نیست
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U رقم
sort U جورکردن
sort U گونه
sort U نوع
sort U سواکردن
sort U دسته دسته کردن
sort U جوردرامدن
sort U قسم
sort U پیوستن
sort U جور
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
sort U سوا کردن
sort U طور طبقه
sort U جور کردن
sort U مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort U دمساز شدن
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
major sort U مرتب سازی اصلی
internal sort U مرتب سازی داخلی
internal sort U مرتب کردن درونی
internal sort U جور کردن داخلی
merge sort U ادغام و جور کردن
heap sort U sort tree
major sort U جورسازی عمده
descending sort U ترتیب نزولی
descending sort U مرتب سازی نزولی
die sort U جور کردن طاسی
distributive sort U مرتب کردن توزیعی
To sort out ones affairs U بکارهای خود سر وصورت دادن
exchange sort U جورکردن معاوضهای
external sort U جور کردن خارجی
external sort U مرتب سازی خارجی
external sort U جورکردن خارجی
She is the clinging sort. U از آنهایی است که مثل کنه می چسبد
what sort of a thing is it? U چه جور چیزی است
minor sort U مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
multipass sort U جور کردن چند گذری
selection sort U جور کردن گزینشی
selection sort U مرتب کردن گزینشی
shell sort U الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
sort order U نظم ترتیب
sort effort U تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
sort field U میدان جور کردن
sort field U میدان مرتب سازی
sort field U فیلد مرتب سازی
sort generator U برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
sort key کلید ترتیب
ripple sort U مرتب کردن موجی
multilevel sort U ترتیب چند سطحی
multipass sort U مرتب کردن چند گذری
multipass sort U جورکردن چند گذری
multipass sort U مرتب سازی چند عبوری
oscillating sort U جور کردن نوسانی
oscillating sort U مرتب کردن نوسانی
tag sort U مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
polyphase sort U جور کردن چند مرحلهای
polyphase sort U مرتب کردن چند فازی
property sort U جور کردن خاصیتی
sort field U فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort merge U جور کردن و ادغام
in a kind (sort) of way <idiom> U یک کمی
internal sort U مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
ascending sort U مرتب سازی صعودی
block sort U مرتب کردن بلاکی
bubble sort U مرتب کردن حبابی
block sort U جورسازی کندهای
bucket sort U جور کردن دلوی
alphanumeric sort U مرتب نمودن الفبا عددی
collating sort U مرتب کردن داده
ascending sort U جورکردن صعودی
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
sort key کلید جورسازی
bubble sort U جور کردن حبابی
bubble sort U سورت حبابی
i sort of feel sick U یک جوری میشوم
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
major sort key U یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
i sort of feel sick U مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
We are past that sort of thing . U دیگر این کارها از ماگذشته
minor sort key U یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
ascii sort order U نظم ترتیبی اسکی
sort merge program U پردازش تعمیم یافته
This sort of propaganda is for home consumption U این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) . U این حرفها دیگه کهنه شده است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl. U دختر خودرأیی است
tree U سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree U مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
the f. of a tree U برگهای درخت
tree U مین میکند
tree U فرمان TREE
tree U بدرخت پناه بردن
tree U روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree U شاخسار
tree U شجر
tree U درتنگنا قرا ردادن
tree U بشکل درخت شدن
tree U قالب کفش چوبه دار
tree U سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree U درخت
before the tree U جلو درخت
tree U شجره النسب درخت کاشتن
the pith of a tree U مغز درخت
the root of a tree U ریشه درخت
to lop a tree U سرشاخه درختی را زدن
threaded tree U درخت پیچ دار
to girdle a tree U پوست درخت راحلقهای بریدن
to girt a tree U دوردرختی راپیمودن
to shin up a tree U از درختی بالارفتن
stunted tree U درخت رشد نکرده وکوتاه
summer tree U تیرسردر
spanning tree U درخت پوشا
spanning tree U زیرگرافی از یک گراف
spindle tree U اونموس
strawberry tree U توت فرنگی درختی
to lop a tree U درختی را آراستن
summer tree U شاه تیر
to prune a tree U درختی را آراستن
spanning tree U روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
summer tree U حمال
to prune a tree U سرشاخه درختی را زدن
He uprooted the tree . U درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
tree pruner U درختآرا
tree frog U قورباغهدرختی
ornamental tree U درختتزئینی
gum tree U درخت صمغ
unordered tree U درخت نامرتب
tree traversal U تقاطع درختی
tree surgery U تشریح علمی درخت
tree trunk U ساقهاصلیدرخت
tree-lined U درختکارینشده
A tree is known by its fruit . <proverb> U درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
A tree is known by its fruit. <proverb> U درخت از میوه اش شناخته مى شود.
date tree U درخت خرما
lemon tree U درخت لیمو
Coniferous tree U درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
The tree wI'll die . U درخت خشک خواهد شد
tree surgeon U ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
Deciduous tree U درخت برگریز
the foot of the tree U پای درخت
tree structure U ساختار درخت
tree diagram U نمودار درخت
to truncate a tree U شاخههای درختی را زدن
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
to spray a tree U داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
walnut tree U درخت گردو
cross-tree U [رابط عرضی دکلها]
tree farm U محوطه درخت کاری جنگل
tree farm U خزانه درخت
oak tree U درخت بلوط
tree structure U ساختاردرختی
tree structure U ساخت درختی
tree planting U درختکاری
tree of heaven U درخت عرعر
tree network U شبکه درختی
tree house U خانه بالای درخت
pulm tree U درخت نارگیل
hat tree U کلاه اویز
decision tree U درخت تصمیم
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision tree U مسیر تصمیم گیری
ebony tree U خرماندو
crown tree U شمع
cornel tree U درخت زغال اخته
coffee tree U درخت قهوه
clothes tree U چنگک لباس
clothes tree U چوب لباسی
dragon tree U درخت خون سیاووشان
fig tree U درخت انجیر
grass tree U نوعی زنبق استرالیایی
genealogical tree U نسب نامه
genealogical tree U شجره نامه
gender tree U سلسه دودمان نسب نامه
gender tree U شجره نامه
gallows tree U چوبه دار
cross tree U رابط عرضی دکلها
flame tree U درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
fir tree U درخت صنوبر
christmass tree U ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
chocolate tree U درخت کاکائو
china tree U زیتون تلخ
china tree U شالسنجان
axle tree U میله میان دو چرخ
apple tree U درخت سیب
almond tree U درخت بادام
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com