Perdic | transfer of obligation | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 184 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	transfer of obligation U	حواله مدنی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	obligation U	ذمه
	obligation U	تعهدات
	of obligation U	فرض
	of obligation U	الزام اور
	of obligation U	اجباری
	of obligation U	واجب
	under an obligation U	مشغول الذمه
	i am under obligation to him U	زیر بارمنت او هستم
	i am under obligation to him U	من ممنون او هستم
	obligation U	عهد
	obligation U	التزام
	obligation U	محظور
	obligation U	وفیفه
	obligation U	تعهد
	obligation U	الزام
	obligation U	اوراق قرضه
	obligation U	سند وام
	obligation U	اجبار
	obligation U	مجبور کردن
	clearance from obligation U	برائت ذمه
	termination of an obligation U	انقضاء تعهد
	breach of an obligation U	تخلف از تعهد
	extinction of an obligation U	انقضاء تعهد
	discharge of an obligation U	سقوط تعهد
	primery obligation U	تعهدات اولیه
	unliquidated obligation U	هزینههای پرداخت نشده
	unilateral obligation U	ایقاع
	clear from obligation U	بری الذمه
	unliquidated obligation U	تعهدات پرداخت نشده
	cleared from obligation U	بری الذمه
	fulfilment of an obligation U	اجرای تعهد
	fulfilment of an obligation U	ایفاء تعهد
	offset of one obligation against another U	تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
	release from the obligation U	ابراء دین
	release from the obligation U	ابراء ذمه متعهد
	service obligation U	تضمین خدمت
	substitution of a different obligation U	تبدیل تعهد
	substitution of an obligation U	تبدیل تعهد
	to discharge of an obligation U	از دینی مبرا کردن
	To confer an obligation upon somebody . U	بر سر کسی منت گذاشتن
	secondary obligation U	تعهدات ثانویه
	mature obligation U	تعهد حال
	fulfilment of an obligation U	وفاء بعهد
	fulfilment of the obligation U	وفای به عهد
	interstate obligation U	الزامات بین الدول
	discharging from an obligation or a debt U	ابراء ذمه
	To lay oneself under an obligation. U	ریش گروگذاشتن
	transfer of cause U	احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
	transfer U	دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
	k , transfer U	ضریب کای برد
	k , transfer U	ضریب تصحیح برد توپ
	transfer U	زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
	transfer U	حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
	transfer U	انتقال دادن نقل کردن انتقال
	transfer U	واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
	transfer U	واگذار کردن نقل کردن انتقال
	transfer U	واگذاری نقل
	transfer U	سند انتقال یا واگذاری
	transfer U	پهلو- رفت
	transfer U	تغییر سمت دادن لوله
	transfer U	ورابری
	transfer U	ورابردن
	transfer U	انتقال دادن
	transfer U	واگذار کردن
	transfer U	منتقل کردن
	transfer U	انتقال
	transfer U	واگذاری تحویل
	transfer U	نقل
	transfer U	سند انتقال انتقالی
	transfer U	حواله
	transfer U	احاله
	transfer U	تغییر دستورات یا کنترل
	transfer U	کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
	transfer U	تغییر دستور یا کنترل
	transfer U	زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
	transfer U	بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
	transfer U	ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
	transfer U	دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
	transfer U	سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
	transfer U	واگذاری
	transfer check U	مقابله
	transfer case U	دیفرانسیل
	transfer case U	جعبه انتقال نیرو
	transfer machine U	دستگاه انتقال
	transfer port U	دریچهانتقال
	transfer ladle U	پاتیل انتقال
	transfer ladle U	کفچه انتقال چمچمه انتقال
	transfer berth U	دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
	transfer check U	انتقال
	transfer interpreter U	مفسر انتقال
	transfer canal U	کانالانتقال
	transfer equipment U	تجهیزات
	transfer scale U	پایهانتقال
	transfer earnings U	درامدهای انتقالی
	transfer function U	تابع انتقال
	transfer functions U	توابع انتقالی
	transfer income U	درامد انتقالی
	transfer instruction U	دستور العمل انتقال
	transfer limit U	حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
	transfer limit U	حدود تصحیحات انتقال تیر
	transfer payment U	پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
	transfer station U	محل اعزام افراد
	transfer station U	محل انتقال افراد
	transfer of learning U	انتقال یادگیری
	transfer resistor U	ترانزیستور
	transfer rate U	نسبت انتقال سرعت انتقال
	transfer rate U	نرخ انتقال
	transfer of technology U	انتقال تکنولوژی
	transfer processing U	امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
	transfer operation U	عمل انتقال
	transfer orbit U	مدار انتقال
	transfer order U	دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
	transfer switch U	کلید انتقال
	transfer table U	میز انتقال
	transfer of portfolio U	انتقال موجودی اوراق بهادار
	unconditional transfer U	انتقال غیر شرطی
	transfer time U	مدت انتقال
	transfer line U	خط انتقال
	transfer of training U	انتقال اموزش
	transfer time U	زمان انتقال
	transfer loader U	دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
	transfer medium U	رسانه انتقال
	transfer mold U	قالب گیری انتقالی
	transfer molding U	قالب ریزی انتقالی
	transfer molding U	ریخته گری انتقالی
	transfer of capital U	انتقال سرمایه
	transfer payments U	پرداختهای انتقالی
	transfer area U	در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
	transfer address U	ادرس انتقال
	conditional transfer U	انتقال شرطی
	heat transfer U	انتقال گرما
	heat transfer U	انتقال حرارت
	transfer reaction U	واکنش انتقالی
	file transfer U	انتقال فایل
	power transfer U	انتقال انرژی
	energy transfer U	انتقال انرژی
	deed of transfer U	سند انتقال
	deed of transfer U	انتقال نامه
	data transfer U	انتقال داده ها
	collect transfer U	بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
	credit transfer U	انتقال اعتبار
	technology transfer U	انتقال تکنولوژی
	telegraphic transfer U	انتقال تلگرافی
	radial transfer U	انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
	thermal transfer U	روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
	credit transfer U	پرداخت ازطریق انتقال
	positive transfer U	انتقال مثبت
	block transfer U	انتقال کندهای
	block transfer U	انتقال بلوک
	negative transfer U	انتقال منفی
	transfer characteristic U	مشخصه متقابل
	third person of a transfer U	محال علیه
	data transfer rate U	سرعت انتقال داده ها
	current transfer ratio U	نسبت انتقال جریان
	courier transfer station U	مرکزارسال پیک ارتشی
	courier transfer station U	ایستگاه تعویض پیک
	courier transfer officer U	افسر مسئول پیک
	charge transfer compounds U	ترکیبات انتقال بار
	courier transfer officer U	افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
	bit transfer rate U	نرخ ارسال بیت
	passenger transfer vehicle U	وسلهجابجاییمسافرین
	fuel transfer pipe U	لولهانتقالسوخت
	data transfer rate U	نرخ ارسال داده
	government transfer payments U	پرداختهای انتقالی دولت
	data transfer operations U	عملیات انتقال داده
	materials transfer notes U	دستورانتقال مواد
	materials transfer notes U	برگه انتقال مواد
	image transfer constant U	ثابت انتقال تصویر
	heat transfer coefficient U	ضریب انتقال گرما
	file transfer utility U	برنامه کمکی انتقال فایل
	file transfer protocol U	پروتکل انتقال فایل
	data transfer rate U	میزان ارسال داده
	data transfer rate U	میزان انتقال داده
	electron transfer mechanism U	مکانیسم انتقال الکترون
	electronic fund transfer U	ارسال الکترونیکی دارائی
	electronic funds transfer U	انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
	electronic transfer of data U	انتقال الکترونیکی اطلاعات
	transfer license plate [American E] U	پلاک انتقال
	transfer number plate [British E] U	پلاک انتقال
	thermal wax transfer printer U	روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
	secure hypertext transfer protocol U	گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
	peer to peer file transfer U	دستیابی فایل عمومی
	peer to peer file transfer U	انتقال فایل همتا