Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transaction
U
ترکنش
transaction
U
فایل حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
transaction
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
transaction
U
پردازش محاورهای به طوری که کاربر دستورات و داده را می نویسد روی ترمینال که به کامپیوتر اصل وصل است , و نتایج روی صفحه نمایش داده می شوند
transaction
U
رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
transaction
U
ثیر قرار میدهد.
cause of a transaction
U
جهت معامله
transaction
U
خلاصه مذاکرات
transaction
U
سودا
transaction
U
معامله
transaction
U
انجام
transaction
U
داد و ستد
transaction
U
تبادل
transaction in order
U
liability avoid to
transaction in order
U
معامله به قصد فرار از دین
transaction motive
U
انگیزه معاملاتی
transaction motive
U
انگیزه مبادلاتی
credit transaction
U
معاملات استمهالی
transaction file
U
فایل تراکنش پرونده تراکنش
fictitious transaction
U
معامله صوری
transaction file
U
فایل تغییرات
transaction file
U
پرونده تراکنش
transaction data
U
دادههای تراکنشی
external transaction
U
معاملات خارجی
transaction code
U
کد تغییرات
spot transaction
U
معامله نقدی
party to a transaction
U
متعامل
object of transaction
U
مورد معامله
credit transaction
U
معاملات موجل
transaction on change
U
معامله در بورس
to carry out a transaction
U
معامله ای انجام دادن
an nucertain transaction
U
معامله غرری
valid transaction
U
معامله صحیح
unauthorized transaction
U
معامله فضولی
unauthorized transaction
U
معاملات فضولی
business transaction
U
داد و ستد بازرگانی
capital transaction
U
داد و ستد سرمایه
transaction trailing
U
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
transaction oriented
U
تراکنش گر
complete transaction
U
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
transaction record
U
رکورد تراکنش
reason for a transaction
U
جهت معامله
transaction tape
U
نوار تراکنش
transaction demand for money
U
تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
the deceived party in a transaction
U
مغبون
transaction oriented processing
U
پردازش تغییرگرا
secure transaction technology
U
سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
TAN
[Transaction authentication number]
U
رمز یکبار مصرف
A cash ( credit ) transaction .
U
معامله نقدی ( اعتباری )
failure to comply with the transaction
U
عدم ایفاء تعهد
foreign exchange transaction
U
معاملات ارزی
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
U
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
overall costs
U
هزینه کلی
at all
[any]
costs
<adv.>
U
در هر حال
[بی شرط]
on costs
U
هزنههای ثابت
with costs
U
بعلاوه هزینه دادرسی
with costs
U
با هزینه دادرسی
overall costs
U
هزینه کامل
costs
U
خسارت دادرسی
costs
U
هزینه دادرسی
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
design costs
U
هزینههای طراحی
building costs
U
هزینههای ساختمان
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
bill of costs
U
صورت هزینه دادرسی
estimate of costs
U
تخمین مخارج
fixed costs
U
هزینههای ثابت
carriage costs
U
هزینه باربری
carriage costs
U
هزینه حمل و نقل
comparative costs
U
هزینههای نسبی
costs arabicus
U
قسط شیرینی
costs of proceedings
U
مخارج عدلیه
costs of proceedings
U
هزینه دادرسی
valuation of costs
U
ارزش گذاری هزینه ها
avoidable costs
U
هزینههای قابل اجتناب
wage costs
U
مخارج دستمزد
construction costs
U
هزینه های ساختمان
overhead costs
U
هزینههای اضافی
real costs
U
هزینههای واقعی
total costs
U
هزینه کامل
total costs
U
هزینه کلی
What costs little is little esteemed .
<proverb>
U
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
average costs
U
معدل هزینه کل محصولات
I must get hold of her at all costs.
U
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
At all costs . At any price .
U
به هر قیمتی که شده
It costs quite a bit .
U
کلی پولش می شود
running costs
U
پرداختروزانهپول
construction costs
U
هزینه های ساخت و ساز
joint costs
U
هزینه مشترک
selling costs
U
هزینههای فروش
security for costs
U
تامین هزینه دعوی
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
secondary costs
U
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
recurring costs
U
هزینههای تکرار شونده
implicit costs
U
هزینههای نامرئی
prime costs
U
هزینههای اولیه
internalization of costs
U
داخلی کردن هزینه ها
overhead costs
U
هزینههای عمومی
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
joint costs
U
هزینههای مشترک
material costs
U
هزینههای مواد
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
spillover costs
U
هزینههای خارجی
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
historical costs
U
هزینه اولیه
to carry costs
U
هزینه مرافعه دادن
historical costs
U
هزینه واقعی
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
taxation of costs
U
مالیات هزینه دادرسی
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
supplementary costs
U
هزینههای اضافی
spillover costs
U
عوارض منفی خارجی
holding costs
U
مخارج نگهداری
fixed costs
U
هزینههای سرمایهای
standard costs
U
هزینههای استاندارد
standard costs
U
هزینههای نرمال
storage costs
U
هزینههای انبارداری
supplementary costs
U
هزینههای مکمل
life cycle costs
U
هزینههای دوره عمر یک محصول
measurement of benefits and costs
U
اندازه گیری منافع و هزینه ها
costs and arm and a leg
<idiom>
U
خیلی گرونه
costs an arm and a leg
<idiom>
U
[فوق العاده پرخرج یا گران]
additional costs
[expenses]
U
هزینه نهایی
additional costs
[expenses]
U
هزینه های اضافی
free of shipping costs
<adj.>
U
ارسال مجانی
free of forwarding costs
<adj.>
U
ارسال مجانی
free of forwarding costs
<adj.>
U
ارسال رایگان
free of shipping costs
<adj.>
U
حمل رایگان
free of forwarding costs
<adj.>
U
حمل رایگان
to fix a person with costs
U
هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
free of shipping costs
<adj.>
U
ارسال رایگان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com