Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trailing edge flap
U
لبهبرجستهپشتیباله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trailing edge
U
لبه فرار
trailing edge
U
لبه پشتی
trailing edge
U
انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
leading edge flap
U
لبهبرجستهباله
trailing
U
خط ی در امتداد چیزی
trailing
U
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailing
U
راهک
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
U
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
trailing
U
بدنبال حرکت کردن
trailing
U
طفیلی بودن
trailing
U
دنباله دار بودن
trailing
U
دنباله داشتن
trailing
U
اثرپا باقی گذاردن
trailing
U
پیشقدم پیشرو
trailing
U
دنباله
trailing
U
هدف را تعقیب کنید
trailing
U
بدنبال کشیدن
trailing cable
U
کابل برق روکش دار
transaction trailing
U
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
trailing zeros
U
صفرهای پشتی
[دنباله دار]
[ریاضی]
interval trailing
U
تمرین استقامت و اماده سازی
trailing wheel
U
چرخ عقب
flap
U
ضربه
flap
U
اویخته وشل
flap
U
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flap
U
باله هواپیما
flap
U
دری وری گفتن
flap
U
پرزدن
flap
U
بال وپرزدن مرغ بهم زدن
flap
U
صدای چلپ
flap
U
قسمت اویخته هر شیئی
flap
U
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flap
U
در پوش مستراح فرنگی
flap
U
فلپ
flap
U
slat
dive flap
U
ترمز هوایی از نوع فلپ
fly flap
U
مگس پران
fly flap
U
مگس ران
cowl flap
U
فلپهای پوشش موتور
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
flap angle
U
زاویه فلپ
flap eared
U
اویخته گوش
flap eared
U
دالگوش
flap gate
U
دریچه یک طرفه
flap valve
U
شیر یک طرفه
flip flap
U
یکجورترقه یا اتش بازی پشتک
flip flap
U
معلق
jet flap
U
فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند
zapp flap
U
شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
body flap
U
زبانهبدنه
table flap
U
قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
tabbed flap
U
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
plain flap
U
فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
plain flap
U
فلپ ساده
kruger flap
U
فلپی در لبه حمله که بخشی از سطح تحتانی بال را تشکیل میدهد
flap pocket
U
جیبلبهدار
front flap
U
زبانهجلویی
mud flap
U
گلگیر
gun flap
U
یقهشکاری
mid flap
U
فلپ میانی
fuel tank flap
U
درباکبنزین
variable camber flap
U
فلپی که نیمرخ ان هنگام بیرون امدن تغییر میکند
flap hydraulic jack
U
جکهیدولیکبالههواپیما
gill type flap
U
فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
internally blown flap
U
فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
to take the edge off
U
کم زور کردن
edge
U
: کنار
to edge one's way
[towards something]
U
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
take the edge off
<idiom>
U
رنجاندن
on edge
<idiom>
U
خیلی عصبی وخشمگین
have an edge on
<idiom>
U
سود بردن
inner edge
U
لبهداخلی
on edge
U
مشتاق
on edge
U
بی صبر
on the edge of
U
درشرف
to take the edge off
U
سست کردن
edge
U
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge
U
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge
U
اریب وار پیش رفتن
edge
U
کم کم پیش رفتن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
U
برندگی
edge
U
کناره تیزی
edge
U
نبش
edge
U
لبه
edge
U
لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
edge
U
یال لبه
edge
U
به کار می رود
edge
U
کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge
U
تیزی
edge
U
سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge
U
طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
edge
U
دوره
edge
U
فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge
U
کناره
edge
U
لبه دار کردن
edge
U
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
razor edge
U
موقعیت بحرانی
razor edge
U
محل افتراق
reference edge
U
لبه مرجع
edge finish
U
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
knife edge
U
لبه تیز هرچیزی
straight edge
U
لبه مستقیم
straight edge
U
قد
gilt edge
U
ممتاز
straight edge
U
شمشه
razor edge
U
پشته کوه که تیز باشد
razor edge
U
تیز
edge tool
U
الت برنده
edge length
U
درازای لبه
[ریاضی]
edge-shaft
U
میله ستون لبه
edge-roll
U
ابزار سه ربع گرد
edge-moulding
U
گچ بری لبه
edge of rug
U
لبه و حاشیه فرش
knife edge
U
تیغه در
razor edge
U
لبه تیز
razor edge
U
دم
straight edge
U
خط کش
knife edge
U
لبه چاقو
knife-edge
U
لبه تیغ
fore edge
U
لبهجلوییکتاب
knife-edge
U
لبه چاقو
outer edge
U
لبهبیرونی
hob edge
U
قابگاز
knife-edge
U
لبه تیز هرچیزی
edge stone
U
سنگ نبشی
mantle edge
U
لبهپوسته
tail edge
U
نوکلبه
knife-edge
U
لبه کارد
upper edge
U
لبهفوقانی
knife-edge
U
تیغه در
tool edge
U
پخ
top edge
U
لبه فوقانی
on the edge of one's seat
<idiom>
U
ناآرام بودن
knife edge
U
لبه تیغ
straight edge
U
کشو
I am edge . I am restive.
U
دلم شور می زند
He is on edge. He is restive.
U
آرام ندارد (ناراحت است )
knife edge
U
لبه کارد
notched edge
U
لبهدندانه
betwixt edge
U
یخ اریب
edge notched
U
لب بریده
edge notched
U
با بریدگی لبهای
edge perforated
U
لب سوراخ
edge perforated
U
با سوراخهای لبهای
edge pressure
U
فشار لبه
edge raise
U
بلندی لبه ورق
edge rope
U
طناب کناری
edge set
U
فشار برروی لبههای اسکی
edge sharpening
U
دقیق کردن لبه
beaded edge
U
لبه برگردانده شده
edge stone
U
سنگ نبش
edge stress
U
تنش تیغه
edge triggered
U
با رها شدگی لبهای
edge mill
U
اسیاب غلطکی
edge fillter
U
صافی چاکدار
edge detection
U
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
bleeding edge
U
حاشیه نقشه
bleeding edge
U
حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
built up edge
U
لبه مخصوص نصب
change of edge
U
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
betwixt edge
U
اریب کردن
deckle edge
U
لبه صاف کاغذ
bend on edge
U
خم کردن لبه ها
double the edge
U
لب گردانیدن
doubled edge
U
لب گردان
edge beam
U
تیر کناری
edge card
U
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
edge coated
U
با روکش لبهای
edge connector
U
رابط لبه
edge weld
U
جوش لبهای
edge welding
U
جوشکاری دورهای
leading edge
U
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
gilt edge
U
لب طلایی
cutting edge
U
تیغه قطع سازی
leading edge
U
لبه حمله
cutting edge
U
تیغه
leading edge
U
لبه مقدم
leading edge
U
لبه راهنما
gilt edge
U
مقدم درجه اول
gilt edge
U
بهترین
cutting edge
U
لبه برش
guide edge
U
لبه راهنما
absorption edge
U
لبه جذب
abutting edge
U
لبه ضربه گیر
edge zone
U
اطراف لبه
cutting edge
U
تیغه برش زنی
edge zone
U
ناحیه لبه
false edge
U
قسمت سوم عقبی تیغه سابر
feather edge
U
لبه نازک
band edge
U
لبه نوار
aligning edge
U
لبه هم تراز
aligning edge
U
لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
gripper edge
U
کاغذ گیر ماشین چاپ
conduction band edge
U
لبه نوار رسانش
bevelled edge weld
U
جوش درز پیشانی
She is worried stiff . She is on edge .
U
دلش شور می زند ( نگرانی )
plate edge planer
U
دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
upper edge of the net
U
نوار بالای تور والیبال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com