English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tracked vehicle U وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tracked U ادامه گوی در مسیربولینگ
tracked U زمین بازیهای میدانی
tracked U رد
tracked U خط سیر
tracked U ایز راه
tracked U ایز
tracked U در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
tracked U تعقیب کردن
tracked U تعقیب مسیر کردن
tracked U شیار روی دیسک مغناطیسی که حاوی آدرس فایل ها و... که روی شیارهای دیگر ذخیره شده اند است
tracked U مسیرطی شده
tracked U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked U پیدا کردن
tracked U با طناب کشیدن راه
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked U یکی از چند حلقه هم مرکز روی دیسک مغناطیسی یا خط وط نازک روی نوار که نوک خواندن و نوشتن به آن دستیابی دارد و در امتداد آن روی سکتورهای مختلف داده ذخیره شده است
tracked U محل شیار مشخص روی دیسک مغناطیسی
tracked U تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
tracked U راهچه
tracked U مسیر دو
tracked U خط
tracked U جاده
tracked U اثار
tracked U ردیابی کردن
tracked U شیار
tracked U لبه
tracked U باریکه
tracked U پیگردی کردن
tracked U رد پا
tracked U خط اهن جاده
tracked U راه
tracked U نشان
tracked U مسیر
tracked U دنبال کردن
tracked U پی کردن
tracked U توالی ردپاراگرفتن
tracked U تسلسل
tracked U مسابقه دویدن
tracked U اثر
full tracked U تمام زنجیر
full tracked U تمام شنی
tracked layer U ریل گذار
half tracked U نیمه شنی
full tracked U خودرو تمام شنی
vehicle U حامل
vehicle U برندگر
vehicle U محمل
vehicle U برنده
vehicle U ناقل
vehicle U حامل رسانه
vehicle U رسانه
vehicle U وسیله نقلیه
vehicle U حمل کننده
vehicle U وسیله حمل
vehicle U خودرو
vehicle U رسانگر
refrigerator vehicle U وسیله نقلیه یخچال دار
to p a vehicle or horse U جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
tank vehicle U خودرو تانکرسوخت
tank vehicle U خودرو تانکر
space vehicle U وسیله نقلیه فضایی
space vehicle U فضا پیما
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
reentry vehicle U مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
truck vehicle U خودرو نظامی
to alight from a vehicle U پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
commercial vehicle U وسیلهحملکالاومسافردر جاده
catering vehicle U وسیلهآذوقهرسان
all-terrain vehicle U وسیلهنقلیهبلند
vehicle summary U فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
vehicle chain U زنجیر وسیله نقلیه
vehicle cargo U بار تریلی دار
vehicle cargo U بار چرخدار
utility vehicle U وسیله نقلیه عام المنفعه
utility vehicle U وسیله نقلیه عمومی
truck vehicle U کامیون
motor vehicle U خودرو
motor vehicle U خودرو موتوری
airborne vehicle U وسیله انجام عملیات هوابرد
combination vehicle U خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
combination vehicle U خودروهای مرکب
combat vehicle U خودروی رزمی
articulated vehicle U وسیله نقلیه مفصلی
armored vehicle U زرهپوش
armored vehicle U خودروی زرهدار
armored vehicle U خودروی زرهی
aerospace vehicle U هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
airborne vehicle U وسیله هوابرد
amphibian vehicle U وسیله نقلیه برای خشکی و اب
control vehicle U تانک نافم حرکت
motor vehicle U وسیله نقلیه موتوری
control vehicle U خودرونافم ستون یا نافم حرکت
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
landing vehicle U خود روشنی دار اب خاکی
vehicle registration office U اداره راهنمایی و رانندگی
passenger transfer vehicle U وسلهجابجاییمسافرین
motor vehicle passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
to tow a vehicle [to a place] U یدکی کشیدن خودرویی [به جایی]
motor vehicle passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
link lift vehicle U حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
consolidated vehicle table U فهرست خودروهای محموله در کشتی
tank recovery vehicle U خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
crawl type vehicle U وسیله نقلیه نوع خزنده
road transport vehicle U کامیون
road transport vehicle U ماشین باری
rail borne vehicle U وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
motor vehicle tax U فرمان اتومبیل
motor vehicle industry U صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
commercial type vehicle U خودروی تجارتی خودروهای شخصی
armored reconnaissance vehicle U خودروی شناسایی زرهی
vehicle mass ratio U نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
vehicle used for migrant-smuggling operations U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
motor vehicle liability insurance U بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
amphibious vehicle availability table U جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
The motor vehicle is covered by theft insurance. U این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com