English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (134 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
town wall U باروی شهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Get out of town! <idiom> U شوخی میکنی؟ [اصطلاح روزمره]
It's all over town. <idiom> U این خبر درشهر پراست.
town U شهر کوچک
town U شهر کوچک
town U شهرک
town U قصبه
town U شهر
Get out of town! <idiom> U جدی می گی؟ [اصطلاح روزمره]
town U شهرک
town U شهر
new town U شهرتازهسازیکهبتدریجدرحالصنعتیشدنباشد
town U شهر کوچک قصبه حومه شهر
town U خرده شهر
out of town U بیرون شهر
the town U گردش وسیاخت درشهر
from out of town U از خارج [از شهر]
from out of town U از بیرون [از]
go to town <idiom> U
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
town manager U شهردار انتصابی
town meeting U انجمن شهری
town meeting U انجمن بلدی شورای شهری
town planner U مهندس شهرساز
w kilometres of the town U در2 کیلومتری شهر
we fixed in the town U در شهر ماندیم
Cape Town U بندر کیپ تاون
George Town U نام محلهای در شهر واشنگتن در آمریکا
home town U شهر موطن
town council U انجمن شهرداری
town council U انجمن شهر
town clerk U کارمند شهرداری یافرمانداری
in the navel of the town U در ناف شهر
post town U شهری که پستخانه مستقل دارد
principal town U شهر عمده
George Town U بندر جرج تاون
test town U شهر مورد ازمایش
test town U شهرمورد نمونه گیری
the outskirts of the town U حومه شهر
man about town U مرد فعال اجتماعی وجهانی
satellite town U پیراشهر
to patrol a town U شهری را گشت زدن
to patrol a town U برای پاسبانی دورشهر گشتن
he has a fine p in the town U اوخانه خوبی در شهر دارد
home town U زادگاه
home town U خاستگاه
The town has a European look. U این شهر قیافه اروپایی دارد
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
Is there a bus into town? U آیا اتوبوس برای شهر هست؟
country town U شهرستان
provincial town U شهرستان
Company town U شهرک کارگران
to live out of town U در بیرون از شهر زندگی کردن
to work out of town U در حومه [بیرون] شهر کار کردن
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
She is the talk of the town . U همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
home town U زادشهر
shanty town U حصیرآباد
shanty town U کوخگاه
shanty town U گدامحله
shanty town U بیغوله
small-town U وابسته به شهرهای کوچک
small-town U شهرستانی
small-town U کم سروصدا
boom town U شهرصنعتیشده
Road Town U توانائیدرقضاوتعادلانه
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
To be the talk of the town. U سرزبانها افتادن
town hall U عمارت شهرداری
town halls U تالار انجمن شهر
town hall U تالار انجمن شهر
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
town houses U خانه شهری
assize town U شهر مقر دادگاه جنایی
town crier U جارچی
town planning U شهرسازی
town halls U تالار شهرداری یا فرمانداری
town halls U عمارت شهرداری
town halls U کاخ شهرداری
town houses U گدا خانه دارالمساکین
town hall U تالار شهرداری یا فرمانداری
town hall U کاخ شهرداری
town house U گدا خانه دارالمساکین
town criers U جارچی
ghost town U شهر متروک
town house U خانه شهری
county town U شهر مقراستاندار
county town U حاکم نشین استان
corporate town U شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
small country town U شهرستان کوچک
He cried the news all over the town . U با داد وفریاد خبررا ؟ رشهر پرکرد
paint the town red <idiom> U اوقات خوشی داشتن
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
We painted the town red . U تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
Which bus goes to the town centre? U کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
A single town and two different rates!. <proverb> U یک شهر و دو نرخ؟!.
to paint the town red U عربده کردن
to paint the town red U مستی کردن اشوب کردن
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
The town is famous for its hot springs . U این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
He is a bih shot ( noise ) in this town . U جزو کله گنده های شهر است
wall-to-wall U کامل
wall-to-wall U همگانی
the wall U پشت دیوارایستاده بودم
wall-to-wall U فراگیر
wall U حصار دار کردن
wall-to-wall U از دیوار به دیوار
wall-to-wall U همه جانبه
wall-to-wall U سرتاسری
wall U دیواری
wall U دیواره
to the wall <idiom> U به آخر خط رسیدن
wall U دیوارکشیدن
wall up U رسیدن موج به حداکثر اوج
wall U مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall U محصورکردن
wall U حصار
wall-to-wall U [مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall-to-wall U فرش کردن سرتاسری
to go to the wall U درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall U جدار
wall U دیوار
wall U محصور کردن
wall U تیغه کشیدن دیوار
Qibla wall U دیوارکیبلا
monitor wall U دیوارهصفحهنمایشگر
bund wall U دیوارمرکب
fortified wall U دیوارکناری
cell wall U دیوارهسلولی
brick wall U آجردیوار
back wall U دیوارپشتی
start wall U دیوارهشروع
cavity wall U دیوار صندوقهای
wall socket پریز دیواری
wall socket پریز روی دیوار
wall tie U بست دیواری
bearing wall U دیوار باربر
wing wall U دیواره جانبی
batter of a wall U شیب دیوار
render a wall U استرکشی دیوار
batter of a wall U میل دیوار
base of wall U روپی
banch wall U دیواره پشتیبان
banch wall U دیواره محافظ
apron wall U صفحه پیش بند
approach wall U دیواره ورودی
wall plate U زیرسری
cavity wall U دیوار دو جداره
cavity wall U دیوارتوخالی
an interstice in a wall U ترک در دیوار
wall rue U سداب کهنه
tank wall U دیوارهنانکر
turning wall U دیواربازگشت
wall sockets U پریز ها
wall sockets U پریز های دیواری
wall sockets U پریز های روی دیوار
wall clock ساعت دیواری
batter of wall U میل دیوار
choir-wall U [دیواره ی جداکننده جایگاه]
conservative wall U دیوار باغچه
curtain-wall U تیغه
dwarf wall U دیوار نیمه
fruit-wall U چفته
to lean against the wall U به دیوار تکیه دادن
wall and rails U دیواروریلها
wall grille U شبکهدیواری
wall lantern U فانوسدیواری
wall light U چراغدیواری
wall stud U تیرچوبدیواری
wall tent U چادردیوارهدار
wave wall U دیوارموج
To drive someone up the wall. U کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
party wall U دیوار مشترک
climb the wall <idiom> U از محیط خسته وعصبانی شدن
drive someone up a wall <idiom> U از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
Wall Street U مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
handwriting on the wall <idiom> U
hole in the wall <idiom> U
the picture on the wall U این عکس روی دیوار
wall pass U پاس مستقیم
the pictures on the wall U ی روی دیوار
retaining wall U دیوار ضامن
retaining wall U دیوار حائل
rear wall U دیوار پشت
quay wall U دیوار بارانداز
plinth of a wall U ازاره
pise wall U چینه
wall wort U اذن الفار
pellitory of the wall U اذن الفار
partition wall U دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
partition wall U دیوار تیغه
panel wall U اگین دیوار
retaining wall U دیوار نگهبان دیوار محافظ
partition wall U تیغه
the pictures on the wall U عکس ها
curtain wall U دیوار پردهای
curtain wall U تیغه
cut off wall U دیوار جداکننده
surcharged wall U دیوار محافظ که بار اضافه راحمل میکند
spine wall U دیوار اساسی
spin wall U دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com