Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tower clock
U
برج ساعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.
U
او
[مرد]
عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
tower
U
برج شیرجه به ارتفاع 01متر
tower
U
برج
tower
U
بلندبودن
tower
U
قلعه
wash tower
U
فیلهشستشو
tower mast
U
برجدکل
tower wagon
U
اتومبیل مجهز به جرثقیل یانردبان
tower ladder
U
نردبانبرجی
free tower
U
برج ازاد
free tower
U
برج پرش ازاد
office tower
U
برجکارهایاداری
crossing tower
U
برج تقاطع در کلیسا
crane tower
U
دکل جرثقیل
tower silo
U
انبار
tower of strength
<idiom>
U
پشتیبانی محکم
facade tower
U
برجنما
tower block
U
ساختمانبرجمانند
winding tower
U
برجپیچاپیچ
conning tower
U
پل فرماندهی
conning tower
U
برج هدایت
crane tower
U
برج جرثقیل
guyed tower
U
برج مهارشده
guiding tower
U
برجهدایت
fractionating tower
U
برجتولیدمواد
watch tower
U
برج دیدبانی
watch tower
U
دیدگاه
tower building
U
ساختمان برجی
transmission tower
U
برج انتقال
tower crane
U
جراثقال گردان اطاق دار
tower house
U
قلعه مستحکم قرون وسطی خانه بالای برج
tower house
U
خانه برجی
tower of silence
U
دخمه
watch tower
U
برج مراقبت
telecommunication tower
U
برج ارتباطات
foundation of tower
U
پایهمرتفع
flanking tower
U
برجپهلویی
lattice tower
U
دکل مشبک
lattice tower
U
برج مشبک
diving tower
U
برجپرش
corner tower
U
برجکناری
self supporting tower
U
برج خود ایستا
spray tower
U
برج افشانه دار
two tower facade
U
نمای دو برجی
bell-tower
U
برج بلند
acid tower
U
برج اسید
absorption tower
U
برج جذب
bell tower
U
برج ناقوس
absorbing tower
U
برج جذب
cooling tower
U
برج سرد کننده
bubble tower
U
برج تقطیر
bubble tower
U
برج حباب
cooling tower
U
برج تبرید
stripping tower
U
برج رنگ گیر
ivory tower
U
گوشه خلوت
ivory tower
U
محل ارام برای تفکر
ivory tower
U
محل دنج
ivory tower
U
برج عاج
water tower
U
برج مخزن اب
water tower
U
تانک اب
lantern-tower
U
برج صلیبی
tower control room
U
اتاقکنترلبرج
harbor control tower
U
برج مراقبت بندر
broad base tower
U
دکل فشار قوی
high tension transmission tower
U
دکل انتقال فشار قوی
three second clock
U
ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
the two o'clock d.
U
توزیع ساعت دو
clock
U
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock
U
خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
clock
U
تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
clock
U
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock
U
وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
clock
U
دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
clock
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock
U
سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
clock
U
سنجیدن باساعت
clock
U
زمان سنج
clock
U
ساعت ورزشگاه
clock
U
زمانگیری
o'clock
U
ساعت از روی ساعت
clock
U
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
at eight o'clock
U
در ساعت هشت
clock
U
تپش زمان سنجی ساعت
clock
U
ساعت
clock
U
ساعت
clock
U
زمان
four o'clock
U
ساعت چهار
four o'clock
U
لاله عباسی
four o'clock
U
گل لاله عباسی
clock
U
ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock
U
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
biological clock
U
زیستآهنگ
biological clock
U
زیست گشت
work against the clock
U
بکوب کار کردن
biological clock
U
ساعت زیستی
five-o'clock shadow
U
ته ریش
five-o'clock shadows
U
ته ریش
to clock out
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
round the clock
U
۲۴ ساعته
set the clock
U
ساعت را تنظیم کردن
face of the clock
U
صفحه ساعت
wall clock
ساعت دیواری
to watch the clock
U
[با بیحوصلگی]
دائما به ساعت نگاه کردن
The clock has stopped.
U
ساعت دیواری خوابیده است
round-the-clock
شبانه روزی
round-the-clock
U
بیست و چهار ساعته
round-the-clock
U
روز و شب
round-the-clock
U
لاینقطع
round-the-clock
U
پیوسته
clock operator
U
تنظیمکنندهوقت
clock timer
U
زمانموردنظر
This is a self - winding clock .
U
این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
to clock in
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
twentyfour second clock
U
ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
grandfather clock
U
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
clock pulse
U
تپش زمان سنجی
clock rate
U
نرخ زمان سنجی
clock signal
U
علامت زمان سنجی
clock skew
U
اریب زمان سنجی
clock speed
U
سرعت ساعت
clock stagger
U
رتبه زمان سنجی
clock track
U
شیار زمان سنجی
clock work
U
چرخهای ساعت
delta clock
U
مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
delta clock
U
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
clock paradox
U
پارادکس زمانی
clock method
U
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
clock maker
U
ساعت ساز
cuckoo clock
U
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
alarm clock
U
ساعت شماطهای
alarum clock
U
ساعت شماطهای
atomic clock
U
ساعت اتمی
chess clock
U
ساعت شطرنج
alarum clock
U
خیزانک
clock frequency
U
بسامد زمان سنجی
clock generator
U
مولد زمان سنجی
clock generator
U
ساعت زا
clock interrupt
U
وقفه زمان سنجی
digital clock
U
زمان سنج رقمی
master clock
U
زمان سنج اصلی
military clock
U
ساعت یا وقت نظامی
physiological clock
U
ساعت فیزیولوژیکی
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
digital clock
U
ساعت رقمی
relocation clock
U
دایره تنظیم تیر
relocation clock
U
دایره تنظیم هدف
shot clock
U
ساعت مسابقه
time clock
U
ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
time clock
U
گاه ساعت
roller clock
U
چشمی بسته قرقره دار
master clock
U
شاه زمان سنج
game clock
U
ساعت ورزشگاه
internal clock
U
ساعت داخلی
lady clock
U
پینه دوز
electric clock
U
ساعت الکتریکی
effectiveness clock
U
دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
lady clock
U
کفشدوز
the clock was put back
U
عقربههای ساعت را عقب بردند
to clock off
[British E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
clock code position
U
سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
turn the clock back
<idiom>
U
زمان را به عقب برگرداندن
Please don't wake me until 9 o'clock!
U
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
to set the clock forward
ساعت را جلو آوردن
to advance the hand of a clock
U
عقربه ساعت را جلو کشیدن
to clock on
[British E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
clock calendar board
U
تخته ساعت / تقویم
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
One cannot put back the clock.
<proverb>
U
هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
The plane to ... departs at ... o'clock.
U
هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
real time clock
U
زمان سنج بلادرنگ
Does this clock keep good time?
U
این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
The clock is fast (gaining).
U
ساعت دیواری تند کار می کند
real time clock
U
ساعت بلادرنگ
horizontal clock system
U
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
weight-driven clock mechanism
U
مکانیزم ساعتپانولدار
He works day and night (round the clock).
U
روز وشب کارمی کند
I want to depart tomorrow morning
[noon, afternoon]
at ... o'clock.
U
من می خواهم فردا صبح
[ظهر شب]
ساعت ... حرکت کنم.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com