Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to walk around the block
U
دور بلوک خیابان راه رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
do not walk
U
راه نروید
walk-on
U
بازیگر فرعی
walk-up
U
آپارتمان طبقهی اول
to walk off with
U
دزدیدن
to walk off with
U
ربودن
to walk away with
U
دزدیدن
to walk away with
U
ربودن
walk-up
U
بی آسانسور
He can hardly walk.
U
بزور راه می رود
walk all over someone
<idiom>
U
براحتی برنده شدن
walk away/off with
<idiom>
U
دزدیدن
walk out
<idiom>
U
ناگهانی رفتن
walk (all) over
<idiom>
U
انجام هرکاری که دوست داشته باشه
walk through
U
بررسی هر مرحله از یک نرم افزار
walk out on
U
قال گذاشتن
walk out on
U
خالی ازسکنه کردن
go for a walk
U
گردش رفتن
to go for a walk
U
گردش رفتن
i know you by your walk
U
من شما را از گام برداری
i know you by your walk
U
میشناسم
take a walk
U
گردش کردن
take me for for a walk
U
مرابه گردش ببرید
to take a walk
U
گردش کردن یا رفتن
to walk off
U
ناگهان رفتن
walk off with
U
دزدیدن
walk off with
U
بلند کردن
walk out
U
اعتصاب کردن
walk out
U
کاری راناگهان ترک کردن
walk out on
U
ترک گفتن
to walk
قدم زدن
to walk in
U
واردشدن
to walk in
U
توآمدن
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
to walk in
U
قدم نهادن در
walk
U
گام معمولی اسب
walk
U
گردش پیاده گردشگاه
walk
U
پیاده رو
walk
U
مسابقه راهپیمایی
walk
U
راه رفتن گام زدن
walk
U
راه رو
walk
U
گردش کننده راه رونده
walk
U
راه پیما
to walk
U
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to walk in
U
داخل شدن
walk back
U
به عقب خم شوید
to walk the boards
U
بازیگری کردن
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
to walk the plank
U
چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
walk back
U
شل کردن
to walk fast
U
تندراه رفتن
to walk a bicycle
U
دوچرخه را با دست بردن
cat walk
U
راه رو اویخته
cat walk
U
تک گذر
cat walk
U
ادم رو
cock of the walk
U
پهلوان میدان
code walk through
U
گردش درطول برنامه
gravel walk
U
سنگ فرش
milk walk
U
گشتی که شیر فروش میزند گشت
milk walk
U
دور
sheep walk
U
چراگاه گوسفند
side walk
U
پیاده رو
gravel walk
U
جاده سنگ فرش
walk of life
<idiom>
U
طرز زندگی کردن
walk of life
U
شغل
walk of life
U
پیشه
parapet walk
U
سنگرقدم زدن
walk-in wardrobe
U
راهرویجارختی
to walk . To go on foot.
U
پیاده رفتن
walk the floor
<idiom>
U
بیقرار بودن
walk on air
<idiom>
U
روی ابرها راه رفتن (ازخوشحالی)
walk the plank
<idiom>
U
مجبور به استعفا شدن
walk the plank
<idiom>
U
مجبور به ترک کشتی بوسیله دزدان دریایی
cat-walk
U
راهرو باریک
walk-ups
U
آپارتمان طبقهی اول
walk-ups
U
بی آسانسور
to walk on eggshells
<idiom>
U
در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
U
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
He is trying to run before he has learned do walk.
<proverb>
U
او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
Lets go for a walk ( stroll) .
U
برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
To walk with ones feet wide apart.
U
گشاد گشاد راه رفتن
To sit (walk) straight.
U
راست نشستن ( راه رفتن )
To walk with firm steps .
U
با قدمهای محکم راه رفتن
covered parapet walk
U
گذرگاهسنگرسرپوشیده
We had a nice long walk today.
U
امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
learn to walk before yaou run.
<proverb>
U
قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
Lets walk to the edge of water.
U
بیا تا لب آب قدم بزنیم
You cannot make a crab walk straight .
<proverb>
U
نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
block out
U
جاسازی
block
U
بلوک ساختن
on the block
<idiom>
U
فروخته شده
block
U
بندال
v block
U
گونیای جناقی
block
U
فراکسیون
the block
U
مردن بوسیله گردن زنی
self block
U
خودبندی
block
U
قرقره
block
U
سد کردن خطا
block
U
بلوک سیمانی
block
U
قرقره طناب خور
block
U
یک دستگاه ساختمان
block
U
توده
block
U
قطعه زمین
block
U
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block
U
مانع شدن
block
U
سد کردن
block
U
سد قالب
block
U
دفاع
block
U
سدکردن غیرمجاز حریف
block
U
مسدودکردن
block
U
بلاک
block
U
توقف رویدادن چیزی
block
U
تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block
U
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block
U
قالب ریختن
block
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
U
دفاع در مقابل ابشار
block
U
کنده
block
U
مانع
block
U
قطعه
block
U
انسداد
block
U
سد
block
U
قالب کردن
block
U
مانع شدن از بازداشتن
block
U
بستن مسدود کردن
block
U
جعبه قرقره
block
U
کنده مانع ورادع
block
U
بلوک
block
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block
U
توده قلنبه
block
U
بنداوردن
block
U
منطقه
block
U
پارازیت
block
U
وقفه
block age
U
جلوگیری انسداد
block code
U
رمز کندهای
block cipher
U
رمزگذاری بلوکی
two man block
U
دفاع دونفره
block chain
U
زنجیردوچرخه
block age
U
محاصره
block age
U
ممانعت
block age
U
بازداری
chock-a-block
U
خفت
chock-a-block
U
کاملا کشیده
block and tackle
U
قرقره و زنجیر
block and tackle
U
طناب و قرقره
angle block
U
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
anvil block
U
سندان مخصوص اهنگری
arrow block
U
بلوک پیکانی
attack block
U
دفاع روی تور والیبال
barbers block
U
قالب کلاه گیس
block aead
U
سر کنده
anchor block
U
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
block coefficient
U
ضریب گنجایش ناو
block copolymer
U
همبسپار دستهای
block definition
U
تعریف بلوک
tackle block
U
دستگاه قرقره جرثقیل
tail block
U
قرقره طناب دار
tail block
U
قلاب عقب هواپیما
block diagram
U
نمودار بلوکی
title block
U
قسمت عنوان نامه
title block
U
قسمت مربوط به درج اطلاعات
block diagram
U
نمایش تصویری سیستمها
three man block
U
دفاع سه نفره
swivel block
U
قرقره گردان
swage block
U
قالب سوراخ سوراخ
to block out an inage
U
دراوردن یک تصویردرذهن
to block out an inage
U
طرح کردن یک فکر
to block a passage
U
مسدود کردن یک راه
starting block
U
تخته استارت
stone block
U
قالبسنگ
storage block
U
بلوک ذخیره
to block a hat
U
قالب کردن یک کلاه
to block a ball
U
نگهداشتن توپ در بازی
block diagram
U
نمودار کندهای
building block
U
کنده ساخت
block letters
U
حروف جداودرشت
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
knock one's block off
<idiom>
U
خیلی سخت به کسی صدمه زدن
chip off the old block
<idiom>
U
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
stumbling block
U
سنگ لغزش
tower block
U
ساختمانبرجمانند
breeze-block
U
آجرسیمانی
chock-a-block
U
کاملا افراشته
block-capital
U
سرستون بالشتکی
building block
U
بنا کنده
building block
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
key-block
U
سنگ تاج
cluster-block
U
چندین طبقه آپارتمان
breeze-block
U
خاکه زغال نیمه سوز
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
block-house
U
دژ چوبی
block-cornice
U
قرنیز بلوکی
block vote
U
رایفردیبهگروهی
block capitals
U
حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
stumbling block
U
مانع
road block
U
سد جاده
road block
U
راه بند
road block
U
مانع روی جاده
affect block
U
وقفه عاطفه
chock-a-block
U
به هم چپیده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com