Perdic | to plan a building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U	چیزی را قسطی خریدن
	building U	ساختمان
	building U	بنا
	building U	عمارت دیسمان
	reactor building U	ساختمانرآکتور
	building official U	بازرسان ساختمان
	building operations U	عملیات ساختمانی
	building owner U	صاحب کار
	building permit U	پروانه ساختمان
	building plant U	وسایل ساختمان
	building sand U	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
	containment building U	ساختمانمحدودشده
	building system U	سیستم ساختمان
	building system U	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
	administrative building U	ساختماناداری
	building unit U	واحد ساختمانی
	building material U	مصالح ساختمانی
	building material U	مصالح ساختمان
	building machinery U	ماشین الات ساختمانی
	building component U	اجزای ساختمان
	building connection U	انشعاب ساختمان
	building construction U	معماری
	building construction U	روسازی
	building costs U	هزینههای ساختمان
	building craftsman U	کارگر ماهر ساختمانی
	building enterprise U	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
	building inspectorate U	دفتر نقشه کشی
	building limes U	اهک ساختمانی
	building line U	امتداد
	building line U	راسته
	building line U	بر ساختمانی
	building line U	بر ساختمان
	building log U	چوب گرد ساختمان
	building unit U	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
	building up alloy U	الیاژ مخصوص روکش کاری
	office building U	ساختمان اداری
	nest building U	لانه سازی
	to shift to the new building U	اسباب کشی کردن
	model building U	الگوسازی
	main building U	ساختمان اصلی
	machine building U	ماشین سازی
	industrial building U	بنای صنعتی
	industrial building U	ساختمان صنعتی
	house building U	ساختمان مسکونی
	home building U	ساختمان مسکونی
	exhibition building U	ساختمان نمایشگاه
	height of building U	بلندی ساختمان
	gigantic building U	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
	public building U	بنای همگانی
	ship building U	کشتی سازی
	site building U	زمین زیربنا
	building up of generator U	پیش تحریک مولد
	building work U	کار ساختمانی
	capital building U	سرمایه سازی
	tower building U	ساختمان برجی
	to found a building U	عمارتی برپاکردن
	to found a building U	ساختمانی بینادکردن
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	situation of a building U	وضع قرارگرفتن بنا
	commercial building U	سرای
	commercial building U	تیم
	commercial building U	تیمچه
	situation of a building U	موقعیت ساختمان
	site building U	زمین ساختمانی
	framed building U	ساختمان تیر پایهای
	building block U	بنا کنده
	to demolish a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to tear down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to demolish a building U	خراب کردن ساختمانی
	building block U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building blocks U	کنده ساخت
	building blocks U	بنا کنده
	building blocks U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building contractor U	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
	to pull down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to break into a building U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	building block U	کنده ساخت
	to pull down a building U	خراب کردن ساختمانی
	body building U	ورزش زیبایی اندام
	body building U	پرورش اندام
	intelligent building U	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
	Industrialized building U	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
	building line U	خط کناری ساختمان
	turbine building U	ساختمانتوربین
	road building U	جاده سازی
	administration building U	ساختمان اداری
	administration building U	قسمت اداری
	building society U	شرکتوام دهندهمسکن
	sick building U	اشارهبهساختمانهایمدرن
	The building is in ruins . U	ساختمان خراب است
	apartment building U	ساختمان اپارتمانی
	to tear down a building U	خراب کردن ساختمانی
	service building U	ساختمانسرویس
	body building U	بدنسازی
	body-building U	ورزش زیبایی اندام
	body-building U	پرورش اندام
	bridge building U	پل سازی
	slab building U	ساختلوح
	body-building U	بدنسازی
	building site U	کارگاه ساختمانی
	building site U	عرصه
	building sites U	کارگاه ساختمانی
	building sites U	عرصه
	They bombarded the building. U	ساختمان رابه توپ بستند
	local building inspector U	پلیس ساختمان
	machine building industry U	صنعت ماشین سازی
	word building test U	ازمون واژه سازی
	elvis has left the building <idiom> U	[تمام شده است]
	basic building materials U	مواداولیهساختمان
	a building of small scale U	عمارت کوچک
	road building machine U	ماشین جاده سازی
	In appiarance it is a strong building. U	بظاهر ساختمان محکمی است
	A multi-storey building. U	ساختمان چندین طبقه
	elvis has left the building <idiom> U	[نمایش به اتمام رسیده]
	power house building U	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
	road building slag U	شلاکه جاده سازی
	article of a building by law U	ائین نامه ساختمان
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
	building material dealer U	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
	building steel lathing U	اسکلت فلزی ساختمان
	building steel lathing U	بافت ساختمان فولادی
	building trade joinery U	نجاری ساختمان
	building trade worker U	تعمیرکار ساختمان
	plan U	طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
	plan U	تدبیر
	plan U	زبان برنامه نویسی سطح پایین
	K-plan U	[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
	E-plan U	[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
	the better plan is to U	بهتر این است که .....
	plan U	طرح کشیدن یا ریختن
	plan U	برنامه ریزی کردن
	plan U	برنامه
	plan U	طرح
	plan U	نقشه
	plan U	تدبیر اندیشه
	plan U	خیال
	plan U	نقشه کشیدن طرح ریختن
	plan U	طرح ریزی کردن
	plan U	طرح کردن
	plan U	پیش بینی کردن
	plan U	نقشه کف
	plan U	نقشه مسطحه برنگاره
	plan U	هامن
	plan U	پلان
	his equitable savings and loan building U	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
	bed building stage of river U	تراز سطح متوسط اب رودخانه
	To make a forcible entry into a building. U	بزور وارد ساختمانی شدن
	strategic plan U	نقشه جنگ
	barrier plan U	طرح موانع
	working plan U	نقشه اجرا راهنمای کار
	tactical plan U	طرح عملیات تاکتیکی
	war plan U	نقشه جنگی
	test plan U	طرح ازمایش
	colombo plan U	طرح کلمبو
	collection plan U	طرح جمع اوری
	collection plan U	طرح جمع اوری اخبار
	tentative plan U	طرح ازمایشی
	to pursue a plan U	نقشهای را دنبال کردن
	tactical plan U	طرح عملیات نظامی
	to suggest a plan U	طرحی راپیشنهادکردن
	cargo plan U	طرح بارگیری ناو
	war plan U	طرح جنگی
	to pursue a plan U	مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
	open-plan U	ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
	approval of plan U	تصویب نقشه
	ground plan U	نقشه مسطحه
	block-plan U	نقشه اولیه ساختمان
	ground plan U	طرح اساسی
	butterfly plan U	طرح پروانه ای
	centralized plan U	پلان مرکزی
	ground plan U	شالوده
	ground plan U	نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
	master plan U	نقشه مجموعه
	master plan U	نقشه کلیات
	to foil a plan U	خنثی کردن نقشه ای
	american plan U	مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
	The plan landed . U	هواپیما بزمین نشست
	layaway plan <idiom> U	قرض راکم کم پرداختن
	ground-plan U	[نقشه همتراز با زمین]
	ground plan U	برنگاره
	Open-plan <adj.> U	سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
	to foil a plan U	نقش بر آب کردن نقشه ای
	to foil a plan U	عقیم گذاردن نقشه ای
	plan implementation U	عملی کردن برنامه
	development plan U	برنامه توسعه
	national plan U	برنامه ملی
	development plan U	طرح ارایش زمین
	marshall plan U	طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
	marshall plan U	برنامه مارشال
	marshall plan U	طرح مارشال
	docking plan U	نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
	draft plan U	پیش نویس برنامه
	loading plan U	طرح بارگیری خودرو
	ordnance plan U	طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
	ordnance plan U	طرح اردنانس
	plan implementation U	اجرای برنامه
	plan frame U	چارچوب برنامه
	prospective plan U	برنامه بلند مدت
	perspective plan U	برنامه بلند مدت
	partial plan U	برنامه جزئی