English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
foil U سه برگی
foil U جای نگین
foil U تراشه
foil U ته چک سوش
foil U فلز ورق شده
foil U ورق سیماب پشت اینه
foil U دفع کردن
foil U فلز راورقه کردن
foil U مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil U عقیم گذاردن خنثی کردن
foil U زرورق بی اثرکردن
absorption foil U ورق جذب
silver foil U ورق نقره
tin foil U ورق قلع
electric foil U فلوره الکتریک
tin foil U ورق نازک قلع
electric foil U شمشیر فویل با نوک برقدار
gold foil U زرورق کلفت
gold foil U ورقه زر
copper foil U ورقه بسیار نازک مسی ورقه مسی زرورق مسی
air foil U سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
rear foil U دنبالهتیغه
aluminium foil U کاغذ الومینیوم
front foil U فلزورقهایجلویی
metal foil ورق نازک فلزی
metal foil U زرورق
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
foil warning line U حلقهاخطارخنثیکننده
To thwart . To foil . To undo . U نقش بر آب کردن
the better plan is to U بهتر این است که .....
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
plan U برنامه
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan U نقشه کف
plan U پیش بینی کردن
plan U طرح کردن
plan U طرح ریزی کردن
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plan U خیال
plan U تدبیر اندیشه
plan U نقشه
plan U طرح
plan U هامن
plan U پلان
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan U تدبیر
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U طرح کشیدن یا ریختن
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan U برنامه ریزی کردن
plan implementation U اجرای برنامه
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan U طرح پروژه
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
plan frame U چارچوب برنامه
rolling plan U برنامه غلتان
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
secondary plan U طرح ثانوی
perspective plan U برنامه بلند مدت
plan of action U طرح عملیات
plan implementation U عملی کردن برنامه
plan of campaign U طرح پیکار
prospective plan U برنامه بلند مدت
plan of maneuver U طرح مانور
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan targets U اهداف برنامه
plan view U دید از بالا
plan view U نمای بالا
plan view U نقشه کف
partial plan U برنامه جزئی
plan of the day U برنامه روزانه ناو
site plan U نقشه جایگاه
war plan U نقشه جنگی
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan U طرح پروانه ای
centralized plan U پلان مرکزی
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
war plan U طرح جنگی
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
site plan U نقشه محل
sliding plan U برنامه لغزان
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan U طرح جنگ
strategic plan U نقشه جنگ
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
part plan U نقشه جزیی
master plan U نقشه مجموعه
contingency plan U طرح احتمالی
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
detailed plan U برنامه تفصیلی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan U برنامه مالی
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
ground plan U برنگاره
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
master plan U نقشه کلیات
barrier plan U طرح موانع
cargo plan U طرح بارگیری ناو
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
colombo plan U طرح کلمبو
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
fire plan U طرح اتش
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
key plan U نقشه راهنما
lesson plan U طرح درس
loading plan U طرح بارگیری خودرو
marshall plan U طرح مارشال
marshall plan U برنامه مارشال
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
national plan U برنامه ملی
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
ordnance plan U طرح اردنانس
outline plan U طرح مبنا
interim plan U برنامههای موقت
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
general plan U نقشه کلی
installation plan U نقشه ی نصب
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
game plan U استراتژی بازی
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
general plan U نقشه عمومی
fire plan U طرح اتش توپخانه
frequency plan U طرح فرکانس
floor plan U نقشه اشکوب
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
air fire plan U طرح اتش هوایی
negative tax plan U برنامه مالیات منفی
negative tax plan U طرح مالیات منفی
open-plan coach U طرحبازوگن
documented plan figures U ارقام مستند برنامه
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
coordinated fire plan U طرح اتش هم اهنگ شده
plan position indicator U صفحه رادار ناو یا هواپیما
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
class improvement plan U طرح بهبودناو
class improvement plan U طرح توسعه ناو
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
on the installment plan [American English] U به اقساط
to buy something on the installment plan [system] U چیزی را قسطی خریدن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com