Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to close up the rear
U
اخر از همه امدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rear
U
نمودار شدن عقب
at the rear of
U
پشت سر
at the rear of
U
درعقب
rear
U
عقبه سپاه
at the rear of
U
پشت
rear
U
پشت
rear
U
دنبال
rear
U
عقب
rear
U
افراشتن
rear
U
بلندکردن
rear
U
تربیت کردن
rear
U
پروردن
to take in rear
U
از پشت سر حمله کردن به
rear
U
دنباله
rear bumper
U
دنبالهسپر
rear foot
U
پای عقب
to hang on the rear
U
برای حمله دنبال کردن
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
در پس پرده
rear guard
U
عقب دار
rear sight
U
نمای پشت
rear point
U
اخرین قسمت عقب دار
rear point
U
قسمت نوک عقب دار
rear party
U
نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
rear party
U
عقب دار
rear party
U
قسمت عقبه
rear of queue
U
عقب صف
rear guard
U
نیروی عقب دار
rear wall
U
دیوار پشت
rear wheel
U
چرخ عقب
rear window
U
پنجره عقب
the rear of a house
U
قسمت عقب یا پشت خانه
the rear vassals
U
اتباع تیولدار
the rear vassals
U
مالیات دهندگان
to bring up the rear
U
از عقب امدن
rear echelon
U
قسمت عقب جبهه عقب جبهه
rear echelon
U
رده عقب
rear view
U
منظرهپشتتراکتور
bring up the rear
<idiom>
U
آخرهمه قرارگرفتن
get one's rear in gear
<idiom>
U
عجله کردن
rear axle
U
محور چرخ عقب
rear foil
U
دنبالهتیغه
rear area
U
منطقه عقب
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
rear admirals
U
سرتیپ دریایی
rear admirals
U
دریادار
rear admiral
U
سرتیپ دریایی
rear seat
U
صندلیعقب
rear runner
U
گردنهپشتی
rear admiral
U
دریادار
rear sight
U
شکاف درجه
rear court
U
انتهای زمین
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
rear apron
U
دنبالهکراوات
rear beam
U
دنبالهشاهینترازو
rear brake
U
ترمزعصبی
rear barrier
U
حد عقب سپاه یا لشگر
rear derailleur
U
درایلرعقبی
rear lights
U
چراغهایعقب
rear light
U
چراغعقب
rear indicator
U
شاخصانتهایی
rear leg
U
دنبالهپایه
duck under and rear takedown
U
یک دست و یک پا
rear engine drive
U
موتور عقب
rear axle shaft
U
محور چرخ عقب
rear mounted engine
U
موتور عقب
rear axle drive
U
محرکه چرخ عقب
rear area security
U
تامین منطقه عقب
rear axle casing
U
پوسته محور عقب
rear-view mirror
U
آیینهی عقبنما
rear-view mirror
U
آیینهی جلو
rear-view mirror
U
آیینهی پسنما
rear-view mirrors
U
آیینهی جلو
rear-view mirrors
U
آیینهی عقبنما
rear-view mirrors
U
آیینهی پسنما
rear brake pedal
U
پدالترمزانتهایی
rear limit line
U
خطمحدودکنندهعقب
rear
[front]
connection
U
اتصال
[جلوئی]
پشتی
rear crotch and near arm
U
نوعی کنده رو
rear waistlock and side sweep
U
درو با مایه سالتو و بارانداز
rear takedown with outside singleleg byl
U
زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
rear takedown with outside leg tackle
U
گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
rear takedown with outside leg tackle
U
زیریک خم
rear takedown with inside singleleg & kn
U
زیریک خم اقل از راست
rear waistlock and knee block
U
درو از پشت
rear waistlock and back sweep
U
درو از بغل
rear takedown with single leg tackel
U
زیریک خم
rear takedown with single leg tackel
U
میانکوب
rear takedown with single leg tackel
U
افلاک پیشرو
rear waistlock and forward inside leg tr
U
انواع درو
rear waistlock and forward single leg
U
درو با مایه از مچ پا
rear takedown with double leg tackle
U
زیر یک دو خم که تبدیل به خورجین تکان میشود
close
U
چهار گوشه
close
U
حیاط
close with
U
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close with
U
نزدیک شدن به دشمن
to be quite close
U
نزدیک به هم بودن
to keep close
U
نزدیک ماندن
to close down
U
تعطیل کردن
to close down
U
بستن
close up!
U
پشت توپ رو !
close by
U
دم دست
close
U
بن بست
close
U
تنگ
close
U
ایست توقف
close
U
پایان
close
U
انتها
close
U
چهاردیواری محوطه
close
U
جای محصور
close
U
نزدیک
close in
U
نزدیک شدن
close in
U
نزدیک شدن به دشمن
close in
U
نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
close
U
: بستن
close
U
منعقدکردن
close
U
در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close
U
نزدیک شدن به فورواردها
close
U
نزدیک بهم
close
U
پرچم افراشته
close
U
مسدود کردن
close
U
بستن
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
U
نزدیک به ناو
close
U
محصورکردن
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
U
کاملا افراشته
close
U
تغییر وضع درایستادن
close up
U
کاملا افراشته
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
U
از نزدیک
close up
U
از جلو
close by
U
نزدیک
close-up
U
از جلو
close up
U
از نزدیک
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
close-knit
U
صمیمی و متحد
close-knit
U
همبسته
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
close-fitting
U
قالب تن
close-knit
U
ریز بافت
to draw to a close
U
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
close-fitting
U
چسباندن
close-fisted
<adj.>
U
دست بسته
danger close
U
خطر نزدیک
close fitting
U
قالب تن
to close airspace
U
محصورکردن فضای هوایی
close fitting
U
چسباندن
to close airspace
U
مسدود کردن فضای هوایی
close-ups
U
از جلو
close season
U
فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
close-cropped
U
مویکوتاهشده
close-set
U
چشمهاینزدکبهم
close-ups
U
کاملا افراشته
To close the ranks .
U
صفوف خود را فشردن
I had a close shave .
U
خطر ؟ زبغل گوشم پرید
close ranks
<idiom>
U
برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
close to home
<idiom>
U
به احساسات شخصی نزدیک شدن
to lie or keep close
U
پنهان بردن یاماندن
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up lens
U
لنزکلوزآپ
close reach
U
نزدیکبهنقطهپایان
close combat
U
جنگ تن به تن
to have someone
[something]
under
[close]
scrutiny
U
کسی
[چیزی]
را با دقت آزمودن
[نظارت کردن]
close-ups
U
از نزدیک
close range
U
مسافت نزدیک
danger close
U
خطرنزدیک است
disorderly close down
U
آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
of a close texture
U
سفت باف
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
close interval
U
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
close grained
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close fistedness
U
خست
close fistedness
U
خشک دستی
close fisted
U
خسیس
close defence
U
سه مدافع
close price
U
قیمت نزدیک
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
close range
U
فاصله نزدیک
close ranks
U
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close station
U
خدمه بدو مرخص
close station
U
افراد بدو مرخص
close supervision
U
نظارت نزدیک
close supervision
U
نظارت مستقیم
close support
U
پشتیبانی نزدیک
close the door please
U
بیزحمت در را ببندید
close the door please
U
خواهش دارم
close the door please
U
اگرزحمت نیست
close up view
U
نمای کلوزاپ
close up view
U
نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
he had a close shave of it
U
مفت جست
close controlled
U
همکاری نزدیک
close control
U
کنترل نزدیک
close confinement
U
زندان انفرادی
close confinement
U
حبس انفرادی
close column
U
ستون بسته
close column
U
ستون جمع
close attack
U
سه مهاجم
close aneal
U
گداختن مسدود
close aneal
U
باز پختن مسدود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com