English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to buy something on the installment plan [system] U چیزی را قسطی خریدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
on the installment plan [American English] U به اقساط
Other Matches
installment U قسط
installment U بخش
installment U بخش کردن
installment U قسط بستن
installment U قسطی
installment U تکه تکه کردن
installment payment U پرداخت قسطی
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
plan U طرح کشیدن یا ریختن
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
the better plan is to U بهتر این است که .....
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
plan U تدبیر
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U پیش بینی کردن
plan U طرح کردن
plan U طرح ریزی کردن
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plan U خیال
plan U تدبیر اندیشه
plan U نقشه
plan U طرح
plan U نقشه کف
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan U برنامه
plan U برنامه ریزی کردن
plan U پلان
plan U هامن
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
secondary plan U طرح ثانوی
rolling plan U برنامه غلتان
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
project plan U طرح پروژه
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
plan view U نقشه کف
plan view U نمای بالا
plan view U دید از بالا
partial plan U برنامه جزئی
perspective plan U برنامه بلند مدت
prospective plan U برنامه بلند مدت
plan frame U چارچوب برنامه
plan implementation U اجرای برنامه
plan implementation U عملی کردن برنامه
plan of action U طرح عملیات
plan of campaign U طرح پیکار
plan of maneuver U طرح مانور
plan of the day U برنامه روزانه ناو
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
plan targets U اهداف برنامه
part plan U نقشه جزیی
site plan U نقشه جایگاه
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan U طرح پروانه ای
centralized plan U پلان مرکزی
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
site plan U نقشه محل
sliding plan U برنامه لغزان
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan U طرح جنگ
strategic plan U نقشه جنگ
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
war plan U طرح جنگی
war plan U نقشه جنگی
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
outline plan U طرح مبنا
master plan U نقشه کلیات
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan U طرح احتمالی
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
detailed plan U برنامه تفصیلی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
master plan U نقشه مجموعه
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
ground plan U برنگاره
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
barrier plan U طرح موانع
cargo plan U طرح بارگیری ناو
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
colombo plan U طرح کلمبو
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan U برنامه مالی
fire plan U طرح اتش
national plan U برنامه ملی
installation plan U نقشه ی نصب
interim plan U برنامههای موقت
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
marshall plan U برنامه مارشال
key plan U نقشه راهنما
lesson plan U طرح درس
loading plan U طرح بارگیری خودرو
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
marshall plan U طرح مارشال
floor plan U نقشه اشکوب
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
fire plan U طرح اتش توپخانه
game plan U استراتژی بازی
ordnance plan U طرح اردنانس
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
general plan U نقشه کلی
general plan U نقشه عمومی
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
frequency plan U طرح فرکانس
air fire plan U طرح اتش هوایی
negative tax plan U برنامه مالیات منفی
negative tax plan U طرح مالیات منفی
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
coordinated fire plan U طرح اتش هم اهنگ شده
open-plan coach U طرحبازوگن
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
documented plan figures U ارقام مستند برنامه
plan position indicator U صفحه رادار ناو یا هواپیما
class improvement plan U طرح توسعه ناو
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
class improvement plan U طرح بهبودناو
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com