Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to a ones voice to music
U
صدای خودراباسازجفت کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
music
U
در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
music
U
موزیک
music
U
موسیقی
music
U
اهنگ
music
U
خنیا رامشگری
music mistress
U
بانویی که موزیک یاد میدهد معلمه موسیقی
music chip
U
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
music box
U
جعبه محتوی ساز کوکی
to face the music
U
دلیرانه با چیزی روبرو شدن
martial music
U
مزیک جنگی یا نظامی
instructor of music
U
مشاق موسیقی
indiental music
U
موزیک همراه
indiental music
U
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
to let music wash over somebody
U
به موسیقی متن گوش دادن
[اصطلاح روزمره]
electronic music
U
موسیقی الکترونیکی
music of the spheres
U
اهنگ جنبش سیارات
music of the spheres
U
اهنگ حرکات افلاک
chamber music
U
موسیقی مجلسی
sheet music
U
نتهای موسیقی که روی صفحات جدا از هم چاپ شده است
soul music
U
موسیقی مذهبی سیاهپوستان
soul music
U
سول
music rest
U
خروجموزیک
range of music
U
حدود یا میدان علم موسیقی
program music
U
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
piped music
U
موسیقیکهبابلندگودرمکانهایعممیپخششود
rock music
U
موسیقیRock
face the music
<idiom>
U
پذیرش نسخه
music to one's ears
<idiom>
U
صدایی که شخص دوست دارد بشنود
music therapy
U
موسیقی درمانی
music synthesizer
U
ایجادکننده موسیقی
music stool
U
کرسی پیانو زنان
ear for music
U
موسیقی
ear for music
U
گوش
devotion to music
U
دلبستگی به موسیقی
play music
U
آهنگ ساختن
ambient music
U
موسیقی متن
background music
U
موسیقی متن
ambient music
U
موزیک متن
background music
U
موزیک متن
ambient music
U
موسیقی پس زمینه
background music
U
موسیقی پس زمینه
music track
U
تیتر موسیقی
[روی محیط ضبط صوت]
make music
U
آهنگ ساختن
play music
U
موزیک ساختن
computer music
U
موسیقی کامپیوتری
make music
U
موسیقی ساختن
an airy music
U
ساز یا موزیک با روح
music halls
U
سالن موسیقی
music halls
U
اطاق ساز ورقص
music hall
U
سالن موسیقی
music hall
U
اطاق ساز ورقص
music stands
U
میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
play music
U
موسیقی ساختن
make music
U
موزیک ساختن
music track
U
تیتر آهنگ
with one voice
U
بایک زبان متفقا
voice-over
U
صدای خارج از تصویر
voice-over
U
سخنان افزوده
voice
U
ادا کردن
A voice came from beyond .
U
صدائی از غیب آمد
voice
U
بیان کردن
voice
U
تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voice
U
تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voice
U
شفاهی صوتی
voice
U
گفتاری
voice
U
رای
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
U
خروجی صوت
voice
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice
U
سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voice
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice
U
اواز
voice
U
صدای انسان
voice
U
واک
voice
U
صدا
voice
U
صوت
voice
U
اوا
voice
U
باصدابیان کردن
voice
U
صدای سخنرانی انسان
voice
U
ادا کردن
voice
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
to perform a piece of music
U
ساز زدن
Beautiful music ( weather ) .
U
موسیقی ( هوای ) قشنگ
to set a poem to music
U
اهنگ برای شعری ساختن
To compose music (potery) .
U
آهنگ ( شعر ) ساختن
college of
[music, technology,...]
U
دانشگاه فناوری
to perform a piece of music
U
قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
voice mail
U
پست صوتی
negative voice
U
قدغن کردن
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
At the top of ones voice .
U
با صدای هرچه بلند تر
A firm voice .
U
صدای محکم
negative voice
U
رای مخالف رد کردن
he started at my voice
U
از صدای من از جا پرید
negative voice
U
منع نشانه مخالفت
negative voice
U
رد
negative voice
U
حق رد
give voice to
<idiom>
U
احساس ونظرت رابیان کن
negative voice
U
رای مخالف دادن
voice-overs
U
سخنان افزوده
the public voice
U
ارا
the public voice
U
عمومی
voice key
U
کلید صدایی
the range of voice
U
دانگ صدا
voice mail
U
پست اوایی پست صوتی
voice tube
U
لولههای صدارسان
voice operated
U
با کار افت صدایی
voice synthesizer
U
ترکیب کننده صدا
voice synthesis
U
ترکیب صدا
voice synthesis
U
ترکیب صوتی
voice response
U
جواب صوتی
voice output
U
خروجی صوتی
voice recognition
U
تشخیص صوتی
voice recognition
U
بازشناسی صدا
the passive voice
U
فعل مجهول
the passive voice
U
بنای مجهول
the active voice
U
فعل معلوم
no one raised his voice
U
صدای هیچکس درنیامد
voice selector
U
انتخابگرصدا
voice coil
U
پیچک صدا
voice recognition
U
تشخیص صدا
voice communications
U
ارتباطات صوتی
voice frequency
U
بسامد صدایی
the active voice
U
معلوم
voice input
U
ورودی صوتی
voice-overs
U
صدای خارج از تصویر
voice output
U
خروجی به صورت صدا
To accpt the consequences . to face the music .
U
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
voice operated device
U
دستگاه با کار افت صدایی
voice grade channel
U
کانال ارسال گفتار
voice grade channel
U
مجرای از درجه صدایی
voice answer back
U
پاسخ سمعی
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
automatic voice network
U
شبکه صوتی خودکار
My voice is not clear today.
U
صدایم امروز صاف نیست
She has a lovely (nice) voice.
U
صدای قشنگه دارد
voice edit buttons
U
دکمههایتصیحصدا
She has a delightfully mellow voice .
U
صدای گرمی دارد
She has a lovely ( nice ) voice.
U
صدای قشنگه دارد
He has a rich mellow voice.
U
صدایش گرم وپخته است
voice grade channel
U
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
To speak in a low voice.
U
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
voice store and forward
U
ذخیره و ارسال صدا
high fidelity music reproducing system
U
سیستم بازیابی موسیقی باکیفیت عالی
sweet words (voice,sleep
U
کلمات ( صدا خواب )شیرین
Speak in a low voice . Spead slowly .
U
یواش حرف زدن
I hear a strange noise ( voice , sound ) .
U
صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com