English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the desk is piled with books U میز از کتاب انباشته شده است
the desk is piled with books U کتابهادر روی میزانبوه شده اند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piled U نوک تیر
piled U پارچه خزنما
piled U ستون ستون لنگرگاه
piled U ستون پل
piled U سد موج شکن
piled U توده کردن کومه کردن
piled U پرزقالی وغیره
piled U پیل اتمی
piled U شمع
piled U دستک
piled U تیرپایه
piled U پیل
piled U ستون
piled U خواب پارچه
piled U یک تارموی
piled U مقدار زیاد کرک
piled U اندوختن
piled U توده
piled U کپه
piled U کومه
desk U میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desk U میز تحریر
help desk U میز کمک [اطلاعاتی]
desk U اجرای خشک برنامه
the desk U کار دفتری یا ادبی یاروحانی
desk accessory U لوازم رومیزی یا روزمره
desk checking U فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
desk checking U بررسی دستی
reading desk U بعدا پرسیده شود
desk calculator U حسابگر رومیزی
rolltop desk U میز تحریر دارای رویه کشودار
desk lamp U چراغمطالعهرومیزی
desk pad U روکشرومیزی
desk tray U جاکاغذیرومیزی
Where is the information desk? U میز اطلاعات کجاست؟
information desk U میز اطلاعات
cash desk U صندوقپرداختپولدر یکمغازه
steward's desk U میزمهماندار
sound desk U میزصدا
secretarial desk U میزمنشی
production desk U میزمحصولات
My desk is by the window. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
executive desk U میزمدیر
desk accessory U در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
control desk U میز کنترل
chart desk U میز نقشه
writing desk U میز تحریر
hotel reservation desk U میزرزرودرهتل
central control desk U اطاق فرمان اصلی
central control desk U میزفرمان مرکزی
to keep books U دفترداری کردن
keep books <idiom> U
one for the books <idiom> U چیز غیر عادی
books U رزرو کردن توقیف کردن
our books U کتابهامان
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
these books are their U این کتابهامال ایشان است
books U ثبت کردن
books U دفتر
books U شماره بازیگرخطاکار
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
various books U کتابهای گوناگون یا مختلف
those books are yours U مال شما است
those books are yours U ان کتابها
our books U کتابهای ما
my other books U کتابهای دیگر من
many books U کتابهای بسیار
i have as many books as you U هر چند
i had many books he had none U من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
books U فصل یاقسمتی از کتاب
he took to books U زدبکتاب
he took to books U پرداخت به کتاب خواندن
f. of books U عاشق کتاب
f. of books U مایل به کت اب
d.'s books U ورق
i have as many books as you U کتاب شما دارید منهم دارم
books U مجلد دفتر
books U درکتاب یادفترثبت کردن
keep books U دفترداری کردن
many books U چندین کتاب
books U کتاب
cash books U دفتر نقدی
prayer books U کتاب نماز
prayer books U نماز نامه
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
phone books U دفتر حاوی شمارههای تلفن
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
hit the books <idiom> U برای کلاس آماده شدن
My books are all scattered. U کتابهایم همه پرت وپلاشده اند
Enter it in the books . U آنرا دردفاتر وارد کنید
to borrow up to ... books U تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
lodge-books U کتاب مقررات معماری
Stackup the books. U کتابهارا روی هم بچین
prayer books U دعانامه
telephone books U راهنمای تلفن
the books hereof U کتابهای این کتابخانه
sibilline books U کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
sacred books U کتب مقدسه
sacred books U کتابهای مقدس
list of books U فهرست یا صورت کتابها
leave your books w me U درنظر
leave your books w me U برای
leave your books w me U پیش
inspired books U کتابهای الهام شده
collecting books U وصول مطالبات
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
heretical books U کتب ضلاله
heretical books U کتب ضلال
the books that you bought U کتابهایی که شما خریدید
comic books U کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
log books U رخداد نگاشت
log books U دفتر رخدادهای روزانه
phone books U کتاب راهنمای تلفن
comic books U کتاب کاریکاتور
talking books U صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
to be in ones good books U موردالتفات کسی بودن
to be in ones black books U مغضوب کسی واقع شدن
telephone books U دفتر تلفن
books of this type U این نوع کتابها
log books U رخداد نامه
in one's good books (graces) <idiom> U موردعلاقه شخص قرار گرفتن
coffee-table books U کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
the fire books of moses U اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
Put the books back on the shelf. U کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com