English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defined U تعیین کردن تعریف کردن
defined U معین کردن
defined U تعریف کردن معنی کردن
defined U مشخص کردن
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U تعریف کردن
defined U معین کردن معنی کردن
well defined function U تابع خوش تعریف
partially defined U پاره تعریف شده
user defined U تعریف شده توسط کاربر
user defined U تعریف یا انتخاب کاربر
defined function U تابع تعریف شده
Defined depth finder U تعریف عمق یاب
user defined key U کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
user defined function U عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
powers U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powers U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers U توقف منبع تغذیه الکتریکی
powers U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powers U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
powers U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powers U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powers U توان از دست رفته
the powers U دولتهای بزرگ
the three powers U قوای ثلاثه
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powers U خاموش کردن یک وسیله
powers U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers U برق
powers U دستگاه برقی
powers U حذف توان کامپیوتر
powers U زور
powers U توان برقی
powers U قدرت
powers U برتری
powers U توان نیرو
powers U توان
powers U نیرو
powers U زور بکاربردن
powers U نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
powers U قدرت دیدذره بین
powers U اقتدار سلطه نیروی برق
powers U برقی
powers U درشت نمایی قدرت دوربین
powers U دولت
powers U اقتدار و اختیار
powers U راندن
powers U قوه
powers U انرژی
powers U توانایی
powers U شدت
powers U قدرت نیرو
powers U قوه یا توان
powers U حداکثر تلاش در کمترین زمان
hostile powers U دول متخاصم
the belligernt powers U دول متحارب
mechanical powers U گوه
division of powers U تفکیک قوا
the belligernt powers U دولتهای درحال جنگ
To have full powers. U اختیارات کامل داشتن
o merciful powers U ای خدایان بخشنده
full powers U اختیارات تام
monrovia powers U قدرتهای مونروویا
to delegate one's powers to somebody U اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن [اصطلاح رسمی]
mechanical powers U غرغره چرخ
give powers U به کسی وکالت دادن
mechanical powers U نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
monrovia powers U اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
give soneone powers U به کسی وکالت دادن
civil nuclear powers U کشوردارای قدرت اتمی
civil nuclear powers U کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
the active powers of the mind U قوای عامله متحر
principle of separation of powers U اصل تفکیک قوا
to f. the bill U واجدشرایط بودن
bill of e. U برات
way bill U سند حمل
way bill U بارنامه
way bill U بارنامه راه اهن
way bill U بارنامه دریایی
bill nye U صورتحساب
got through (the bill got through the ma U لایحه از مجلس گذشت
bill U اسکناس
bill U نوک
May I have my bill, please? U ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
bill U صورتحساب دادن
bill U حواله
the bill U صورت حساب
The bill, please. لطفا صورت حساب.
bill U منقار
bill U نوعی شمشیرپهن
bill U سند
bill U برات
bill U قبض صورتحساب
bill U لایحه
bill U نوک بنوک هم زدن
bill U صورتحساب
bill U اسنادبازرگانی
bill U گزارش جریان دعوی
bill U سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bill U بیجک
bill U اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill U دادخواست
bill U تهیه کردن صورتحساب
bill U قبض
omnibus bill U لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
due bill U سند بدهی
retiring a bill U براتی را تسویه کردن
member's bill U طرح قانونی
protect a bill U وجه براتی را تامین کردن
road bill U بارنامه
play bill U اعلان نمایش
members bill U member
play bill U اگهی نمایش
hard bill U پرندگان سخت منقار
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
fly bill U اعلان دستی
financial bill U لایحه مالی
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
first reading of a bill U شوراول لایحه
foreign bill U برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
foreign bill U برات خارجی
foreign bill U برات ارزی
foreign bill U حواله ارز خارجی
hawk bill U لاک پشت ابی
hawks bill U لاک پشت منقار دار
long bill U نوک دراز
due bill U برات پرداختنی
a hefty bill U صورتحساب سنگینی
soft bill U مرغ مگس خوار
dishonour a bill U نکول
How much is my telephone bill? U صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
hook bill U منقارعقابی
hook bill U منقار نوک برگشته
fly bill U اگهی دستی
fill the bill <idiom> U مناسب برای همه جا
transit bill U اجازه عبور
training bill U برنامه اموزشی
to veto a bill U لایحه قانونی راردکردن
to talk out a bill U مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
to rush a bill through U لایحهای راباشتاب ازمجلس گذرانیدن
double bill U مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
to protean a bill U وجه براتی راتامین کردن
to dishonour a bill U براتی را فکول کردن
to bill and coo U باهم غنج زدن
transit bill U پروانه عبور
treasury bill U اسناد خزانه
foot the bill <idiom> U پرداختن
bill posters U کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill poster U کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
watch bill U لوحه نگهبانی ناو
wage bill U لیست حقوق
victualling bill U پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
usance bill U برات به وعده
twin bill U دو مسابقه توام در یک برنامه
true bill U اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
to bill and coo U بوسه بازی کردن
time bill U برنامه حرکت قطار
time bill U سفته مدت دار
stork's bill U شمعدانی عطر
station bill U جدول محلها
station bill U لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
soft bill U پرنده منقار نازک حشره خوار
sight bill U حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
sight bill U برات دیداری
show bill U تابلو اعلان نمایش
short bill U برات کم مدت
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stork's bill U گل عطر
stork's bill U برگ عطر
through bill of lading U بارنامه سراسری
through bill of exchange U بارنامه سراسری
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
the bill is undue U وعده برات نرسیده است
the bill is overdraw U سر رسید برات منقضی شده است
the bill has come to maturity U موعد پرداخت برات منقضی شده است
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
bill of loading U بارنامه کشتی
bill of exgchange U برات
bill of exchange U برات مبادلهای
bill of exchange U برات ارزی
bill of exchange U حواله یا برات کتبی غیرمشروط
bill of exceptions U صورت استثنائات
bill of exception U اعتراض نامه
bill of entry U افهارنامه ورودی
bill of entry U افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of divorce U طلاق نامه
bill of disfranchise U disfranchise
bill of costs U صورت هزینه دادرسی
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
bill hook U دهره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com