Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
test piece
U
نمونه ازمایشی
test piece
U
توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
test piece
U
نمونه ازمایش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tensile test piece
U
نمونه ازمون کششی
Other Matches
to piece out
U
کردن
piece
U
قطعه
piece
U
دانه
piece
U
مهره پارچه
piece
U
فقره
piece
U
عدد
piece
U
سکه نمونه
piece
U
تکه
three piece
U
سه پارچه
three piece
U
درست شده از سه قسمت
to piece out
U
تیکه تیکه درست کردن
to piece together
U
بهم پیوستن
to piece out
U
دراز
piece
U
جزء
three piece
U
سه تکه
by the piece
U
بطورمقاطعه
think piece
U
مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
piece
U
قطعه ادبی یاموسیقی
one-piece
U
لباسیکسره
piece
U
قبضه توپ یا تفنگ
piece of eight
U
دلاراسپانیولی
piece
U
قبضه سلاح
piece
U
پاره
piece
U
قسمت
piece
U
سوار
piece
U
مهره شطرنج
piece
U
طغرا
piece
U
کمی
piece
U
اسلحه گرم
piece
U
طغری
piece
U
یک تکه کردن
piece
U
وصله کردن
by the piece
U
ازروی کار کرد
piece
U
ترکیب کردن
piece
U
نمایشنامه قسمت بخش
of a piece with each other
U
ازسر هم همجنس یکدیگر
say one's piece
<idiom>
U
آشکارا نظر خودرا گفتن
piece
U
جورشدن
piece
U
قدری
to piece a rope
U
تیکه سر طناب دادن
to piece a garment
U
تیکه سر جامهای دادن
to piece a garment
U
جامهای را با تیکه بزرگترکردن
museum piece
U
تکه موزه
to pick to piece
U
پاره پاره کردن
party piece
U
قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
contact piece
U
کنتاکت
piece of cake
<idiom>
U
آسان
speak one's piece
<idiom>
U
فکر کسی را خواندن
There is one piece missing.
یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
museum piece
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
piece of writing
U
مدرک
[سند ]
[اصطلاح رسمی]
wreckage piece
U
تکه اتلاف
wreckage piece
U
تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
wreckage piece
U
تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
battle piece
U
تصویرجنگ
museum piece
U
قدیمی غیرعادی
center piece
U
قسمت میانی اسباب روی میز
center piece
U
میانه
to pick to piece
U
سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
middle piece
U
قطعهمیانی
to stub a piece
U
از کنده یاریشه پاک کردن
toe-piece
U
قسمتجلویی
cross piece
U
تیر عرضی
contact piece
U
پلاتین
corbel piece
U
قسمتپیشآمده
crotch piece
U
فاق
end piece
U
انتهایدم
end-piece
U
قطعهیانتهایی
one-piece coverall
U
پوششیکتکه
one-piece suit
U
لباسیکسره
chimney piece
U
ارایش روی بخاری
chimney piece
U
پیش بخاری
toe piece
U
مهرهرویپنجه
base piece
U
مقر
flower piece
U
تصویرگل
piece de resistance
U
امر مهم
pole piece
U
قطبک
night piece
U
دورنمای شب
reference piece
U
توپ مبنا
ridge piece
U
کش بالای شیروانی
sea piece
U
نقاشی منظره دریا
mantel piece
U
گچبری دور بخاری
swivel piece
U
مدور دو راه
swivel piece
U
مدور لنگر
light piece
U
سوار سبک شطرنج
tail piece
U
سیم گر
pocket piece
U
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pinned piece
U
اچمز
piece work
U
کار قطعهای
piece dye
U
بطوریکپارچه رنگ کردن
piece de resistance
U
کارپر اهمیت
piece de resistance
U
خوراک اصلی
piece deresistance
U
بخش عمده خوراک
piece deresistance
U
مثلا تیکه بزرگی از گوشت
piece goods
U
کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
piece mark
U
شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
piece part
U
قطعه یک پارچه
piece part
U
قطعه سرهم و جدا نشدنی
piece parts
U
قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
tail piece
U
زه گیر ارایش ته فصل
knee piece
U
زانو بند
fowling piece
U
تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
fowling piece
U
تفنگ ساچمه زنی
fowling piece
U
تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
flower piece
U
گل کاری
flower piece
U
ارایش گل
fitting piece
U
تکه اتصالی
fitting piece
U
بست
field piece
U
توپ صحرائی
facr piece
U
قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
eye piece
U
عدسی سر دوربین
fowling piece
U
تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
he gave me a piece of a
U
پندی بمن داد
he gave me a piece of a
U
مشورای بمن داد
kiching piece
U
میخ چوبی بزرگ
piece de resistance
U
فقره برجسته
heavy piece
U
سوار سنگین شطرنج
head piece
U
سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
head piece
U
قسمت بالا
head piece
U
ادراک ادم باهوش
head piece
U
هوش
head piece
U
ارایش
head piece
U
سرصفحه
head piece
U
کلاه
nose piece
U
قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
set piece
U
قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
piece-worker
U
پیمانکار
adaptor piece
U
حلقه اتصال
a piece of advice
U
یک راهنمایی
[piece of ]
advice
U
مشورت
[piece of ]
advice
U
آگاهی
[piece of ]
advice
U
نصیحت
[piece of ]
advice
U
پند
piece workers
U
مقاطعه چی ها
piece-workers
U
مقاطعه چی ها
piece worker
U
مقاطعه کار
piece-worker
U
مقاطعه کار
piece worker
U
پیمانکار
piece-worker
U
مقاطعه چی
piece worker
U
مقاطعه چی
time-piece
U
ساعت
piece-workers
U
مقاطعه کار ها
service of the piece
U
مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
piece-workers
U
پیمانکار ها
piece workers
U
پیمانکار ها
[piece of ]
advice
U
اندرز
a piece of information
U
یک تکه اطلاع
dragon-piece
U
[مهار تیر شیروانی نبش]
corbel-piece
U
بالشتک
chimney-piece
U
آذین شومینه
base piece
U
توپ اصلی
base piece
U
توپ مبنا
ashlar-piece
U
سنگ بنا
base piece
U
قبضه مبنا
altar-piece
U
پرده نقاشی
[یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
time-piece
U
زمان
dragging-piece
U
[مهار تیر شیروانی نبش]
base piece
U
قنداق
form-piece
U
[تکه های سنگ در مشبک کاری]
base piece
U
پایه پایه استقرار
artillery piece
U
جنگ افزارتوپخانه
base piece
U
کف
piece workers
U
مقاطعه کار ها
artillery piece
U
قبضه توپخانه
abutment-piece
U
تیر کف
extended pole piece
U
قطبک دراز شده
to carry a piece at safety
U
تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
to perform a piece of music
U
ساز زدن
reducing tee piece
U
سه راه کاهنده
to put in a piece of work
U
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
to perform a piece of music
U
قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
jobber
[piece worker]
U
مقاطعه چی
jobber
[piece worker]
U
پیمانکار
jobber
[piece worker]
U
مقاطعه کار
piece production cost
U
ارزش تولید قطعه
reducing tee piece
U
سه راه نقصانی
to huddle up a piece of work
U
کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
give someone a piece of your mind
<idiom>
U
عصبانی شدن از کسی
BNC T piece connector
U
فلزی به شکل ح T که کارت آداپتور را به انتهای دو بخش RG وصل میکند کابل Loaxial باریک در نصب شبکههای اینترنت به کار می رود
horn of pole piece
U
شاخ قطبک
small piece of brick
U
کلوک
It is an intricate piece of machinery.
U
دستگاه ظریف ودقیقی است
To shave a piece of wood.
U
قطعه چوبی راتراشیدن
tow piece spark plug
U
شمع موتور دو تکه
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
U
من هم نمی دانم
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
U
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
self test
U
خودازمایی
test
U
آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
test
U
اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
test
U
قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
test
U
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
test
U
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
self test
U
ازمایش خودکار
test
U
آزمون
test value
U
نمره ازمون
test
U
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
test
U
ازمایش کردن
test
U
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
test
U
معاینه کردن
test
U
بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com