English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
terrain features U عوارض زمین
terrain features U پستی وبلندیهای زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
key terrain features U عوارض حساس زمین
Other Matches
features U سیما
features U کیفیت
features U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
features U مهمترین خصوصیت
features U تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
features U خصیصه
features U ویژگی
features U وضع پست و بلندی زمین
features U عوارض زمین عارضه
features U چهره
features U طرح صورت ریخت
features U ترکیب
features U خصیصه خصوصیات
features U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
features U مشخصه
features U شکل
topographic features U اشکالنقشهبرداری
features of project U اجزاء اصلی یک طرح
terrain following U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین
terrain U سرزمین
terrain U نوع زمین
terrain U زمین
terrain U زمین عملیات
terrain U زمین ناحیه
terrain U عوارض زمین
terrain U زمینه
terrain relief U شکل فاهری زمین
terrain exercise U تمرین یک وضعیت نظامی فقط از نظر بررسی وضع زمین
terrain relief U پستی وبلندی زمین
terrain return U اکوی زمینی
terrain return U انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
terrain spotting U تجسس کردن زمین
variable terrain U زمین متغیر
variable terrain U زمین دوعارضه
all-terrain vehicle U وسیلهنقلیهبلند
terrain evaluation U ارزیابی وضع زمین
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
terrain evaluation U بررسی وضع زمین
compartments of terrain U قسمتهایی از زمین
difficult terrain U زمین دو عارضه
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
key terrain U زمین حساس
key terrain U زمین مهم
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
terrain analysis U تجزیه و تحلیل زمین عملیات
terrain appreciation U ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
terrain avoidance U ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
terrain avoidance U اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
terrain corridor U دالان زمینی
terrain corridor U دالان تاکتیکی زمین
compartments of terrain U دهلیزهای زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com