Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
terminate and stay resident program
U
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
terminal and stay resident program
U
برنامه مقیم پایانی ایستا
resident program
U
برنامه مقیم
memory resident program
U
برنامه مقیم در حافظه
terminate
U
محدود
terminate
U
فسخ کردن
terminate in
U
ختم شدن به
terminate
U
منقضی کردن
terminate
U
خاتمه دادن منتهی
terminate
U
بپایان رساندن
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
terminate
U
خاتمه یافتن
terminate in
U
منتهی شدن به
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
منقضی شدن
terminate
U
پایان دادن پایان یافتن
resident
U
سکنه
resident
U
در جائی سکونت داشتن
resident
U
ساکن
resident
U
مستقر
resident
U
مقیم
resident
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
non resident
U
مقیم موقتی
non resident
U
غیر مقیم
resident
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident
<adj.>
U
محل زندگی
non-resident
U
مقیم موقتی
non-resident
U
غیرمقیم
resident
U
که همیشه درکامپیوتراست
resident
U
ما برای یک شرکت کار کند
resident
U
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
resident
U
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
resident segment
U
قطعه مقیم
resident school
U
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
resident loader
U
بارکننده مقیم
resident engineer
U
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
non-resident partner
U
شریک غیر مقیم
[اقتصاد]
minister resident
U
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
minister resident
U
وزیر مقیم
minister resident
U
سفیر مقیمی که زیردست سفیرتام الاختیاراست
non-resident shareholder
U
سهامدار غیر مقیم
non-resident company
[British E]
U
شرکت غیر ساکن
non-resident alien
[NRA]
U
بیگانه غیر مقیم
non-resident citizen
[American E]
U
شهروند غیر مقیم
non-resident corporation
[American E]
U
شرکت غیر ساکن
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
he is to stay
U
قرار است بماند
to stay behind
U
بازماندن
to stay away from something
U
دور ماندن از چیزی یا جایی
to stay away from something
U
اجتناب کردن از چیزی یا جایی
some one must stay here
U
یک کسی باید اینجا بماند
he is to stay
U
بنا است بماند
stay behind
U
نیروی جا گذاشته شده
stay away from
<idiom>
U
اجتناب کردن
To stay the course .
U
تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
to stay something
U
موقتا معلق کردن
[قانون]
to stay something
U
موقتا به تعویق انداختن
[قانون]
to stay up
U
بیدار ماندن
to stay behind
U
باقی ماندن جاماندن
stay
U
ایست
stay
U
سکون
stay
U
مانع عصاء
stay
U
نقطه اتکاء
stay
U
تکیه مهار
stay
U
حائل
stay
U
توقفگاه
stay
U
بکسل طولی ناو
stay
U
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stay
U
سپر
stay
U
انکر
stay
U
توقف مکث
stay
U
بازداشتن
stay
U
نگاه داشتن
i wish to stay here
U
میخواهم اینجا بمانم
i wish to stay here
U
میل دارم ...
stay behind
U
باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
him to stay
U
نتوانستم او راوادار کنم بماندحریف اونشدم بماند
stay behind
U
عقب مانده
stay
U
ماندن
stay
U
توقف کردن
i stay
U
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
short stay
U
لنگر طول کوتاه
he bade me to stay
U
بمن فرمودبمانم
it is not p for meto stay
U
نمیتوانم بمانم
he whispered me to stay
U
سرگوشی
stay of execution
U
مجازبهتخطیازقانون
i decided to stay
U
بر ان شدم که بمانم
i intend to stay here
U
بر انم که
i intend to stay here
U
خیال دارم که ...
i should p stay at home
U
بهتر است در خانه بمانم
imeant you to stay
U
قصد
he whispered me to stay
U
بمن گفت که بمانم
imeant you to stay
U
من این است که شما بمانید
stay in strike
U
اعتصاب
i intend to stay here
U
قصد دارم اینجا بمانم
stay at home
U
خانه نشین
stay of proceedings
U
توقیف دادرسی
permission to stay
U
جواز اقامت
permission to stay
U
پروانه اقامت
to stay overnight
U
مدت شب را
[جایی]
گذراندن
to stay in the loop
<idiom>
U
در جریان ماندن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
to stay in the loop
<idiom>
U
آگاه ماندن در
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
to stay on the ball
<idiom>
U
تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
to stay floating
U
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
It has been a very enjoyable stay.
اقامت بسیار خوبی داشتیم.
It has been a very enjoyable stay.
در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
stay of proceedings
U
تعلیق دادرسی
stay sail
U
بادبان نصب شده برروی دیرک
to stay one's stomach
U
شکم خودرا اندکی سیرکردن
to stay with a person
U
نزد کسی ماندن
to stay with a person
U
پیش کسی ماندن
triatic stay
U
بکسل رابط ناو
we were ordered to stay
U
دستور دادند بمانیم
chain stay
U
محلقرارگیریزنجیر
seat stay
U
نگهدارندهصندلی
stay ring
U
حلقهثابت
staysail-stay
U
بادبانسهگوشثابت
Can you stay over night?
U
می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
WI'll you stay for ( to ) dinner?
U
برای شام بمانید (می مانید؟)
stay put
<idiom>
U
درجایی ماندن
cross stay
U
بست چلیپا
boring stay
U
محل نشست
boring stay
U
قسمت ساکن مقابل
chin stay
U
بند زیر چانه
cross stay
U
تقویت صلیبی
How long wI'll you stay in Europe ?
U
چند وقت اروپا می مانید ؟
stay vane blade
U
تیغهثابتتوخالی
anchor at short stay
U
لنگر طولی عمودی
cable stay anchorage
U
کابلبرقراریلنگرگاه
stay there till i return
U
انجا بمانیدتامن برگردم
he gave us permission to stay
U
اجازه داد که بمانیم
anchor at short stay
U
لنگر بلند
Keep stI'll. Stay put . Dont move.
U
تکان نخورید (حرکت نکنید )
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
U
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
program
U
برنامه دستور
program
U
روش کار پروگرام
program id
U
شناسنامه برنامه
program
U
نقشه
program
U
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program
U
دستور کار
program
U
دستور
program
U
برنامه
program
U
برنامه نوشتن
program
U
برنامه دارکردن
program
U
برنامه تهیه کردن
program
U
برنامه ریزی کردن
program
U
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
program
U
برنامه دادن برنامه ریختن
program
U
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
security program
U
برنامه حفافتی
scatter program
U
نمودار پراکنده
stored program
U
بابرنامه انباشته
communications program
U
برنامه ارتباطات
reusable program
U
برنامه قابل استفاده مجدد
computer program
U
برنامه کامپیوتر
control program
U
برنامه کنترل
stored program
U
برنامه انباشته
service program
U
برنامه خدماتی
compiler program
U
برنامه همگردانی
star program
U
بدون خطا اجرا شود
star program
U
برنامه کامل
spreadsheet program
U
برنامه صفحه گسترده
source program
U
برنامه مبداء
child program
U
تابع یا برنامهای که توسط برنامههای دیگر فراخوانده می شوند و در حین اجرای برنامه دوم فعال می مانند
comprehensive program
U
برنامه اجرائی جامع
checking program
U
برنامه مقابله کننده
computer program
U
برنامه کامپیوتری
source program
U
برنامه منبع
report program
U
برنامه گزارش
program step
U
گام برنامه
program stack
U
پشته برنامه
program specification
U
مشخصه برنامه
program specification
U
خصیصه برنامه
program segment
U
قطعه برنامه
program section
U
بخش تهیه برنامه ها
program section
U
بخش برنامه ها
program schema
U
الگوی برنامه
program run
U
رانش برنامه
program relocation
U
جابجایی برنامه
program proving
U
اثبات برنامه
program stop
U
توقف برنامه
program storage
U
انباره برنامه
relocatable program
U
برنامه جابجاپذیر
reentrant program
U
برنامه بازگذشتی
reentrable program
U
برنامه قابل بازگذشت
proprietary program
U
برنامه اختصاصی
program verification
U
عمل اثبات صحت کار یک برنامه داده شده
program text
U
متن برنامه
program testing
U
تست برنامه
program testing
U
ازمایش برنامه
program switch
U
گزینه برنامه
program structure
U
ساخت برنامه
program product
U
فراورده برنامه
stored program
U
برنامه ذخیره شده
active program
U
برنامه فعال
program aircraft
U
جمع کل هواپیماهای موجودیک کشور
background program
U
برنامه زمینهای
background program
U
برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
program selector
U
انتخابگربرنامه
background program
U
برنامه پس زمینهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com