Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
systems manual
U
کتاب راهنمای سیستم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
manual
U
دستورالعمل راهنمای انجام کار
manual
U
عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
manual
U
ذخیره و پردازش اطلاعات بدون کمک کامپیوتر
manual
U
کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
manual
U
متنی که نحوه استفاده از سیستم یا نرم افزار را نشان می دهند
manual
U
کتابچهای که نحوه نصب سیستم را نشان میدهد
manual
U
انجام شده با دست .
manual
U
انجام شده توسط اپراتور و بدون کمک ماشین
manual
U
متنی که حاوی دستورات اجرای یک سیستم یا نرم افزار است
manual
U
یدی
manual
U
دستور رزمی دستی سیستم دستی
manual
U
دستی
manual
U
وابسته بدست
manual
U
انجام شده با دست
manual
U
کتاب دستی نظامنامه
manual
U
مقررات کتاب راهنما
manual
U
راهنمای کار
manual
U
راهنما
manual
U
ایین نامه
manual dominance
U
دست برتری
manual exchange
U
مرکز دستی
manual input
U
ورودی دستی
manual labour
U
امضای دستی
manual operation
U
عمل دستی
manual operation
U
عملیات دستی
manual override
U
القای دستی
manual cutout
U
افتامات دستی
manual controller
U
نافم دستی
manual control
U
کنترل دستی
manual recalculation
U
محاسبه مجدد دستی
commander's manual
U
ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
field manual
U
دستور رزمی
field manual
U
ائین نامه صحرایی
flight manual
U
دستورالعمل پرواز
manual adjustment
U
تنطیم دستی
manual alphabet
U
الفبای انگشتی
manual alphabet
U
برای سخن گفتن با کران
manual ringing
U
زنگ دستی
manual skill
U
مهارت دستی
sign manual
U
صحه ملوکانه
soldier's manual
U
کتاب راهنمای سرباز
soldier's manual
U
ائین نامه راهنمای سربازان
technical manual
U
ائین نامه فنی
technical manual
U
دستور فنی
training manual
U
راهنمای اموزشی
user's manual
U
کتاب راهنمای استفاده کننده
first aid manual
U
جعبهکمکهایاولیه
sign manual
U
امضا پادشاه
run manual
U
راهنمای اجرا
manual skills
U
مهارتهای دستی
manual training
U
دوره اموزش هنرهای دستی
manual tuning
U
میزان سازی با دست
manual workers
U
کارگران دستکار
operating manual
U
دستورالعمل
operating manual
U
دستور کار
procedure manual
U
کتاب راهنمای رویهای
refernce manual
U
کتاب راهنمای مرجع
manual release
U
آزادگردستی
choir organ manual
U
دستهتنظیمکر
auto/manual selector
U
دکمهانتخابدستی
great organ manual
U
عضوبزرگدستی
manual focusing knob
U
دکمهزوم دستی
manual/automatic mode
U
سبکدستی
manual/automatic mode
U
اتوماتیک
swell organ manual
U
قسمتبرآمدهتنظیماتدستی
manual pinion shift
U
استارت دستی
manual telephone system
U
تلفن غیر خودکار
manual dexterity test
U
ازمون چالاکی دستها
ship husbandary manual
U
دستورالعمل جرثقیل ها
manual lever control
U
کنترل اهرم دستی
systems
U
روش اصول
systems
U
ترتیب
systems
U
منظومه
systems
U
مجموعه سازمان
systems
U
نظام سیستم
systems
U
دستگاه
systems
U
جهاز
systems
U
طرز اسلوب
systems
U
قاعده رویه
systems
U
نظم منظومه
systems
U
نظام
systems
U
سازمان
systems
U
همست
systems
U
تشکیلات
systems
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
systems
U
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
systems
U
سازگان
systems
U
سیستم
systems
U
سلسله
systems
U
اصول وجود
systems
U
سلسله رشته
systems
U
نظم ترتیب
systems
U
طریقه
systems
U
همستاد روش
systems
U
طرز روش
systems
U
اسلوب
systems
U
رشته دستگاه
systems flowchart
U
روندنمای سیستم
systems engineer
U
مهندس سیستم
systems disk
U
دیسک سیستم ها
systems console
U
میزفرمان سیستم ها
systems console
U
پیشانه سیستم ها
systems approach
U
رویکرد نظام نگر
systems house
U
خانه سیستم ها
systems library
U
کتابخانه سیستم ها
systems progarmmer
U
برنامه نویس سیستم ها
systems program
U
برنامه سیستم
systems programer
U
برنامه نویس سیستم
systems programmer
U
برنامه نویس سیستم
systems programming
U
برنامه نویسی سیستم
Monetary systems.
U
سیستم های پولی ( مالی )
systems analyzer
U
تحلیل گر سیستم
systems analysis
U
تحلیل سیستم ها
systems analyst
U
تحلیلگر سیستم
nervous systems
U
سلسله عصب
nervous systems
U
دستگاه پی
nervous systems
U
دستگاه عصبی
pos systems
U
فروشگاههای زنجیرهای وسوپرمارکتها که اخیرا " ازسیستمهای POS استفاده می کنند
framing systems
U
سیستمهای قابدار
embedded systems
U
سیستمهای تعبیه شده
operating systems
U
سیستم عامل
systems analyst
U
تحلیل گر سیستم
systems analysis
U
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
systems analysis
U
برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
systems analysis
U
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
systems analysis
U
سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
systems analysis
U
شخصی که بررسیهای سیستم را انجام میدهد
systems analysis
U
نظام شناسی
systems analysis
U
تحلیل سیستم
systems software
U
نرم افزار سیستم
bifurcated systems
U
سیستمهای دو چنگاله
public address systems
U
دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
association in information systems
U
professionals
association in information systems
U
انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
certified systems professionals
U
CSP
computerised ordering systems
U
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
information processing systems
U
نظامهای خبرپردازی
man machine systems
U
نظامهای انسانی- ماشینی
systems application architecture
U
معماری کاربردی سیستم ها
systems network architecture
U
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
systems network architecture
U
معماری شبکه سیستم ها
small computer systems interface
U
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
U
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com