English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
switched line U خط گزینه شده
switched line U خط انتخاب شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
non switched line U خط گزینه نشده
Other Matches
switched U سویچ برق سویچ زدن
switched U وصل کردن برق
switched U تغییر جهت دادن
switched U سویچ
switched U کلید
switched U چوب زدن
switched U تعویض
switched U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switched U جریان را عوض کردن
switched U گزینه راه گزین
switched U نافم حرکت
switched U تعویض جا
switched U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switched U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
switched U نقط های در برنامه کامپیوتری که کنترل از آن به یکی از چند انتخاب ممکن می رود
switched U یچ
switched U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switched U گزینه
switched U راه گزین
switched U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switched U تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
switched U سوزن دوراهی
switched U ترکه
switched U ثیر قرار میدهد
switched on <idiom> U لحنی با نظریه تازه
switched U راه گزیدن
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
line by line analysis U تجزیه سطر به سطر
line to line voltage U ولتاژ زنجیر شده
line by line milling U فرز کردن سطر به سطر
line by line milling U فرز کردن سطری
line to line spacing U فاصله سطور
line to line fault U تماس خطوط
line to line fault U اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault U اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage U ولتاژ بین دو خط
line-up U به خط شدن
on line U مستقیم
line up U ردیف ایستادن تیم
line-up U به ترتیب ایستادن
on line U درون خطی
line by line U سطر به سطر
on line U مورداستعمال
on line U داخل رده
on line U در خط
out of line U خارج از خط جبهه
on line U متصل
down line U بار کردن پایین خطی
line U جبهه جنگ
line-up U ردیف ایستادن تیم
old line U دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
mean line U خط میان
all along the line U درامتدادهمه خط
all along the line U در همه جا
along line U در امتداد خطوط
along line U در خط
line out U با خط علامت گذاشتن
line out U قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
in line U شمشیر در وضع حمله
in line U همراستا
the line U صف
below the line U درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line U در صف امدن
down the line <idiom> U درآینده
o o line U خط تقسیم دیدبانی
o o line U خط دیدبانی سپاه
line of d. U حد فاصل
line of d. U مرز
on the line U هواپیمای اماده پرواز
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
on line help U کمک مستقیم
in line <idiom> U با محدودیت متداول
old line U محافظه کار
line up U به ترتیب ایستادن
out of line <idiom> U ناصحیح
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
line up <idiom> U به صف کردن
to come in to line U موافقت کردن
line U حدود رویه
line U طرز
line U رشته
line U خط صف
line U لاین
line U محصول
line U جاده
line U شعبه
line U طناب سیم
line U اتصال فیزیکی به ارسال داده
line U خط زدن
line U نسب
line U دهنه
line U طناب خط
line U پوشاندن
line U استرکردن
line U صفی در خط
line U ترازکردن
line U اراستن
line U بخط کردن
line U در سمت
line U خط دار کردن
line U خط انداختن در
line U : خط کشیدن
line U خط
line U سیم
line U لجام
line U لوله منفردی در سیستم سیالات
line U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
by line U خط دوم یافرعی
line U ریسمان
line U رشته بند
line U ردیف
off line U وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line U : خط
Are you still on the line? U خط را قطع نکردی؟
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
off line U قطع
off line U غیر متصل
line U سطر
line U رسن
off line U برون خطی
by-line U کار یاشغل اضافی وزائد
line up U به خط شدن
out of line U جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down the line U ضربه از کنار زمین
by-line U خط دوم یافرعی
off line U منفصل
by line U کار یاشغل اضافی وزائد
by line U خط فرعی راه اهن
by-line U خط فرعی راه اهن
lubber's line U نشانگر سینه
lubber line U خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
line synchronization U همزمانی سطور
lubber line U خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lumber's line U خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line U خط سینه ناو
line switching U راه گزینی خطی
line switching U خط گزینی
marriage line U گواهینامه ازدواج
mach line U موج ضربهای ضعیف
lyman line U خط لیمان
marline or line U طناب کوچک دولا
line telegraphy U تلگراف خطی
line voltage U ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
load line U خط بار
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
line voltage U ولتاژ شبکه
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
line voltage U ولتاژ خط
line up billiard U بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line transformer U مبدل خط
local line U خط محلی
loop line U دوراهی
principal line U خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line U خط خصوصی
line tester U ازمایش کننده خط
line terminal U ترمینال خط
line width U پهنای خط
out of line coding U کدگذاری برون خطی
phantom line U خط سری
phantom line U خط فرضی
pipe line U خط لوله
pitch line U مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line U خط امکانات
possibilities line U خط بودجه
poverty line U خط فقر
out line font U فونت متغیر
orienting line U خط توجیه
on line system U سیستم درون خطی
phase line U خط مبداء حرکت جنگی
phase line U خط خیز
outhaul line U برون کش
out line font U قلم متغیر
overhead line U سیمکشی هوایی
overhead line U خط هوایی
pass a line U رد کردن طناب
peaked line U خط چین
peaked line U خط پاره پاره
penny a line U ارزان
penny a line U پست
penny a line U ارزان نویس بی مایه
percolation line U خط نفوذ
on line storage U حافظه درون خطی
on line operation U عمل درون خطی
multidrop line U پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line U خط چند رشتهای
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line U امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line U سیم مهار
mooring line U طناب مهار مین
message line U خط مخابره
median line U میانه
mason's line U ریسمان کار
on line database U پایگاه داده درون خطی
multipoint line U خط چند نقطهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com