English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
supreme commander's staff U ستاد عالی ارتش
supreme commander's staff U ستاد کل ارتش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supreme commander U فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
the supreme U خداوند متعال باری تعالی
supreme U انتها
supreme U منتهی افضل
supreme U بزرگترین
supreme U فرماندهی عالی
supreme U عالی
supreme U اعلی
the supreme U خدای تعالی
the supreme U خدای بزرگ
the supreme being U خدای تعالی
supreme court U دیوان تمیز
supreme court U دیوان عالی کشور
the supreme intelligence U عقل کل
investigation in the supreme court U رسیدگی فرجامی
justice of supreme court U مستشار دیوان عالی کشور
one who appeals to the supreme court U فرجام خواه
appeal to the supreme court U فرجام خواستن
commander U فرمانده
commander U ارشد
commander U سرکرده تخماق
commander U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander of d. U سرلشگر
commander U سردار
commander of d. U فرمانده
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
commander in chief U فرمانده کل
sector commander U فرمانده ناحیه پدافند هوایی
sector commander U فرمانده ناحیه
lieutenant commander U دریابان
relief commander U گروهبان پاسدار یا پاسبخش
commander in chief U فرمانده کل
commander's seat U صندلیفرمانده
territorial commander U فرمانده سرزمینی
battery commander U فرمانده اتشبار
battalion commander U فرمانده گردان
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
brigade commander U فرمانده تیپ
regiment commander U فرمانده هنگ
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
fleet commander U فرمانده ناوگان
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
commander-in-chief U فرمانده کل
commander's concept U تدبیر فرمانده
commander's estimate U براورد فرماندهی
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
commander's manual U ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
company commander U فرمانده گروهان
commander's call U در اختیار فرماندهی
wing commander U سرهنگ دوم هوایی
corps commander U فرمانده سپاه
commander of the faithful U امیرالمومنین
army commander U فرمانده ارتش
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
division commander U فرمانده لشگر
exercise commander U فرمانده مانور
tactical air commander U فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
combat commander's insignia U علامت فرماندهی بر یکان رزمی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
area air defense commander U فرمانده منطقه پدافند هوایی
staff U پرسنل ستاد ستادی
staff U قسمت ستاد
staff U مخلوط سیمان و گچ
staff U کارمندان
staff U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff U اعضاء هیئت
staff U افسران صاحب منصبان
staff U چوب بلند
staff U پرسنل
staff U کارمندان کارکنان
staff U تیر
staff U مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff U چوب پرچم ستاد ارتش
staff U کارکنان
staff U 1- ستاد 2- کارکنان
staff college U دانشگاه جنگ
staff coordination U هماهنگی ستادی
staff duty U وفیفه ستادی
staff duty U ماموریت ستادی
staff duty U کار ستادی
staff estimate U براورد ستادی
personal staff U ستاد شخصی
staff gauge U اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
planning staff U ستاد طرح ریزی کننده
special staff U ستاداختصاصی
redeploy [staff] U برگرداندن
redeploy [staff] U عوض کردن
redeploy [staff] U تغییر دادن
rammer staff U چوب سمبه
redeploy [staff] U تبدیل کردن
special staff U ستاد تخصصی
rammer staff U دسته سمبه
quarter staff U نیزه چوبی
staff levelling U میر ترازیابی
treble staff U موسیقی
leveling staff U میر
hotel staff U کارکنان هتل
staff nurse U سرپرستار
ground staff U افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
tip staff U عصای سر فلزی
staff gauge U اشل دستی
the staff of old age U عصای پیری
technical staff U کارمندان یا اعضای فنی
supervisory staff U مباشرین
supervisory staff U کارمندان مباشر
staff supervision U نظارت ستادی
staff manager U رئیس کارگزینی
staff of life U نان یا چیزی شبیه ان
staff of life U مایه حیات
staff officer U افسر ستاد
staff section U بخش ستادی
staff section U قسمت ستادی دسته سمبه
staff section U قطعات سمبه
staff sergeant U گروهبان دوم
staff study U بررسی ستادی
surveyor's staff U ژالون نقشه برداری
paraprofessional staff U کارکنان غیر تخصصی
conducting staff U ستاد هادی
directing staff U ستاد هادی
directing staff U ستاد هدایت کننده
editorial staff U هیئت مدیره یانویسنده
ensign staff U میله پرچم پاشنه
gangway staff U نگهبان پله
general staff U ستاد ارتش
general staff U ستاد کل
Chief of Staff U رئیس ستاد
conducting staff U ستاد هدایت کننده
combined staff U ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
combined staff U ستاد مرکب
Chiefs of Staff U رئیس ستاد
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
army staff U ستاد نیروی زمینی
army staff U ستادارتش
army staff U ستاد نظامی
brigade staff U ستاد تیپ
general staff U ستادفرماندهی
integrated staff U ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
general staff U ستاد عمومی
joint staff U ستاد مشترک
member of staff U کارمند
leveling staff U ژالون نقشه برداری
levelling staff U میر
operating staff U کارمندان عملیاتی
levelling staff U شاخص تراز
operating staff U متصدیان
pack staff U بغچه نگه دار
half staff U نیم افراشته
hand staff U دسته خرمن کوب
hand staff U چوبدستی
integrated staff U ستاد توام
pack staff U بارنگهدار
jack staff U میله پرچم سینه
jacob's staff U چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jacob's staff U مسافت سنج
army general staff U ستاد عمومی ارتش
vice chief of staff U دستیاررئیس ستاد
water staff gauge U اشل اندازه گیری عمق اب
marked levelling staff U میر مدرج
marked levelling staff U میر ترازگیری
army general staff U ستادنیروی زمینی
assistant chief of staff U معاون رئیس ستاد
assistant chief of staff U معاونت
joint chief of staff U رئیس ستاد مشترک
deaputy chief of staff U رئیس رکن از رده سپاه به بالا
joint chief of staff U رئیس ستاد ارتش
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
assistant chief of staff, g U معاونت پرسنلی
vice chief of staff U جانشین رئیس ستاد
assistant chief of staff, g U رکن یکم اداره یکم
assistant chief of staff, g (operations U رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff, g (operations U معاونت عملیات
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college U دافوس
assistant chief of staff,g (intelligenc U رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff,g (intelligenc U معاونت اطلاعات
assistant chief of staff,g(civil affair U معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. U خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. U هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com