Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
structural form
U
شکل بنیانی
structural form
U
شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
structural
U
ساختاری
structural
U
ساختمانی
structural
U
وابسته به ساختمان
structural
U
وابسته به بنا
structural
U
بنیادی
structural
U
ساختی
structural requirement
U
نیاز استاتیکی
structural psychology
U
روانشناسی ساخت گرا
structural member
U
عضو ساختمانی
structural logic
U
منطق ساختی
structural joints
U
درزهای استخوان بندی ساختمان
structural joints
U
درزهای ساختمانی
structural section
U
مقطع سازهای
structural steel
U
تیر فولاد یا اهن ساختمانی
structural unemployment
U
بیکاری بنیادی
structural valley
U
دره احداثی
structural unemployment
U
بیکاری ساختاری
structural transformation
U
تغییر شکل ساختمانی
structural timber
U
الوار ساختمانی
structural steel
U
فولاد سازهای
structural steel
U
فولاد ساختمانی
structural inflation
U
تورم ساختاری
structural graph
U
گراف ساختاری
structural formula
U
فرمول ساختاری
structural design
U
طرح و محاسبات ساختمانی
structural damage
U
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
structural crack
U
ترک ساختمانی
structural concrete
U
بتن سازهای
structural concrete
U
بتن ساختمانی
structural analysis
U
محاسبات طرح ساختمانی
imperfect structural
U
ساختمان ناتمام
structural drawing
U
نقشه ساختمانی
structural design
U
طرح ساختاری
structural draftsman
U
نقشه کش ساختمانی
structural failure
U
نقص یا ضعف سازهای شکست در برابر نیرو یا بار
structural formula
U
فرمول گسترده
structural equilibrium
U
تعادل بنیانی
structural factor
U
ضریب ساختمانی
structural equilibrium
U
تعادل ساختاری
structural engineering
U
مهندسی محاسب
structural element
U
بخش سازهای
commercial structural steel
U
فولاد ساختمان تجارتی
aviation structural mechanic
U
مکانیک بدنه هواپیما
commercial structural steel
U
فولادسازهای تجارتی
condensed structural formula
U
فرمول ساختاری فشرده
structural steel sheet
U
ورق فولاد ساختمانی
structural steel work
U
اسکلت بندی فلزی ساختمان
form
U
تشکیل دادن
three form
U
فرم تریو
re form
U
دوباره درست کردن
in form
U
اماده
in form
U
خوش حالت
out of form
U
غیراماده
out of form
U
بدحالت
form
U
طریقه
form
U
قسم
form
U
تصویر وجه
form
U
طرز ورفتار
form
U
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form
U
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form
U
کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form
U
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form
U
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form
U
یات مربوطه را وارد میکند
form
U
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form
U
یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form
U
صورت دیس
form
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form
U
سابقه فعالیت اسب
form
U
امادگی
form
U
برگه ورقه
form
U
فرم
form
U
تشکیل دادن ساختن
form
U
بشکل دراوردن
form
U
قالب کردن
form
U
پروردن
form
U
شکل گرفتن سرشتن
form
U
روش
form
U
صورت
form
U
شکل قالب
form
U
صفحهای از صفحات کامپیوتری
form
U
ایجاد یک شکل
form
U
شکل
form
U
نوع
form
U
فراگرفتن
form
U
نظم فرم
form
U
شکل دادن
form
U
ورقه
form
U
ترکیب
form
U
ریخت
form
U
ساخت
power form
U
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
proposal form
U
فرم درخواست بیمه
pyranose form
U
شکل پیرانوزی
quadratic form
U
شکل درجه دوم
quadratic form
U
معادله درجه دوم
radial form
U
شکل ستارهای
proposal form
U
فرم پیشنهاد
standard form
U
صورت متعارف
reduced form
U
فرم تعدیل شده
sight form
U
نمونه رصد
sentential form
U
صورت جملهای
slip form
U
قالب لغزنده
solemn form
U
طریقه رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
resonance form
U
شکل رزونانسی
reduced form
U
فرم تقلیل یافته
staggered form
U
شکل نامتقابل
sliding form
U
قالب بندی کشویی
to form a plot
U
اسباب چینی کردن
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to set a form
U
فرم بستن
tooth form
U
شکل دندانه
true form
U
فرم واقعی
turnaround form
U
شکل برگشت
wave form
U
شکل موج
wave form
U
شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
sixth form
U
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
Form without substance .
U
صورت بدون معنی
registration form
U
فرم ثبت نام
eye-form
U
[شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
to form into groups
U
دسته بندی کردن
to form into groups
U
گروه بندی کردن
to melted in to another form
U
بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
substance and form
U
جوهروعرض
symbolic form
U
علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
tendering form
U
ورقه پیشنهاد
tendering form
U
برگ پیشنهاد برگ درخواست
the precatory form
U
صیغه تمنی یا در خواست
to form a habit
U
عادتی پیداکردن
to form a habit
U
تشکیل عادت دادن
to form a notion
U
تصور کردن
to form a notion
U
اندیشه کردن خیال بستن
to form a plot
U
توط ئه دیدن
form-piece
U
[تکه های سنگ در مشبک کاری]
pausal form
U
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
form letter
U
فرم نامه
executable form
U
فرم قابل اجرا
executable form
U
شکل قابل اجرا
executable form
U
برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
erythro form
U
شکل اریترو
endless form
U
ورقه بی انتها
end of form
U
انتهای ورقه
eclipsed form
U
شکل متقابل
die form
U
شکل دادن حدیدهای
fanfold form
U
ورقه با تای بادبزنی
field form
U
نمودار میدان
form feed
U
خورش ورقه
form factor
U
ضریب شکل
form drag
U
پسای شکل
form drag
U
مقاومت ناشی از شکل جسم
form determinant
U
تعیین کننده شکل
form block
U
بلوک فرمکاری
form alignment
U
هم ترازی ورقه
die form
U
فشردن
form cutter
U
دستگاه فرز پروفیل
coding form
U
ورقه برنامه نویسی
canonical form
U
شکل رزونانسی
canonical form
U
صورت متعارفی
boat form
U
قایقی شکل
application form
U
برگ درخواست
life form
U
زی نمود
form letters
U
فرم نامه
coding form
U
فرم برنامه نویسی
coil form
U
مغزی پیچک
continuous form
U
ورقه پیوسته
continued form
U
دنباله
complement form
U
فرم متمم شکل متمم
complement form
U
صورت متمم
complement form
U
صورت متممی
cold form
U
در حالت سرد شکل دادن
coil form
U
شکل بوبین
coil form
U
نوع بوبین
form feed
U
تغذیه کاغذ
natural form
U
وضع بدن هنگام تیراندازی
in due form
U
بطرز شایسته
furanose form
U
شکل فورانوزی
order form
U
نمونه سفارش نامه پر نکرده
keto form
U
شکل کتو
meso form
U
شکل مزو
gauche form
U
شکل کج
in a tabular form
U
بشکل جدول یافهرست
in a topic form
U
بصورت عنوان
in binding form
U
به وجه ملزم
boat form
U
شکل قایقی
matter and form
U
جوهر و عرض
normal form
U
صورت هنجار
normal form
U
صورت عادی
normalized form
U
صورت هنجار
free form
U
نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
form utility
U
مطلوبیت شکلی
form lining
U
پوشش قالب بندی
form line
U
خط بین نقاط هم ارتفاع
form line
U
خط متساوی البعد
form insulation
U
عایق کاری قالب
form grind
U
سنگ زدن در مقطع طولی
form mill
U
فرز کردن پروفیل
form utility
U
کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
form utility
U
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
form work
U
کفراژ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com