English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to strike off the rolls U از صورت حذف کردن
Other Matches
rolls U تردادن
rolls U غلت خوردن گشتن
rolls U بدوران انداختن
rolls U گردکردن
rolls U غلتک زدن
rolls U گرده نان
rolls U غل دادن
rolls U غلتاندن غلت دادن
rolls U نورد
rolls U غلتک
rolls U چرخش گردش
rolls U چیز پیچیده
rolls U تلاطم داشتن
rolls U غلطیدن
rolls U غلتش ناو
rolls U طاقه
rolls U نورد کردن
rolls U فهرست
rolls U چرخش توپ والیبال
rolls U چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
rolls U ناویدن
rolls U ناوش
rolls U دوران حول محور طولی غلطش
rolls U انحراف به چپ یا راست
rolls U غلطیدن ناو
rolls U ثبت
rolls U صورت
rolls U توپ
rolls U تراندن
rolls U لوله
rolls U طومار
rolls U غلتیدن
rolls U فهرست پیچیدن
tax rolls U جزو جمع مالیاتی
to call the rolls U حاضروغایب کردن
smoothing rolls U دستگاه نورد نرم کننده
on the rolls of fame U در زمره نامداران
drum rolls U تندزنی
rolls of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
drum rolls U ضربات مداوم
rolls of honour U لیست افتخار
to strike in U دخالت کردن
to strike in U به اندرون زدن
to strike an a U وضعی بخودگرفتن
to strike an a U بصورت ویژهای درامدن
strike below U بردن کالا به انبار
strike off U بی زحمت ایجاد شدن
second strike U اولین حمله متقابله یا ضدحمله در یک جنگ اتمی
strike out <idiom> U رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
to strike in U پامیان گذاردن
to strike into U اغازنهادن
to strike into U شروع کردن
strike out U باطل کردن
strike out U واردعمل شدن
strike out U تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
to go on strike U اعتصاب کردن
to strike up U خواندن یازدن اغازکردن
strike up U نواخته شدن
strike up U نواختن
strike out U از بازی خارج شدن
they are on strike U اعتصاب کرده اند
to strike at any one U ضربت خود را متوجه کسی ساختن
strike off U بی زحمت درست کردن
go on strike U اعتصاب کردن
strike U تک هوایی
strike U اعتصاب ضربه
strike U برخورد
strike U اعتصاب
strike U حمله ضربه زدن به دشمن
strike U زدن
strike U حمله کردن
strike U تصادم
strike U توپ زن بودن
strike U تک ناگهانی
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike U تصادف و نصادم کردن اعتصاب
strike U اصابت اعتصاب کردن
strike U اعتصاب کردن
strike U سکه ضرب کردن
first strike U اولین ضربت در اولین حمله
first strike U اولین ضربه
strike U ضربه زدن
strike U ضربت زدن خوردن به
strike U چادر را از جا کندن
strike U بخاطرخطورکردن
to strike U زدن [ضربه زدن] [آلت موسیقی]
strike U ضربت
strike U ضربت زدن یورش
strike U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
to strike root U ریشه زدن
to strike oil U کامیاب شدن موفق شدن
to strike one in the mouth U توی دهن کسی زدن
to strike oil U بنفت رسیدن
to strike with awe U هیبت زده کردن
strike it rich <idiom> U یک شبه ره صد ساله رفتن
to strike hands U دست پیمان بهم دادن
to strike fire U اتش دراوردن
to strike dumb U مات ومبهوت کردن
to strike dumb U گنگ کردن
to strike root U ریشه گرفتن ریشه دواندن
to strike root U ریشه کردن پابرجاشدن
rent strike U پرهیزازپرداختکرایهبهنشانهاعتصاب
strike it rich <idiom> U ناگهان پول و پله ای به هم زدن
strike-breaking U شکستناعتصاب
To cross out . To strike off. U خط زدن
To strike a match. U کبریت زدن
wildcat strike <idiom> U اعتصاب کارگران
to go on a hunger strike U اعتصاب غذا کردن
hunger strike U اعتصاب غذا
lightning strike U اعتصاباعتراضآمیز
strike plate U صفحهتوپی
to strike root U برقرارشدن
to strike tens U اردو رابهم زدن
to strike work U دست از کار کشیدن
to strike work U اعتصاب کردن
to strike something open U با ضربه چیزی را باز کردن
strike-breaker U اعتصاب شکن
strike-breakers U اعتصاب شکن
hunger strike U اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
nuclear strike U تک هستهای
out law strike U اعتصاب غیر قانونی
post strike U بعد از اجرای تک
post strike U بعد از تک هوایی
so strike one's flag U پرچم خودراخواباندن
so strike one's flag U کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
stay in strike U اعتصاب
strike a balance U موازنه بدست اوردن
strike an attitude U حالتی بخود گرفتن
nuclear strike U تک اتمی
light strike U اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
general strike U اعتصاب عمومی
air strike U تک هوایی
air strike U حمله هوایی
strike pay U حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
data strike U چاهک داده ها
strike a bargain U معامله کردن
fly strike U هجوم مگس
he strike him blind U چنان زد که کورش کرد
strike blind U با ضربه کور کردن
strike force U نیروی ضربتی
strike force U نیروی کمین یا ضربت
strike zone U سیرمجاز گوی چوگان زن
to strike a snag U بمانعی برخوردن
ten strike U ضربت بازی بولینگ ده میلهای
ten strike U امر موفقیت امیز
to strike a light U کبریت زدن
to strike camp U اردورابهم زدن
to strike a blow for U به سینه زدن درسرچیزی دعواکردن
to strike a balance U موازنه دراوردن
to strike a bargain U درمعامله موافقت پیداکردن
strike zone U منطقه خط سیر
to strike a blow for U سنگ
strike joint U شکستگی طولی
strike oil U به نفت رسیدن
strike root U ریشه زدن
strike root U ریشه کردن گرفتن
strike with a hammer U پتک زدن
strike with terror U وحشت زده
strike with terror U ترسیده
to strike a spark out of U جرقه یابرق دراوردن از واداربه گفتن سخنان یکرکردن
Strike while the iron is hot . <proverb> U تا آهن داغ است ضربه بزن .
strike while the iron is hot U تا تنور گرم است باید نان پخت
to strike a match or light U کبریت زدن
strike while the iron is hot <idiom> U سود بردن
To deliver (strike) a blow U ضربه زدن ( وارد آوردن )
To deliver (strike ) a blow . U ضربه وارد ساختن
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
multi strike printer ribbon U ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
To strike an a attitude . To put on a stern look . U قیافه گرفتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com