English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stream turbine U توربین بخار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turbine U توربین
turbine U توربین بخار
impulse turbine U توربین ضربهای
compressor turbine U توربینکمپرسور
driving turbine U توربینگرداننده
water turbine U توربین ابی
turbine stage U طبقه توربین
turbine vane U تیغه توربین
gas turbine U توربین گاز
turbine runner U حرکتدهندهتوربین
impluse turbine U توربین فشار ضربهای
turbine building U ساختمانتوربین
free turbine U توربین ازاد
turbine headcover U سرپوشتوربین
turbine wheel U چرخ توربین
rotation of the turbine U چرخشتوربین
turbine pump U پمپ توربینی
turbine disc U دیسک توربین
turbine governor U تنظیم کننده توربین
turbine blade U پره توربین
turbine rotor U رتور توربین
reaction turbine U توربین عکس العملی
steam turbine U توربین بخار
turbine blade U تیغه توربین
supersonic turbine U توربین مافوق صوت
turbine nozzle U شیپوره توربین
variable discharge turbine U توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
high head turbine U توربین فشار قوی
axial flow turbine U توربین محوری
internal combustion turbine U توربین گازی
radial flow turbine U توربین با جریان شعاعی
turbine-compressor shaft U میلهکمپرسورتوربین
air turbine starter U استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
low pressure turbine U توربین فشار ضعیف
back pressure turbine U توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
turbine shaft turns generator U محورتوربینچرخوانندهژنراتور
horizontal-axis wind turbine U توربینافقیبامحوربادی
axial flow impulse turbine U توربین محوری
axial flow impulse turbine U فشارمستقیم
axial flow turbine engine U موتور توربین گاز باکمپرسور جریان خطی
steam pressure drives turbine U فشاربخارمحرکتوربین
vertical-axis wind turbine U توربینبادیمحورعمودی
on stream U درحال فعالیت
to go with the stream U همرنگ جماعت شدن
on stream U در حال عمل درعمل
up stream U بالارود در قسمت بالای نهر
stream U جریان اب ابیاری جویبار
stream U سیلان
stream U جوب
stream U روانه
stream U نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
stream U جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
stream U جماعت
stream U رود جوی
stream U جریان اب
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream U جریان طولانی داده سری
stream U رودخانه ابراهه
stream U جریان
stream U نهر
against the stream <adv.> U مخالف جریان
against the stream U بر ضد جریان اب
stream U مسیل
tidal stream U current tidal
stream takeoff U حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
stream routing U روند روانه
to rush a stream U از نهری تند گذشتن
traffic stream U جریان امد و شد
traffic stream U جریان رفت و امد
transport stream U ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
subterranean stream U طوفانزیرزمینی
Gulf Stream U جریان اب گرم گلف استریم
stream routing U روند رود
stream of income U جریان درامد
bit stream U رشته ذره یی
stream of consciousness U جریان فکر
jet stream U جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
jet stream U تند باد
input stream U مسیل ورودی
input stream U جریان سیر ورودی
in stream procedure U رویه با مسیل
head stream U سرچشمه رودخانه
free stream U جریان ازاد
ephemeral stream U رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
ephemeral stream U رود فصلی
data stream U مسیل یا نهر داده
data stream U سیر داده
blood stream U جریان خون
bit stream U گروه بیتی
bit stream U نهربیتی
bit stream U مسیل بیتی
bit stream U بیتهای متوالی
job stream U ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات
job stream U مسیل برنامه ها
stream of money U جریان پول
stream centerline U اسه ابراهه
stream corridor U دالان رود
stream day U روز کاریاگردش ماشین
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
stream line U خط هدایت جریان
stream lines U خطوط جریان
stream of consciousness U تسلسل روانی
stream of consciousness U سیلان ذهن
stream bed U بستر ابراهه
stream anchor U anchor kedge
stream anchor U لنگر ضد جریان اب
sluggish stream U رودخانه با جریان کند
tributary stream U ریزابه
side stream U ریزابه
output stream U نهر خروجی
output stream U مسیل خروجی
job output stream U مسیل خروجی برنامه
input job stream U مسیل برنامه ورودی
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
job input stream U مسیل ورودی برنامه
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> U در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com