English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stowage U انبار کالا
stowage U هزینه چیدن بار
stowage U اجرت تنگ هم چیدن کالا
stowage U تنگ هم چینی
stowage U بارگیری
stowage U حمل بار سنگین
stowage U بار چینی
stowage U چیدن بار
stowage U بارگیری و باراندازی
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
ammunition stowage U ذخیرهمهمات
wet stowage U نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
missile stowage U انبارموشک
broken stowage U فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
the better plan is to U بهتر این است که .....
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan U تدبیر
plan U پلان
plan U هامن
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan U نقشه کف
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plan U پیش بینی کردن
plan U طرح کردن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U طرح کشیدن یا ریختن
plan U برنامه
plan U طرح
plan U نقشه
plan U تدبیر اندیشه
plan U برنامه ریزی کردن
plan U طرح ریزی کردن
plan U خیال
site plan U نقشه محل
rolling plan U برنامه غلتان
site plan U نقشه جایگاه
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
sliding plan U برنامه لغزان
secondary plan U طرح ثانوی
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
plan implementation U اجرای برنامه
plan implementation U عملی کردن برنامه
plan of action U طرح عملیات
plan of campaign U طرح پیکار
plan of maneuver U طرح مانور
plan of the day U برنامه روزانه ناو
plan targets U اهداف برنامه
plan view U دید از بالا
plan view U نمای بالا
plan view U نقشه کف
prospective plan U برنامه بلند مدت
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan U طرح پروژه
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
plan frame U چارچوب برنامه
strategic plan U طرح جنگ
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan U طرح پروانه ای
centralized plan U پلان مرکزی
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
strategic plan U نقشه جنگ
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
war plan U طرح جنگی
war plan U نقشه جنگی
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
master plan U نقشه مجموعه
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
detailed plan U برنامه تفصیلی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan U برنامه مالی
fire plan U طرح اتش
contingency plan U طرح احتمالی
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
ground plan U برنگاره
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
barrier plan U طرح موانع
master plan U نقشه کلیات
cargo plan U طرح بارگیری ناو
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
colombo plan U طرح کلمبو
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
fire plan U طرح اتش توپخانه
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
part plan U نقشه جزیی
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
key plan U نقشه راهنما
lesson plan U طرح درس
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
outline plan U طرح مبنا
loading plan U طرح بارگیری خودرو
marshall plan U طرح مارشال
marshall plan U برنامه مارشال
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
ordnance plan U طرح اردنانس
national plan U برنامه ملی
partial plan U برنامه جزئی
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
floor plan U نقشه اشکوب
frequency plan U طرح فرکانس
game plan U استراتژی بازی
general plan U نقشه کلی
general plan U نقشه عمومی
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
perspective plan U برنامه بلند مدت
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
interim plan U برنامههای موقت
installation plan U نقشه ی نصب
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
air fire plan U طرح اتش هوایی
negative tax plan U طرح مالیات منفی
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
coordinated fire plan U طرح اتش هم اهنگ شده
open-plan coach U طرحبازوگن
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
documented plan figures U ارقام مستند برنامه
negative tax plan U برنامه مالیات منفی
class improvement plan U طرح بهبودناو
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
plan position indicator U صفحه رادار ناو یا هواپیما
class improvement plan U طرح توسعه ناو
to buy something on the installment plan [system] U چیزی را قسطی خریدن
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
on the installment plan [American English] U به اقساط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com