Perdic | stop cock | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	stop cock U	شیر بستن جریان اب
	stop cock U	شیرسماوری
	stop cock U	شیر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	cock U	:مثل خروس جنگیدن گوش ها را تیز وراست کردن
	cock U	چخماق تفنگ
	cock U	کج نهادگی کلاه
	cock	پرنده نر
	cock	خروس
	cock-up U	شلوغی
	to cock something up U	تباهی کردن
	cock-up U	سر در گمی
	to cock something up U	بهم زدن چیزی
	cock U	چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
	cock-up U	خر تو خر
	to cock something up U	زیرورو کردن چیزی
	cock U	یک وری کردن
	cock U	کج نهادن
	cock U	مسلح کردن
	cock eyed U	لوچ
	bibb cock U	شیر اب سرکج
	cock feather U	پر وصل به کمان
	cock fight U	جنگ خروسان
	cock fighting U	خروس بازی
	cock eyed U	ناجور
	turkey cock U	بوقلمون نر
	cock eyed U	کودن
	cock a hoop U	لافزن
	cock a hoop U	شادومغرور
	cock boat U	کرجی کوچک
	pet cock U	شیر بخار
	cock fighting U	بهم انداختن خروسان
	cock horse U	اسپ
	cock horse U	اسب چوبی
	gauge cock U	اندازه نما
	pete cock U	شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
	pet cock U	شیر هوا
	gland cock U	شیر جعبه اببندی
	hay cock U	کومه مخروطی از علف خشک علف
	hay cock U	تل علف
	hay cock U	پشته علف
	heath cock U	خروس کولی باقرقره سیاه نر
	hen and cock U	مرغ وخروس
	game cock U	خروس جنگی
	pete cock U	شیربخار
	pete cock U	شیر هوا
	cock loft U	اطاق زیرشیروانی
	cock of the walk U	پهلوان میدان
	cock pheasant U	قرقاول نر
	drain cock U	لوله تخلیه
	discharge cock U	شیر تخلیه
	weather cock U	باد نما ادم دمدمی مزاج
	fighting cock U	خروس جنگی
	shuttle cock U	توپ بدمینتون
	sea cock U	شیر دریا
	moor cock U	خروس کولی
	cock-ups U	خر تو خر
	cock-ups U	سر در گمی
	cock-a-hoop U	شادی کنان
	cock-ups U	شلوغی
	cock a hoop U	سرمست
	air cock U	شیر هواگیری
	cock eyed U	احمق
	half cock U	چخماق در حال نیم پا
	at half cock U	از بند دوم رد شده
	cock-a-hoop U	بادکنان
	cock and bull story U	داستان جعلی برای تعریف ازخود
	cock and bull story U	چاخان
	oil drain cock U	شیر تخلیه روغن
	cock-and-bull stories U	داستان جعلی برای تعریف ازخود
	cock-and-bull stories U	چاخان
	cock-and-bull story U	داستان جعلی برای تعریف ازخود
	cock-and-bull story U	چاخان
	cock a doodle doo U	نامی که بچه بخروس میدهد
	cock a doodle doo U	قوقو
	air relief cock U	مجرای تهویه
	by product cock oven plant U	محصولات فرعی کک سازی
	stop out U	دیر به خانه آمدن [شب]
	stop over U	توقف کوتاه مدت
	to stop [doing something] U	توقف کردن [از انجام کاری]
	to stop [doing something] U	دست کشیدن
	to come to a stop U	از کار افتادن [مهندسی]
	Last stop. All out. U	آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
	to stop [doing something] U	ایستادن [از انجام کاری]
	to come to a stop U	ایستادن [مهندسی]
	to come to a stop U	متوقف شدن [مهندسی]
	to stop [doing something] U	نگاه داشتن
	stop and go U	پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
	non-stop U	بیتوقف
	non-stop U	یک ریز
	non-stop U	مدام
	non-stop U	بیوقفه
	non-stop U	پایسته
	non-stop U	پیوسته
	stop-go U	رفتارتغییرپذیروغیرمداوم
	stop off <idiom> U	توقف بین راه
	t stop U	روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
	stop by <idiom> U	ملاقات کردن
	stop over <idiom> U	شب بین راه ماندن
	Stop here, please.	لطفا همینجا نگه دارید.
	to stop somebody or something U	کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
	until stop [up to the stop] U	تا جای توقف
	non-stop U	یکسره
	stop U	ایستاندن
	stop U	توقف منزلگاه بین راه
	stop U	دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
	stop U	خواباندن بند اوردن
	stop U	بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
	stop U	توقف
	stop U	سدکردن
	stop U	مکث
	stop U	منع
	stop U	ایستگاه نقطه
	stop U	مانع
	stop U	قطع کردن
	stop U	استوپ داور بوکس
	stop U	ناک دان
	stop U	ورجستن
	stop U	برخورد
	stop U	متوقف کردن ایستگاه
	stop U	گیره
	stop U	متوقف کننده
	stop U	جلوگیری منع
	stop U	تعطیل کردن
	stop U	لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
	stop U	ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
	stop U	توقف انجام کار
	stop U	انجام ندادن عملی
	stop U	نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
	stop U	دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
	stop U	ایست
	stop U	ایستادن توقف کردن
	stop U	زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
	stop U	ایستادن
	stop U	نگاه داشتن
	stop U	از کار افتادن مانع شدن
	stop in one's tracks <idiom> U	سریه متوقف شدن
	to make a stop U	ایست کردن
	How far is the bus stop ? U	تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
	To stop coveting something. U	دندان طمع چیزی را کشیدن
	Where is the bus stop? U	ایستگاه اتوبوس کجاست؟
	To stop being intransigent. U	از خر شیطان پایین آمدن
	I am working here non-stop. U	یک بند دارم اینجا کار می کنم
	full stop U	وقفه کامل
	full stop U	نقطه
	depth stop U	توقفعمیق
	end stop U	بستتحتانی
	heel stop U	ترمزگیر
	ski stop U	ترمزاسکی
	stop at intersection U	توقفدرتقاطع
	stop button U	دکمهایست
	stop key U	کلیداستپ
	request stop U	ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
	stop press U	خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
	stop rod U	میلهایستایی
	whistle stop U	در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
	REQUEST STOP U	ایستگاه درخواستی
	label-stop U	زانویی آبچکان
	Stop complaining. U	[اینقدر] شکایت نکن.
	Stop complaining. U	[اینقدر] نق نزن.
	stop-and-go traffic U	ترافیک سپر به سپر
	Say when stop! [when pouring] U	بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه]
	Stop pushing! U	هل ندهید!
	Stop pushing! U	عاجز نکنید !
	to stop cold something U	چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
	to stop the bus U	جلوی اتوبوس را گرفتن
	stop [Engineering] U	توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
	adjustable stop U	توقف قابل تنظیم [مهندسی]
	stop go policy U	سیاست تثبیت
	Stop talking! <idiom> U	ساکت باش!
	Stop nagging! U	نق نزن!
	whistle-stop U	در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
	stop mechanism U	مکانیزم توقف
	dynamic stop U	ایست پویا
	stop gap U	وسیله یا چاره موقتی
	stop dog U	علامت وقف
	stop code U	کد توقف
	elevation stop U	حد نهایی درجه
	elevation stop U	متوقف کننده حرکت ارتفاع
	stop bit U	بیت ایست نما
	stop bit U	بیت توقف
	stop go policy U	توسعه
	stop hit U	دره
	stop logs U	تیرکهای سد کننده
	stop list U	اسامی شرکتهایی که خرید از انهامنع شده
	stop list U	صورت متخلفین
	stop element U	عنصر ایست
	stop light U	چراغ ترمز
	stop lamp U	چراغ ترمز
	stop knob U	دکمه
	stop hit U	ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
	stop bit U	ذرهء ایست نما
	stop bath U	ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
	to stop short U	یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
	flue stop U	دکمه ارگ
	geneva stop U	سیستم نگهدارنده فیلم
	geneva stop U	کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
	grout stop U	اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
	stop instruction U	دستورالعمل توقف
	hockey stop U	نوعی ایست ناگهانی
	limit stop U	حد ایست
	leave stop U	بازداشت
	flue stop U	کلید ارگ
	program stop U	توقف برنامه