English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bath U استحمام شستشوکردن
to take a bath U شستشو کردن
to take a bath U استحمام کردن
bath U حمام
bath U حمام ابکاری
take a bath <idiom> U ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
bath U حمام فرنگی
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
bath U شستشو
to take a bath U ابتنی کردن
bath U گرمابه
bath U وان
I'd like a room with bath. من یک اتاق با حمام میخواهم.
copper bath U حمام مس
cold bath U ابتنی با اب سرد
bath keeper U حمامی
bath keeper U گرمابه دار
dyeing bath U حمام رنگرزی
acid bath U حمام اسید
A ticket to Bath, please. لطفا یک بلیت به شهر باته.
bath dye U حمام رنگرزی الیاف
shaking bath U حمام تکان دهنده
water bath U حمام آب
May I have a bath towel? U ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
sand bath U حمام شن
water bath U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
sweating bath U حمام گرم
bath-house U حمام عمومی
molten bath U حمام ذوب فلزات
metal bath U حمام فلز
shower bath U حمام دوش
shower bath U دوش
needle bath U شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
needle bath U دوش سوزنی
oil bath U حمام روغن
slipper bath U یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
Bath Stone U سنگ آهک دانه ای
water bath U دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
steam bath U حمام بخار
foot bath U پاشویه
mud bath U گل مالی تن برای درمان
bath house U گرمابه
vapour bath U حمام بخار
ultrasonic bath U حمام فراصوتی
turkey bath U حمام شرقی
turkey bath U گرمابه
developer bath U تشتکفاهرکننده
bath oil U مایعخوشبوکنندهآب
bath salts U نوعینمککانیجهتخوشبو کردنآبحمام
sweating bath U حمام بخار
bed-bath U شستشویمریض
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
hip-bath U وانکوچک
sweating bath U گرمابه
sun bath U حمام افتابی
bath house U حمام
a bath towel U حوله حمام
Turkish bath U حمام
bubble bath U وان پر کف و معطر شده
bubble bath U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
Turkish bath U گرمابه بخار
bath platform U سکویحمام
What find bath. U عجب حمام خوبی است
swimming bath U شناگاه
oil bath lubrication U روغنکاری حمام روغن
salt bath furnace U کوره حمام نمک
salt bath hardening U سخت گردانی حمام نمک
bath and shower mixer U اختلاطدوشووان
swimming bath [British E] [old-fashioned] U حمام [با استخر]
swimming bath [British E] [old-fashioned] U گرمابه [با استخر]
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
stop off <idiom> U توقف بین راه
non-stop U پایسته
non-stop U مدام
non-stop U یک ریز
non-stop U پیوسته
non-stop U بیتوقف
non-stop U یکسره
t stop U روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
stop-go U رفتارتغییرپذیروغیرمداوم
stop and go U پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
to stop [doing something] U ایستادن [از انجام کاری]
to stop [doing something] U دست کشیدن
stop by <idiom> U ملاقات کردن
until stop [up to the stop] U تا جای توقف
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
stop over <idiom> U شب بین راه ماندن
Stop here, please. لطفا همینجا نگه دارید.
non-stop U بیوقفه
stop U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stop U متوقف کردن ایستگاه
stop U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop U ایستادن
stop U قطع کردن
stop U استوپ داور بوکس
stop U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop U ورجستن
stop U برخورد
stop U ایست
stop U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stop U بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stop U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop U جلوگیری منع
stop U مکث
stop U انجام ندادن عملی
stop U توقف
stop U توقف انجام کار
stop U گیره
stop U متوقف کننده
stop U مانع
to stop [doing something] U نگاه داشتن
stop U ایستاندن
stop U ایستادن توقف کردن
stop U تعطیل کردن
Last stop. All out. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
stop U سدکردن
stop U نگاه داشتن
stop U خواباندن بند اوردن
stop U منع
stop out U دیر به خانه آمدن [شب]
stop U ناک دان
to come to a stop U از کار افتادن [مهندسی]
to come to a stop U متوقف شدن [مهندسی]
stop U ایستگاه نقطه
to come to a stop U ایستادن [مهندسی]
stop U توقف منزلگاه بین راه
stop over U توقف کوتاه مدت
stop U از کار افتادن مانع شدن
depth stop U توقفعمیق
ski stop U ترمزاسکی
stop rod U میلهایستایی
stop key U کلیداستپ
stop button U دکمهایست
stop at intersection U توقفدرتقاطع
heel stop U ترمزگیر
end stop U بستتحتانی
Say when stop! [when pouring] U بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه]
request stop U ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
adjustable stop U توقف قابل تنظیم [مهندسی]
Stop complaining. U [اینقدر] شکایت نکن.
Stop complaining. U [اینقدر] نق نزن.
label-stop U زانویی آبچکان
Stop talking! <idiom> U ساکت باش!
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
REQUEST STOP U ایستگاه درخواستی
stop press U خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
To stop being intransigent. U از خر شیطان پایین آمدن
To stop coveting something. U دندان طمع چیزی را کشیدن
How far is the bus stop ? U تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
stop in one's tracks <idiom> U سریه متوقف شدن
Stop nagging! U نق نزن!
Stop pushing! U عاجز نکنید !
Stop pushing! U هل ندهید!
Where is the bus stop? U ایستگاه اتوبوس کجاست؟
stop-and-go traffic U ترافیک سپر به سپر
stop knob U دکمه
stop bit U ذرهء ایست نما
sear stop U ضامن چکاننده
sear stop U مانع پایه اتش
safety stop U ضامن اسلحه گیره ضامن
safety stop U ترمز خطر
reed stop U کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
program stop U توقف برنامه
limit stop U حد ایست
leave stop U بازداشت
stop bit U بیت ایست نما
stop cock U شیر بستن جریان اب
stop cock U شیرسماوری
stop hit U ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
stop hit U دره
stop go policy U توسعه
stop go policy U سیاست تثبیت
stop gap U وسیله یا چاره موقتی
stop element U عنصر ایست
stop dog U علامت وقف
stop code U کد توقف
stop cock U شیر
jump stop U توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
hockey stop U نوعی ایست ناگهانی
door stop U زبانه در
bar stop U توقف میله
bar stop U ضربه میله
band stop U صافی میان نگذر
stop volley U جاخالی
whistle-stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
whistle stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
bus stop U ایستگاه اتوبوس
full stop U وقفه کامل
door stop U دکمه کله قندی
dynamic stop U ایست پویا
elevation stop U حد نهایی درجه
stop instruction U دستورالعمل توقف
grout stop U اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
geneva stop U کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
geneva stop U سیستم نگهدارنده فیلم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com