English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stimulus object U شیئی محرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stimulus stimulus model U الگوی محرک- محرک
stimulus U تحریک
stimulus U تحرک
stimulus U انگیزه وسیله تحریک
stimulus U محرک
stimulus U انگیختار
eliciting stimulus U محرک فراخوان
stimulus trace U رد محرک
stimulus situation U موقعیت محرک
stimulus produced U محرک زاد
imaginary stimulus U انگیزه موهومی
light stimulus U تحریک نور
stimulus intensity U شدت محرک
distal stimulus U محرک دوربرد
discriminative stimulus U محرک افتراقی
terminal stimulus U محرک پایانی
consummatory stimulus U محرک پایانی
conditioned stimulus U محرک شرطی
comparison stimulus U محرک مقایسهای
subliminal stimulus U محرک زیراستانهای
aversive stimulus U محرک ازارنده
adequate stimulus U محرک بسنده
drive stimulus U محرک سائق
unconditioned stimulus U محرک غیر شرطی
under the stimulus of hunger U از فشار گرسنگی
effective stimulus U محرک موثر
stimulus population U جامعه محرکها
maintaining stimulus U محرک نگهدارنده
stimulus continuum U پیوستار محرک
under the stimulus of hunger U بر اثرگرسنگی
stimulus bound U محرک- وابسته
stimulus ambiguity U ابهام محرک
standard stimulus U محرک معیار
stimulus word U واژه محرک
reinforcing stimulus U محرک تقویت کننده
proximal stimulus U محرک مجاور
stimulus gradient U شیب محرک
stimulus conduction U رسانش محرک
stimulus control U کنترل محرک
stimulus deprivation U محرومیت تحریکی
stimulus pattern U طرح محرک
stimulus generalization U تعمیم محرک
stimulus free U محرک- نابسته
stimulus equivalence U هم ارزی محرک
neutral stimulus U محرک بی اثر
stimulus discrimination U افتراق محرک
stimulus discrimination U تمیز محرک
stimulus novelty U تازگی محرک
constant stimulus method U روش محرک ثابت
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
stimulus response model U الگوی محرک- پاسخ
stimulus response psychology U روانشناسی محرک- پاسخ
stimulus organism response model U الگوی محرک- جاندار- پاسخ
no object U چیزی نیست
object of d. U ارزو
object of d. U کامه
object of d. U مراد
object of will U موصی به
no object U اهمیت ندارد
object U چیز
object U مورد
object U اعتراض داشتن
object U اعتراض کردن
object U موضوع
object U مقصود
object U موضوع منظره
object U شی ء
object U هدف
object U مفعول
object U کالا اعتراض کردن
object U مخالفت کردن
object U شیئی
object U چیز ماده خارجی
object U پانج کارت که حاوی برنامه است
object U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
to a one's object U مقصودخودرا انجام دادن
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
object U دلیل اوردن
object U OPERAND
object U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object U دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object U نماش داده می شوند
object U برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
object U زبان برنامه پس از ترجمه
object U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object U فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
object U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object of transaction U مورد معامله
object oriented U روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
object of worship U موضوع پرستش یاستایش
object of worship U معبود
object balls U توپهایهدف
object oriented U استفاده میکند تا شکل تصویر را شرح دهد به جای اینکه در شکل پیکس ایجاد کند
object of sale U مثمن
object of testimony U مشهود به
object oriented U زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
sex object U زنیکهفقطازلحاظجنسیدارایجذابیتباشدونهازلحاظشخصیتوتوانایی
object routin U روال مقصود
Money is no object at all . U پول اصلا" مطرح نیست
perception of an object U مشاهده یا دیدن چیزی
parent object U صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
object symptoms U نشانههای پیدا یا بیرون نما
object program U برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند
object program U برنامه مقصود
object point U مقصد
object point U سمت مورد توجه
object oriented U استفاده میکند
object of sale U کالا
direct object U مفعول مستقیم
object cathexis U نیروگذاری در شیئی
object choice U شیئی گزینی
object code U برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object code U برنامه مقصد
object code U دستورالعمل مقصود
object computer U کامپیوتر مقصود
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object constancy U ثبات شیئی
object deck U دسته کارت مقصود
object genitive U مضاف الیه مفعولی
object glass U عدسی شیئی
object glass U عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
object case U حالت مفعولی یا مفعولیت
object ball U گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
love object U شیئی محبوب
direct object U مفعول بیواسطه
direct object U مفعول صریح
indirect object U مفعول غیر مستقیم
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson U درس علمی
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons U درس علمی
celestial object U celestial
concrete object U عین خارجی
goal object U شیئی هدف
his conduct is object U رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
if you dont object U اگر بدتان نمیاید
if you dont object U اگر مانعی نیست
object language U زبان مقصود
object language U زبان مقصد
object of claim U مدعی به متنازع فیه
object of appeal U فرجام خواسته
object of protest U معترض علیه
object of protest U واخواسته
object of lease U عین مستاجره مورد اجاره
object of lease U مستاجره
object of judgment U محکوم به
object of claim U مدعی به
object of claim U خواسته
object of appeal U مستانف عنه
object of appeal U پژوهش خواسته
object libido U زیستمایه
object libido U متمرکزبر شیئی
object machine U ماشین مقصود
object of sale U مبیع
object module U واحد مقصود
object module U واحد مقصد
object module U واحد مقصود ماژول مقصود
object of claim U خواسته دعوی
object language programming U برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
To achieve ones object ( aim ) . U به مقصود خود رسیدن
object of claim in respect of which U فرجام خواسته
object of claim in respect of which U court supreme
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
OLE container object U شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
object of claim in respect of which U the to made is appeal an
object assembly test U ازمون الحاق قطعات
object oriented programming U برنامه نویسی مقصود گرا
object oriented graphics U نگاره سازی موضوعی
object oriented programming language U زبان برنامه نویسی موضوعی
His only aim and object is to make afortune . U تنها قصدش پولدار شدن است
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments) U این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com