Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
step up gear
U
چرخ دنده افزاینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
step by step seam welding
U
جوشکاری بخیهای قدم به قدم
step by step system
U
سیستم گام به گام
step by step switch
U
کلید قدم به قدم
step by step switch
U
گزینه گام به گام
step by step excitation
U
تحریک تدریجی
step by step reaction
U
واکنش گام به گام
step by step selector
U
سلکتور قدم به قدم
gear
U
افزار
to go out of gear
U
مختل شدن ازکارافتادن
gear
دنده
to go out of gear
U
خراب شدن
gear in
U
درگیر شدن
gear
U
اسباب لوازم
gear
مجموع چرخهای دنده دار
in gear
U
اماده حرکت
in gear
U
دایر
in gear
U
اماده
gear
چرخ دنده
gear in
U
درگیری دو چرخ دنده
gear
U
الات جامه
gear
U
پوشش دنده دار
to gear up
U
باعوض کردن دنده تندکردن
out of gear
U
خراب
out of gear
U
ازدنده بیرون افتاده
out of gear
U
ازهم سواشده
gear
U
انتقال دادن
gear
U
ابزار وسایل لباس مخصوص
gear
U
جعبه دنده
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear
U
کردن اماده کارکردن
gear
U
پوشانیدن
to gear down
U
باعوض کردن دنده کندکردن
gear
U
ادوات
gear level
U
تبدیل کردن
fishing gear
U
اسباب ماهیگیری
gear level
U
دسته دنده
gear pump
U
پمپ دندهای
gear pump
U
پمپ روغن دندهای
gear quadrant
U
ماهک جعبه دنده
gear case
U
جعبه دنده
gear assembly
U
مجموعه چرخ دنده ها
gear arrangment
U
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
fuse gear
U
متعلقات فیوز
foxer gear
U
وسیله تولید صدا
foxer gear
U
صداساز
four gear drive
U
گیربکس چهار دنده
flight gear
U
لباس پرواز
external gear
U
تاج دندانه خارجی
exhaust gear
U
چرخ دندانه خروجی
elevator gear
U
گردونه در ارتفاع
elevating gear
U
چرخ دندانه بالابر
gear blank
U
چرخ دنده کار نکرده
gear box
U
جعبه دنده
gear guard
U
جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear grinder
U
ماشین پرداخت چرخ دنده
gear friction
U
اصطکاک چرخ دنده
gear cutting
دنده تراشی
[مهندسی]
gear cutter
U
دنده تراش
gear cutter
U
فرز
gear cluster
U
مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear case
U
پوسته جعبه دنده
gear brake
U
ترمز سیستم انتقال
gear box
U
گیربکس
driving gear
U
چرخ دنده محرک
gear ratio
U
نسبت چره دنده ها
running gear
U
قسمت حرکت کننده ماشین
spur gear
U
چرخ دندانه دار
low gear
U
دنده کندکن
loose gear
U
چرخ دندانه هرزگرد
spur gear
U
دنده ملخی
spur gear
U
دنده مهمیزی دنده خاردار
steering gear
U
دنده فرمان
steering gear
U
دنده سکان
rocker gear
U
تنظیم جاروبک
mess gear
U
وسایل غذاخوری
planetary gear
U
جعبه دنده خورشیدی
planetary gear
U
دنده خورشیدی
reduction gear
U
جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear
U
جعبه دنده کاهنده سرعت
oil gear
U
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
reduction gear
U
چرخ دنده کاهنده
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
landing gear
U
ارابه فرود
landing gear
U
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
helical gear
U
چرخ دنده حلزونی
head gear
U
کلاه تمرین بوکس
head gear
U
روسری
head gear
U
پوشش سر
gear wheel
U
چرخ دنده
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
gear ratio
U
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
spiral gear
U
چرخ دنده حلزونی
herringbone gear
U
چرخ دندانه جناغی
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
steering gear
U
جعبه دنده فرمان
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
steering gear
U
جعبه فرمان
pull gear
U
چرخ دنده بالابر
hoisting gear
U
چرخ دنده بالابر
high gear
U
دنده قوی خودرو
planetary gear
U
چرخ دنده سیارهای
gear box
U
جعبه دنده گیرباکس
arrester gear
U
سیم نگهدارنده
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting gear
U
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
tumble gear
U
چرخ واسطه
transmission gear
U
چرخ دنده انتقال
back gear
U
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
training gear
U
گردونه در سمت
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
beaching gear
U
سرسره قایق
beaching gear
U
وسایل به ساحل کشیدن ناو
bell gear
U
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bevel gear
U
دنده کرامویل
tumble gear
U
چرخ دنده واسطه
valve gear
U
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
reverse gear
U
دنده معکوس
high gear
<idiom>
U
آخر سرعت
get one's rear in gear
<idiom>
U
عجله کردن
gear shift
U
دسته دنده اتومبیل
riot gear
U
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
gear housing
U
پوششچرخدنده
gear lever
U
دسته دنده اتومبیل
gear cable
U
کابلچرخدنده
worm gear
U
چرخ دنده حلزونی
gear stick
U
دسته دنده اتومبیل
worm gear
U
دنده مورب
worm gear
U
دنده مارپیچی
bevel gear
U
چرخ دنده مخروطی
bevel gear
U
چرخ دندانه مخروطی
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
compasition gear
U
چرخ دنده مرکب
control gear
U
دستگاه کنترل
worm gear
U
دنده حلزونی پیچ حلزونی
gear wheels
U
چرخ های دندانه دار
crank gear
U
چرخ دنده سر میل لنگ
crown gear
U
چرخ دنده محدب
timing gear
U
چرخ دنده میل بادامک
synchromesh gear
U
گیربکس سنکرون
differential gear
U
دنده عقب اتومبیل
switch gear
U
وسیله اتصال
sun gear
U
چرخ دنده خورشیدی
bevel gear
U
دنده مورب
change gear
U
چرخ دندانه تبدیل
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
bathing gear
U
لباس شنا
[حمام]
gear wheels
U
چرخ دنده ها
breathing gear
U
ماسک تنفسی
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
breathing gear
U
وسیله تنفسی
to step in
U
قدم نهادن در
to step in
U
توآمدن
to step in
U
واردشدن
step it
U
رقصیدن
as a first step
<adv.>
U
نخستین
[اولا]
Step on it!
<idiom>
U
تند برو
a step towards
U
قدمی به طرف ...
to step out
U
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
step
U
به دست آوردن
Step on it!
<idiom>
U
گاز بده
in step
U
با سرعت پیاده روی
step up
<idiom>
U
توضیح گرفتن
step up
<idiom>
U
باعث سریع شدن چیزی
step in
U
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
to step out
U
گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن
step in
U
مداخله بیجا در کاری کردن
to step in
U
دخالت کردن توامدن
to step in
U
پامیان گذاردن
step into
U
بسهولت بدست اوردن
step out
U
از محلی خارج شدن
to step aside
U
منحرف شدن
to step aside
U
بیکسو گام نهادن
to keep step
U
قدم گرفتن
step out
U
تند راه رفتن
step through
U
عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
step up
U
عمل کردن
step up
U
برخاستن
step down
U
کم شونده
two step
U
دوگامی
to step in
U
داخل شدن
step it
U
دست افشاندن
step it
U
پای کوبیدن
to step it
U
رقصیدن
to step it
U
دست افشاندن
step on it
<idiom>
U
عجله کردن
step down
<idiom>
U
شغل مهم خود را کنار گذاشتن
out of step
<idiom>
U
هم آهنگ وتوازن نداشتن
to step it
U
پای کوبیدن
out of step
<idiom>
U
دریک گام نبودن
step aside
U
منحرف شدن
Step by step .
U
قدم به قدم
step aside
U
کنار رفتن
step out
U
قدم تندکردن
two step
U
رقص دوگامی
step up
U
اضافه کردن
step
U
گام برداشتن
step
U
مرحله پایه
step
U
رکاب
i know him by his step
U
از گام برداری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com