Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
steering wheel hub
U
قسمت میانی غربالک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
steering wheel
U
رل
steering wheel
U
چرخ فرمان
steering wheel
U
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel
U
غربالک
steering wheel puller
U
وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
steering wheel lock
U
قفل غربالک
Other Matches
wheel measurement
[ wheel measuring]
U
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
steering
U
راندن
steering
U
روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
steering
U
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
steering
U
فرمان
steering
U
هدایت کردن
steering gear
U
جعبه دنده فرمان
steering gear
U
دنده سکان
steering gear
U
جعبه فرمان
steering linkage
U
اهرم بندی فرمان
steering shaft
U
محور فرمان
steering swivel
U
مفصل فرمان
steering yoke
U
فرمان اتومبیل به شکل بال پرواز
steering gear
U
دنده فرمان
steering compass
U
قطبنمای سکان
power steering
U
فرمان خودکار
steering cylinder
U
سیلندرفرمان
steering lever
U
اهرم فرمان
steering position
U
wheelhouse
steering axle
U
میله فرمان
steering axle
U
میل فرمان
steering brake
U
قفل فرمان خود روشنی دار
steering committee
U
کمیته رهبری
steering mechanism
U
مکانیزم فرمان
steering committee
U
کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
evasive steering
U
اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
steering wheels
U
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheels
U
چرخ فرمان
steering tube
U
تیوپفرمان
steering wheels
U
رل
steering wheels
U
غربالک
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
controlled stick steering
U
دسته دنده خودکار
steering gear housing
U
بدنه جعبه فرمان
steering column lock
U
قفل فرمان اتومبیل
forward steering position
U
wheelhouse
steering column tube
U
لوله فرمان
steering worm sector
U
چرخ دنده حلزونی قطاعی فرمان
steering worm sector
U
تاج فرمان
hand steering position
U
flat tiller
automatic steering device
U
سکان خودکار
steering column gear change
U
اتصال چرخ دنده فرمان
to be a fifth wheel
[to be in the way]
U
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
wheel
U
چرخ
fifth wheel
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel
U
دور
third wheel
U
سومینچرخدنده
fifth wheel
U
چرخپنجم
wheel
U
چرخش
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
be a fifth wheel
<idiom>
U
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
four wheel
U
چهارچرخه
He's a fifth wheel.
U
او
[مرد]
آدم زایدی است.
wheel
U
رل ماشین
wheel
U
ساسایی
wheel
U
چرخ سمباده
wheel
U
جاروب کردن با پا
wheel
U
اتحادیه ورزشی
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel
U
دوک نخ ریسی
wheel
U
چرخ نخ ریسی
wheel
U
چرخیدن
wheel
U
گرداندن
wheel
U
چرخ طایر
wheel
U
گردش ناو
wheel horse
U
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
water wheel
U
چرخاب
water wheel
U
دولاب
wheel chair
U
صندلی چرخ دار
adjustment wheel
چرخ متحرک
catherine wheel
U
رجوع شود به pinwheel
two wheel tractor
U
تراکتور دوچرخه
banding wheel
U
چرخهچرخنده
centre wheel
U
چرخهمیانی
chain wheel A
U
زنجیریچرخهیA
chain wheel B
U
زنجیریچرخهیب
drive wheel
U
چرخدنده
worm wheel
U
پیچ حلزونی
escape wheel
U
دندهخلاص
wheel indicator
U
نشانگر سکان
worm wheel
U
چرخ دنده حلزونی
wheel pressure
U
فشار چرخ
wheel center
U
مرکز چرخ
wheel bearing
U
بلبرینگ چرخ
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
wheel base
U
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
wheel shaft
U
میله چرخ
wheel spanner
U
چرخ کش
wheel spoke
U
پره چرخ
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel mode
U
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel wright
U
چرخ ساز
wheel load
U
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
worm wheel
U
دنده کرمی شکل
wheel puller
U
چرخ کش
fourth wheel
U
چهارمینچرخهای
brake wheel
U
چرخ دندانه دار
wheel barrow
U
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
dog-wheel
U
دماغه
dog-wheel
U
استوانه
cathedrian wheel
U
پنجره چرخی
spinning wheel
U
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
wheel brace
U
آچار چرخ خودرو
wheel barrow
U
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
toothed wheel
U
چرخ دندانه دار
cogged wheel
U
چرخ دندانه دار
cog wheel
U
چرخ دنده
cogged wheel
U
چرخ دنده
wheel gloves
U
دستکش رانندگی
wheel wrench
U
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
U
چرخی را تند چرخاندن
wheel chock
U
مانعچرخ
turning wheel
U
چرخهسفالگری
tracing wheel
U
چرخهترسیم
striker wheel
U
چرخهضارب
spoked wheel
U
چرخاسبوکد
rotating wheel
U
چرخهدوار
press wheel
U
چرخفشار
pitch wheel
U
چرخکوککردن
modulation wheel
U
چرختعدیلصدا
main wheel
U
چرخاصلی
large wheel
U
چرخبزرگ
hand-wheel
U
چرخدستی
wheel cylinder
U
سیلندرچرخدنده
wheel head
U
سرچرخدنده
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel
U
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
buckled wheel
U
چرخ خم شده
[تاب خورده]
forged wheel
U
چرخ آهنگری شده
steered wheel
U
چرخ هدایت شده
cast wheel
U
چرخ ریختگی
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel
U
چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal
<idiom>
U
wheel trim
U
قالپاق
wheel tractor
U
فرمانتراکتور
front wheel
U
چرخجلو
idler wheel
U
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
fly wheel
U
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
fly wheel
U
چرخ لنگر فلایول
fly wheel
U
چرخ طیار
ferris wheel
U
چرخ فلک
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel
U
چرخ سمباده
driving wheel
U
چرخ گرداننده
four wheel brake
U
ترمز چهار چرخ
free wheel
U
حرکت بدون رکاب زدن
balance wheel
U
رقاص ساعت
idle wheel
U
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
hand wheel
U
چرخ دستی
gyro wheel
U
rotor gyro
grinding wheel
U
چرخ سنباده
grinding wheel
U
چرخ سنگ زنی
grinding wheel
U
چرخ سمباده
gear wheel
U
چرخ دنده
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
driving wheel
U
چرخ محرک
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel
U
چرخ سمباده
all wheel drive
U
محرک تمام چرخها
activity wheel
U
گردونه فعالیت
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel
U
چرخ سمباده
spare wheel
U
چرخ زاپاس
spinning wheel
U
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel
U
چرخ طیار
spinning wheel
U
دوک نخ ریسی
spinning wheel
U
چرخ نخ ریسی
four-wheel drive
U
محرک چهار چرخ
band wheel
U
چرخ تسمه خور
brake wheel
U
ترمز چرخها
break wheel
U
چرخ قطع
crown wheel
U
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
control wheel
U
صفحه تنظیم کننده
control wheel
U
صفحه کنترل
color wheel
U
گردونه رنگ امیزی
cog wheel
U
چرخ دندانه دار
chain wheel
U
چرخ زنجیر
capstan wheel
U
چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel
U
چرخ دوار
buffing wheel
U
چرخ سنباده
buff wheel
U
چرخ سنباده
four wheel drive
U
محرک چهار چرخ
turbine wheel
U
چرخ توربین
split wheel
U
چرخ نیمه یا نصفه
split wheel
U
نیم چرخ
short wheel
U
خودرو شاسی کوتاه
rear wheel
U
چرخ عقب
ratchet wheel
U
چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
ratchet wheel
U
چرخ ضامن
print wheel
U
چرخ چاپ
ratchet wheel
U
اچار ضامن دار
potter wheel
U
صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
potter's wheel
U
چرخ کوزه گری
planet wheel
U
چرخ دنده چرخان بدورمحور
spoke wheel
U
چرخ پره دار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com