English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
steering gear U دنده فرمان
steering gear U دنده سکان
steering gear U جعبه دنده فرمان
steering gear U جعبه فرمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
steering column gear change U اتصال چرخ دنده فرمان
steering gear housing U بدنه جعبه فرمان
Other Matches
steering U فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
steering U فرمان
steering U روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
steering U هدایت کردن
steering U راندن
steering linkage U اهرم بندی فرمان
steering axle U میله فرمان
steering axle U میل فرمان
steering brake U قفل فرمان خود روشنی دار
steering position U wheelhouse
steering swivel U مفصل فرمان
steering committee U کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
steering compass U قطبنمای سکان
steering mechanism U مکانیزم فرمان
steering tube U تیوپفرمان
steering lever U اهرم فرمان
steering cylinder U سیلندرفرمان
steering wheel U چرخ فرمان
steering wheel U چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel U غربالک
steering wheels U رل
steering wheels U چرخ فرمان
steering committee U کمیته رهبری
steering wheels U غربالک
steering wheels U چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel U رل
power steering U فرمان خودکار
steering shaft U محور فرمان
evasive steering U اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
steering yoke U فرمان اتومبیل به شکل بال پرواز
steering wheel lock U قفل غربالک
forward steering position U wheelhouse
steering worm sector U چرخ دنده حلزونی قطاعی فرمان
steering wheel hub U قسمت میانی غربالک
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
automatic steering device U سکان خودکار
hand steering position U flat tiller
steering column lock U قفل فرمان اتومبیل
steering column tube U لوله فرمان
steering worm sector U تاج فرمان
steering wheel puller U وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
in gear U دایر
in gear U اماده حرکت
to gear up U باعوض کردن دنده تندکردن
to gear down U باعوض کردن دنده کندکردن
to go out of gear U خراب شدن
in gear U اماده
out of gear U ازهم سواشده
out of gear U ازدنده بیرون افتاده
out of gear U خراب
gear in U درگیری دو چرخ دنده
gear in U درگیر شدن
to go out of gear U مختل شدن ازکارافتادن
gear U پوشانیدن
gear U ادوات
gear U افزار
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear U الات جامه
gear U جعبه دنده
gear U پوشش دنده دار
gear U کردن اماده کارکردن
gear U ابزار وسایل لباس مخصوص
gear U اسباب لوازم
gear U انتقال دادن
gear دنده
gear مجموع چرخهای دنده دار
gear چرخ دنده
low gear U دنده کندکن
running gear U قسمت حرکت کننده ماشین
loose gear U چرخ دندانه هرزگرد
spur gear U چرخ دندانه دار
landing gear U ارابه فرود
landing gear U عراده هواپیما وسایل فرود امدن
spur gear U دنده ملخی
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
synchromesh gear U گیربکس سنکرون
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
planetary gear U دنده خورشیدی
planetary gear U جعبه دنده خورشیدی
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
planetary gear U چرخ دنده سیارهای
mess gear U وسایل غذاخوری
reduction gear U جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear U جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear U چرخ دنده کاهنده
rocker gear U تنظیم جاروبک
mess gear U جعبه فروف سرباز یا مسافر
spur gear U دنده مهمیزی دنده خاردار
bathing gear U لباس شنا [حمام]
gear wheels U چرخ های دندانه دار
worm gear U چرخ دنده حلزونی
worm gear U دنده حلزونی پیچ حلزونی
step up gear U چرخ دنده افزاینده
sun gear U چرخ دنده خورشیدی
switch gear U وسیله اتصال
timing gear U چرخ دنده میل بادامک
worm gear U دنده مورب
worm gear U دنده مارپیچی
valve gear U مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
tumble gear U چرخ دنده واسطه
tumble gear U چرخ واسطه
transmission gear U چرخ دنده انتقال
gear cable U کابلچرخدنده
riot gear U نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
gear wheels U چرخ دنده ها
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
gear stick U دسته دنده اتومبیل
gear lever U دسته دنده اتومبیل
gear shift U دسته دنده اتومبیل
gear housing U پوششچرخدنده
gear box U جعبه دنده گیرباکس
high gear <idiom> U آخر سرعت
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
training gear U گردونه در سمت
gear brake U ترمز سیستم انتقال
flight gear U لباس پرواز
fishing gear U اسباب ماهیگیری
external gear U تاج دندانه خارجی
exhaust gear U چرخ دندانه خروجی
elevator gear U گردونه در ارتفاع
elevating gear U چرخ دندانه بالابر
driving gear U چرخ دنده محرک
differential gear U دنده عقب اتومبیل
four gear drive U گیربکس چهار دنده
foxer gear U صداساز
gear box U گیربکس
gear box U جعبه دنده
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
gear assembly U مجموعه چرخ دنده ها
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
fuse gear U متعلقات فیوز
foxer gear U وسیله تولید صدا
crown gear U چرخ دنده محدب
crank gear U چرخ دنده سر میل لنگ
control gear U دستگاه کنترل
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
beaching gear U وسایل به ساحل کشیدن ناو
beaching gear U سرسره قایق
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
back gear U یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
arresting gear U قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arrester gear U سیم نگهدارنده
bevel gear U دنده مورب
bevel gear U دنده کرامویل
compasition gear U چرخ دنده مرکب
change gear U چرخ دندانه تبدیل
chaffing gear U وسایل ضد سایش
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
breathing gear U وسیله تنفسی
breathing gear U ماسک تنفسی
bevel gear U چرخ دندانه مخروطی
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
reverse gear U دنده معکوس
head gear U روسری
gear pump U پمپ دندهای
gear quadrant U ماهک جعبه دنده
spiral gear U چرخ دنده حلزونی
helical gear U چرخ دنده حلزونی
gear pump U پمپ روغن دندهای
gear ratio U نسبت چره دنده ها
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear wheel U چرخ دندانه دار
gear wheel U چرخ دنده
head gear U پوشش سر
head gear U کلاه تمرین بوکس
herringbone gear U چرخ دندانه جناغی
gear level U دسته دنده
gear case U جعبه دنده
gear cluster U مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear cutter U فرز
gear case U پوسته جعبه دنده
gear cutter U دنده تراش
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
hoisting gear U چرخ دنده بالابر
gear friction U اصطکاک چرخ دنده
gear grinder U ماشین پرداخت چرخ دنده
high gear U دنده قوی خودرو
gear guard U جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear level U تبدیل کردن
pull gear U چرخ دنده بالابر
hour angle gear U ساعتدندهدارگوشهای
main landing gear U ترمزاصلیفرود
nose landing gear U ترمزفروددماغه
accessory gear box جعبه چرخدنده فرعی
magnetic gear shift U دسته دنده مغناطیسی
aircraft arresting gear U جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
The car is in the reverse gear. U اتو موبیل توی دنده عقب است
low supercharger gear U دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
internal gear pump U پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
back gear shaft U محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
automobile gear transmission U گیربکس اتومبیل
bevel gear drive U جعبه دنده مخروطی
front landing gear U ترمزجلوییفرود
divided landing gear U ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
switch gear cabinet U قفسه کلیدها
switch gear cabinet U شالت شرانک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com