English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
action station U پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action station U محل جنگ
action station U وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station relaxed U readiness of seconddegree
Other Matches
on station U رسیدن به هدف
station U یا مقصد استفاده میشود
station U وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
way station U ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
way station U ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
way station U ایستگاه رله مخابراتی
sub station U پست فرعی
Where is the station? U ایستگاه کجاست؟
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
on station U اماده باش بالای هدف
on station U پروازهواپیما بالای هدف
on station U روی هدف
station U پایگاه
station U موقعیت اجتماعی وضع
station U توقفگاه نظامیان وامثال ان
station U ایستگاه اتوبوس وغیره
station U سکون پاتوق
station U جایگاه
station U وقفه
station U جا درحال سکون
station U مرکز
station U ایستگاه
station U نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station U رتبه
station U مقام مستقرکردن
station U پاسگاه
station U محل ماموریت
station U محل
station U پست
station U درپست معینی گذاردن
station U مستقرکردن
station U استقرار یافتن
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action U عمل انجام شده
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U انجام کاری
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U لیست امکانات
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
out of action U غیر فعال
course of action U راه کار
course of action U روش انجام کار
appropriate action U اقدام مقتضی
self action U عمل فی نفسه
right of action U حق اقامه دعوی
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
immediate action U عکس العمل فوری
immediate action U عملیات فوری
right of action U حق ترافع
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
self action U خود عملی
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
action U تاثیر اثر جنگ
action U نبرد
action U پیکار
action U اشغال نیروهای جنگی
action U گزارش وضع
action U طرز عمل
action U اقامهء دعوا
action U جریان حقوقی تعقیب
action U بازی
action U اشاره
action U جریان
action U جنبش حرکت
out of action U از نبرد خارج شده
action U کنش
out of action U خارج ازنبرد
action U کردار
action U کار
action U عمل
action U فعل اقدام
action U رفتار
action U جدیت
action U تمرین
action U سهم سهام شرکت
action U عامل
action U فرمان حاضر به تیر
action U کار اقدام
action U جنگ عملیات
action U عملیات جنگی
action U جنگ
out of action U خراب
action U جنبش
action U اژیرش
action U اقدام
action U اثر
dressing station U درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
transit station U ایستگاه عبوری راه اهن
transfer station U محل اعزام افراد
transfer station U محل انتقال افراد
to station oneself U مقیم شدن
station list U فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
consolidating station U ایستگاه تکمیل کننده بار
station keeping U در خط نگهداشتن ناو
station house U ایستگاه راه اهن
station house U مرکزکلانتری
station bill U لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
station bill U جدول محلها
gauging station U ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
station car U اتومبیل استیشن
station complement U پرسنل ثابت یک پایگاه
station complement U پرسنل خدماتی پایگاه
station house U ایستگاه کلانتری
control station U ایستگاه کنترل
station log U دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
defence station U readiness of degree third
pumping station U تلمبه خانه
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
telephone station U جایگاه تلفن
pumping station U ایستگاه تلمبه زنی
cruising station U readiness of degree forth
telephone station U تلفن خانه
tide station U ایستگاه جزر و مد
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
subscriber's station U مرکز مشترک
station log U دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
converter station U پست ترانسفورماتور
to station oneself U جا گرفتن
courier station U مقرر پیک
station number U شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
courier station U دفتر پیک
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
exposure station U ایستگاه هوایی
courier station U دفترنامه رسانان
departure station U مبداء حرکت
duty station U محل خدمت
naval station U پایگاه دریایی
key station U ایستگاههای کلید
relay station U ایستگاه واسطه
inquiry station U دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
remote station U ایستگاه دور دست
induction station U دفتر استخدام دفتر پذیرش
induction station U مرکز پذیرش
remote station U ایستگاه دوردست
remote station U ایستگاه راه دور
repeater station U مرکز تقویت کننده
relay station U ایستگاه رله
regulating station U پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
master station U پست اصلی مخابرات
master station U ایستگاه اصلی
master station U شاه ایستگاه
railway station U ایستگاه راه اهن
reading station U ایستگاه خواندن
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
loading station U ایستگاه بارگیری
reception station U دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
reference station U ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
orienting station U ایستگاه توجیه
observation station U دیدگاه
mobile station U فرستنده متحرک
flag station U جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
fiscal station U قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
shunting station U ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
exposure station U ایستگاه عکاسی هوایی
exempted station U یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
exempted station U یکان مخصوص
train station U ایستگاهقطار
enquiry station U ایستگاه پرس و جو
slave station U ایستگاه فرعی
forward station U ایستگاه جلو
forward station U پاسگاه جلویی
hydroelectric station U نیروگاه ابی
homing station U رادارهای کنترل هوایی
homing station U رادارردیاب
homing station U ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
holding station U محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
generating station U پست نیرو نیروگاه
generating station U کارخانه برق
serivce station U ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
fuelling station U ایستگاه سوختگیری
emergency station U محل اضطراری
amateur station U فرستنده تفننی
underground station U ایستگاهزیرزمینی
coach station U پارکینگوایستگاهدرشکه
polling station U حوزهرایگیری
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
railway station U ایستگاه قطار
To the railway station U به طرف ایستگاه راه آهن
Where's the railway station? U ایستگاه راه آهن کجاست؟
transformer station U پست ترانسفورماتور
station bar U رستوران ایستگاه راه آهن
transmitting station U ایستگاهارسال
station platform U سکویایستگاه
station entrance U ورودیایستگاه
alert station U ایستگاه اعلام خطر
alert station U ایستگاه اماده باش
air way station U خطوط هوایی
air way station U ایستگاه کنترل
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com