Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
standard oil company
U
استاندارد اویل کمپانی
standard oil company
U
شرکت نفت استاندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to w up a company
U
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
Two is company , three is none .
<proverb>
U
دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
associated company
U
شرکت وابسته
in company with
U
باتفاق
Come along and keep me company.
U
بامن بیا تا تنها نباشم
to keep company
U
باهم امیزش کردن
to keep company
U
باهم بودن
to keep company with
U
همراه بودن با
in company with
U
همراه
in company
U
باجمع
in company
U
درجمعیت
in company
U
دسته جمعی
company
U
دسته هیئت بازیگران
company
U
انجمن
company
U
شریک
company
U
همراه
company
U
گروهان همراه کسی رفتن
company
U
مصاحبت کردن با
company
U
گروهان
company
U
گروه
company
U
شرکت
company
U
جمعیت
company
U
تجارتخانه
company
U
کمپانی
finance company
U
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
growth company
U
شرکت در حال گسترش
He is a new face in the company .
U
چهره تازه ای درشرکت است
to request the company of:
U
حضور کسی را خواستن
we underwrite the company
U
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
trading company
U
شرکت تجارتی
trust company
U
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
parent company
U
شرکت اصلی
finance company
U
شرکت تامین مالی
fire company
U
شرکت اتش نشانی
unlimited company
U
شرکت با مسئولیت نامحدود
electric company
U
شرکت برق
He has no influence in this company .
U
دراین شرکت کاره ای نیست
company union
U
اتحادیه شرکت
company team
U
تیم مرکب
company team
U
تیم گروهانی
company secretary
U
منشی شرکت
company secretary
U
مسئول مالی و حقوقی شرکت
company seal
U
مهر شرکت
company network
U
شبکه شرکت
company network
U
شبکه همکار
constituent company
U
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
controlled company
U
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
doctor to the company
U
پزشک شرکت
winding up of a company
U
انحلال شرکت
dissolution of a company
U
انحلال شرکت
That evening we had company .
U
آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
mutual company
U
شرکت تعاونی
cooperative company
U
شرکت تعاونی
controlling company
U
holdingcompany
controlling company
U
موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
company law
U
قوانین مربوط به شرکتها
headquarters company
U
گروهان ارکان
headquarters company
U
گروهان قرارگاه
parent company
U
شرکت مادر
software company
U
شرکت نرم افزاری
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
to part company with any one
U
رفاقت را با کسی بهم زدن
shipping company
U
شرکت کشتیرانی
shipping company
U
شرکت کشتی رانی
shipping company
U
شرکت حمل و نقل
ship's company
U
خدمه ناو
ship's company
U
پرسنل ناو
service company
U
گروهان خدمات
private company
U
شرکت خصوصی
separate company
U
گروهان مستقل
proprietary company
U
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
stock company
U
شرکت سهامی
holding company
U
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company
U
شرکت مرکزی
holding company
U
شرکت مالک
holding company
U
شرکت صاحب سهم
holding company
U
شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company
U
کمپانی مسلط
holding company
U
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company
U
شرکت در سرمایه گذاری درسهام
supply company
U
شرکت تامین کننده
incorporated company
U
شرکت ثبت شده
to overcapitalize a company
U
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
insurance company
U
شرکت بیمه
to keep a person company
U
پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
to break company
U
جدایی کردن
invalidation of company
U
بطلان شرکت
limited company
U
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
proprietary company
U
شرکت خصوصی
branch of a company
U
شعبه شرکت
article of a company
U
اساسنامه شرکت
subsidiary company
U
شرکت فرعی
a stand-alone company
U
یک شرکت مستقل
directorate
[of a company]
U
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
affiliated company
U
شرکت وابسته
acting company
U
شرکت عامل
directorate
[of a company]
U
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
aircraft company
U
شرکت ساخت هواپیما
[اقتصاد]
Company town
U
شهرک کارگران
to have a holding in a company
U
در شرکتی دارائی سهام داشتن
company funds
U
اعتبارات گروهانی
company commander
U
فرمانده گروهان
company grade
U
در رده گروهان
commercial company
U
شرکت تجاری
carrier company
U
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
What's your insurance company?
U
شرکت بیمه شما کدام است؟
to join company with somebody
U
به کسی ملحق شدن
[همراه کسی شدن]
public company
U
شرکت سهامی عام
to shake up
[a company]
<idiom>
U
سازمان
[شرکتی را ]
اساسا تغییر دادن
company grade
U
پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law
U
قوانین شرکت
offshore company
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
terminal service company
U
گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
joint stock company
U
شرکت سهامی
unlimited liability company
U
شرکت تضامنی
limited liability company
U
شرکت با مسئولیت محدود
limited liability company
U
شرکت با مسئوولیت محدود
quasi public company
U
شرکت نیمه دولتی
part company with a person
U
رفاقت را با کسی بهم زدن
producers cooperative company
U
شرکت تعاونی تولید
letter-box company
U
شرکتی
[درپناهگاه مالیاتی]
که تنها صندوق پستی دارد
head office of company
U
مرکز اصلی شرکت
computer leasing company
U
شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
joint-stock company
U
شرکت سهامی
Iran Carpet Company
U
شرکت سهامی فرش ایران
extend the life of the company
U
امتداد مدت شرکت
To lay the foundation of a company.
U
پایه واساس شرکتی راریختن
Our company is oprerating in several countries .
U
شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
non-resident company
[British E]
U
شرکت غیر ساکن
Our company has some pecuniary difficulties .
U
شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
The hell with the company (office).
U
گور بابای شرکت ( اداره )
computer serrices company
U
شرکت خدمات کامپیوتری
consumers cooperative company
U
شرکت تعاونی مصرف
a company of good standing
U
شرکتی با اعتبار
standard
U
استاندارد
standard
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard
U
کالای جانشین رزمی
standard
U
معیار
standard
U
متعارف
standard
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard
U
همسان
standard
U
مرسوم
standard
U
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard
U
استاندارد همگون
standard
U
الگو
standard
U
قالب
standard
U
نمونه قبول شده معین
standard
U
متعارفی
standard
U
نشان پرچم
standard
U
متداول
standard
U
مقرر قانونی
standard
U
استانده
standard A
U
استانداردA
standard
U
معمولی
standard
U
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
U
متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard
U
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard
U
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard
U
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard
U
اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard
U
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard
U
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard
U
طبیعی یا معمولی
standard
U
سنجه
standard
U
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard
U
نمونه قانونی
standard
U
عیار قانونی استاندارد مقرر
standard
U
قانونی
standard
U
همشکل
standard
U
همگون یکنواخت یکجور
standard
U
یکسان معیار
standard
U
نورم مقیاس
standard
U
قسمت ساکن دستگاه
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
We have no vacant position ( opening ) in this company .
U
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
public joint stock company
U
شرکت سهامی عام
We dont have qualified personnel in this company.
U
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
employer's liability insurance company
U
شرکت بیمه
private joint stock company
U
شرکت سهامی خاص
standard time
U
زمان استانده
standard time
U
ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time
U
زمان رسمی
standard time
U
وقت بین المللی
standard subroutine
U
زیرروال متعارف
standard trench
U
سنگر معمولی
magnetic standard
U
اهنربای استاندارد
system standard
U
معیار سیستم
system standard
U
استانداردسیستم
living standard
U
سطح زندگی
inductance standard
U
متعارف اندوکتانس
inductance standard
U
اندوکتانس
gold standard
U
نظام پایه طلا
standard stimulus
U
محرک معیار
standard specification
U
مقررات استاندارد
standard specification
U
دستورات استاندارد
standard metre
U
متر قانونی یا قبول شده
standard motor
U
موتور معمولی
standard motor
U
موتوراستاندارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com