Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage fright
U
صحنه هراسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fright
U
ترس ناگهانی
fright
U
وحشت
fright
U
ترس
fright
U
هول
fright
U
رم دادن
fright
U
هراس وحشت
fright
U
ترساندن
to escape with nothing more than/just a fright
U
از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
fright car
U
واگن باری
data fright receipt
U
رسید اماری حمل
stage
U
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage
U
مقام
stage
U
نیمکت اویزان
stage
U
اشکوب
stage
U
مراحل مختلف یک موشک
stage
U
درجه مرحله
stage
U
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
not stage
U
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
to go on the stage
U
بازیگرشدن
to go on the stage
U
اکترشدن
zero stage
U
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
first stage
U
مرحلهاول
second stage
U
مرحلهدوم
third stage
U
مرحلهسوم
at this stage
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
stage
U
سکو
stage
U
اسکان دادن
stage
U
پرده گاه مرحله
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
to go on stage
U
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
stage
U
صحنه نمایش
stage
U
صحنه
stage
U
منزل
stage
U
پایه وهله
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
چوب بست
behind the stage
<adj.>
<adv.>
U
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
stage
U
مرحله
stage
U
طبقه
stage
U
مرحله دار شدن اشکوب
stage
U
در صحنه فاهرشدن
single stage
U
یک طبقه
termination stage
U
مرحله پایانی
this play does not stage well
U
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
quick stage
U
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
to put on the stage
U
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
turbine stage
U
طبقه توربین
two stage experiment
U
ازمایش دو مرحلهای
stage set
U
تعویض سن
stage set
U
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage coach
U
دلیجان
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
single stage
U
یک طبقهای
stage direction
U
مدیریت
stage direction
U
کاگردانی
stage director
U
مدیر نمایش
stage payments
U
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage race
U
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage fever
U
کرم بازیگری یا اکتری
two stage sampling
U
نمونه گیری دو مرحلهای
stage doors
U
در عقب صحنه
speed stage
U
سطح سرعت
centre-stage
U
شرائطبسیار حساسو مهم
landing stage
U
حملباقایق
To appear on the scene (stage).
U
روی صحنه ظاهر شدن
stage door
U
در عقب صحنه
At that point
[stage]
, ...
U
وقتی که موقعش رسید...
stage curtain
U
پردهنمایش
stage clip
U
سطحنمایش
speed stage
U
مرحله سرعت
stage whisper
U
نجوای روی صحنه
stage whispers
U
نجوای روی صحنه
stage-struck
U
عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck
U
شیفتهی بازیگری
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
mechanical stage
U
پایهمکانیکی
regulator first stage
U
صفحهنمایشنخستینرگلاتور
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
در پس پرده
stage manager
U
مدیر نمایش
killer stage
U
صافی رنگ
converter stage
U
طبقه مبدل
developmental stage
U
مرحله تکوینی
developmental stage
U
مرحله پیشرفت
differential stage
U
مرحله تفاضلی
energy stage
U
لایه انرژی
first audio stage
U
مرحله صوتی نخست
flood stage
U
تراز بحرانی طغیان
impluse stage
U
طبقه فشار مستقیم
initial stage
U
طبقه نخستین
input stage
U
طبقه ورودی
buffer stage
U
مرحله میانگیر
anal stage
U
مرحله مقعدی
stage-managing
U
اداره کردن
stage manager
U
کارگردان نمایش
stage managers
U
مدیر نمایش
stage managers
U
کارگردان نمایش
stage manage
U
اداره کردن
stage manage
U
کارگردانی کردن
stage-manage
U
اداره کردن
stage-managed
U
اداره کردن
stage-managed
U
کارگردانی کردن
stage-manages
U
اداره کردن
stage-manages
U
کارگردانی کردن
stage-managing
U
کارگردانی کردن
input stage
U
طبقه اولیه
mixer stage
U
طبقه مخلوط کننده
multi stage
U
چند مرحلهای
stage-manage
U
کارگردانی کردن
oedipal stage
U
مرحله ادیپی
main stage
U
عرشه اصلی
main stage
U
طبقه اصلی
oral stage
U
مرحله دهانی
macro stage
U
مرحله کلان
output stage
U
مرحله خروجی
phallic stage
U
مرحله التی
modulator stage
U
طبقه مدولاسیون
larval stage
U
مرحله کرمی
multi stage
U
چند طبقه
multi stage press
U
پرس چند طبقه
multi stage production
U
تولید چند مرحلهای
multi stage experiment
U
ازمایش چند مرحلهای
multi stage scaffolding
U
داربست چند طبقه
multi stage sampling
U
نمونه گیری چند مرحلهای
intermediate frequency stage
U
طبقه ی فرکانس میانی
power amplifier stage
U
مرحله فزون ساز توان
push pull stage
U
طبقه پوش- پول
multi stage amplifier
U
امپلی فایر چند طبقه
anal expulsive stage
U
مرحله مقعدی دفعی
two stage least squares method
U
برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
two stage least squares method
U
روش حداقل مربعات دومرحلهای
high pressure stage
U
طبقه فشار قوی
frequency divider stage
U
طبقه مقسم فرکانس
low power stage
U
طبقه کم قدرت
mechanical stage control
U
کنترلپایهمکانیکی
three stage least squares method
U
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
power output stage
U
طبقه خروجی
To stage political demonstrations.
U
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
It was stage –managed . It was trumped up.
U
صحنه سازی بود
multi stage amplifier
U
تقویت کننده چند طبقه
anal retentive stage
U
مرحله مقعدی ضبطی
bed building stage of river
U
تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) .
U
میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com