English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stack wash U تخلیه هوا به علت فشار گازدودکش ناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. U ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
to do the dishes [to wash up] [to give dishes a rinse] [to wash the dishes] U شستن [تمییز کردن] ظرف
stack U محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stack U انباشته
stack U ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
stack U آدرس ابتدا پایانه پشته
stack U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack U ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stack U برنامه کاربردی که از سیستم Apple maxintosh Hyper cord استفاده میکند
stack U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stack U پشته کردن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
stack up U روی هم انباشتن
stack U انباشتن
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قفسه کتابخانه
stack U مقدارزیاد
stack U توده
stack U پشته
stack U بسته
stack U دودکش دسته
stack U خرمن
stack U کومه
stack U توده کردن
stack U کومه کردن
stack U لوله اگزوز
stack U ناودان
stack U توده اجر
stack U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stack U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack U چاتمه کردن تفنگ
stack U دودکش ناو
stack U انباشتن پشته کردن
stack the cards <idiom> U برای کسی نقشه کشیدن
row stack U فاصله ردیفهای انبار از دیوار
To stack the cards . U ورق زدن ( تقلب درقمار )
push down stack U مجموعهای از مکانهای حافظه یا ثباتهای کامپیوترکه لیستی از نوع push-down را اجرا می کنند
push down stack U پایین فشردنی
push down stack U پشته
push up stack U سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
program stack U پشته برنامه
stack arms U تفنگها راچاتمه کنید
row stack U فاصله اماد از دیوار
smoke stack U دودکش
stack arms U فرمان چاتمه فنگ
wheat stack U خرمن کومه گندم
exhaust stack U لولهاگزوز
stack the defence U ارایش دفاعی
stack register U ثبات پشته
stack pointer U اشاره گر پشته
stack memory U حافظه پشتهای
stack indicator U نماینده پشته
stack arms U چاتمه کردن تفنگها
chimney-stack U [دودکشی با یک یا دو دور رو آجری]
stack indicator U پشته نما
chimney stack U میله دودکش
hay stack U کومه علف خشک
chimney stack U دودکش
wall stack section U بخشدودکشدیواری
soil and waste stack U کیسهخاکوفضولات
push pop stack U ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
wash off U با شستشو پاک کردن
to wash down U ابکی کردن
wish wash U سخن بی معنی
to wash down U رقیق کردن
wish wash U مشروب ابکی اب زیپو
wish wash U حرف بی ربط و پوچ
wash away U با شستشو پاک کردن
wash U شستن
do not wash U نشورید
wash out U شیار ابرو
wash out U ابرو
wash out U اب بردگی
wash out U شکست مردود
wash out U زیان
wash out U ضرر
wash out U محو کردن شستشو
wash out U از پا دراوردن
wash out U کثافات را پاک کردن
wash out U شستشو کردن
wash up U دست و رو شستن
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
wash up U از پاافتادن
wash out U ازبین بردن
to wash up U پاک کردن
to wash up U شستن
wash U شستشو دادن
to wash something up U بکنار ساحل شستن چیزی
wash U اب دادن شستشو
Go and wash yourself U برو دست ورویت رابشور
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash U موج زایشی
wash U غسل رختشویی
wash U شستشو
wash U پاک کردن
wash tub U تغار رختشویی
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
wash your hands U دستهای خود را بشویید
to wash something ashore U بکنار ساحل شستن چیزی
antique wash U دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
wash one's hands of <idiom> U ترک کردن
to let music wash over somebody U به موسیقی متن گوش دادن [اصطلاح روزمره]
To wash ones hands of somebody (something). U دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
To have a wash and brush up. U سروصورت راشستن (وآرایش دادن )
wash tower U فیلهشستشو
car wash U محلشستشویماشین
we sent the linen to the wash U رختهای شستنی رابرختشویخانه فرستادیم
chemical wash U کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
wet wash U رخت شو
wet wash U لباسشو
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
Does this material wash well? U آیا این جنس قابلیت شستشودارد؟
wash PROM U پاک کردن داده از PROM
back wash U عقب زدن اب
pig's wash U گنداب
pig's wash U اشغال
pig's wash U گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
rock wash U پوشش سنگی
slope wash U شیب شست
wash house U رختشوی خانه
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
to wash offŠout or away U باشستش بردن یاپاک کردن
mere wash U اب زیپو
lime wash U دوغاب اهک
back wash U فشار عقب اب
back wash U حرکت اب در نتیجه پارو زدن
black wash U رنگ سیاه
black wash U نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
wash leather U جیر
dry wash U خشک شویی
dry wash U خشک شویی کردن
eye wash U داروی چشم
it wont wash U اگرانرابشویندرنگش میرود
wash and wear U بشور و بپوش
wash ball U صابون دستشویی
wash bottle U بطری شستشوی
wash bottle U اب فشان
wash drawing U ابرنگ سیاه
wash boiler U دیگ رختشویی
wash heat U گرمای جوش
wash house U رختهای شستنی
wash linen U کهنه فرفشویی
wash oil U روغن شستشو
wash board U تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash out valve U شیر تخلیه رسوبات در مخزن
wash basin U دستشوئی
pig's wash U بسباب
wash board U تخته رختشویی
this soup is mere wash U این سوپ خیلی رقیق است
this soup is mere wash U اب زیپواست
wash hand stand U دستشویی
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
hand wash basin U چاهک دستشویی
wash deck hose U لوله شستشوی پل ناو
wash hand stand U روشوری
Whishes dont wash the dishes. <proverb> U آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
This cloth dosent shrink in the wash. U این پارچه در آب جمع نمی شود
hand wash in lukewarm water U شستندستهادرآبولرم
machine wash in warm water at a gentle setting U شستشوباماشیندرآبگرم وملایم
machine wash in warm water at a normal setting U شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
machine wash in lukewarm water at a gentle setting U شستشوباماشیندرآبنیمگرم وملایم
machine wash in hot water at a normal setting U شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com