Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 38 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spots
U
نقطه
spots
U
خال
spots
U
مکان
spots
U
محل
spots
U
لکه لک
spots
U
موضع
spots
U
زمان مختصر لحظه
spots
U
لکه دارکردن
spots
U
لکه دارشدن
spots
U
باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
spots
U
فوری
spots
U
بجااوردن
spots
U
تشخیص دادن
spots
U
کشف کردن دیدن
spots
U
جا
spots
U
مشاهده کردن گلوله ها
spots
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots
U
در محل
spots
U
درجا
spots
U
تنظیم تیر کردن
spots
U
مسافت یابی کردن
spots
U
کمان
spots
U
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spots
U
نقدا"
spots
U
به طور نقد
spots
U
لکه موضع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To know someone blind spots.
U
رگ خواب کسی را بدست آوردن
temperature spots
U
نواحی دماگیر
it is marked with spots
U
نشان ان خالهایی است که دارد
beauty spots
U
خال زیبایی
beauty spots
U
خال کوچک
beauty spots
U
خال
hot spots
U
نقطه داغ
hot spots
U
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
blind spots
U
نقطه ضعف
blind spots
U
نقطه کور
hit the high spots
<idiom>
U
روی نکته اصلی تمرکز کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com